با وجود فروکش کردن جوّ ملتهب روزهای اخیر همچنان تحلیلها درباره چرایی آغاز اعتراضات، چگونگی ادامه پیدا کردن آن، پشت پرده داخلی و خارجی، خواستهها و مطالبات معترضان و… در فضای سیاسی – رسانهای کشور داغ است و هر کس از زاویه نگاهی به آن میپردازد. آنچه در تحلیلهای روزهای اخیر کمتر به آن پرداخته شده این موضوع است که اکثریت در کدام سمت این ماجرا تعریف میشود؟
آنان که مواجههای همدلانه با معترضان را انتخاب کردهاند بر این عقیدهاند که «مردم» در سمت و سوی معترضانی هستند که از وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که در آن هستند گلایههای فراوانی دارند و این گلایهها تبدیل به اعتراضات خیابانی شده است. در سوی مقابل آنان که دل در گرو تبلیغات رسمی دارند این عقیده را مطرح میکنند که «مردم» کسانی هستند که در روزهای اخیر به خیابانها آمده و در تجمعاتی با نام «راهپیمایی علیه آشوب» شرکت کردهاند. حال پرسش اساسی آن است که اولاً تعریف «مردم» چیست و ثانیاً این «مردم» در کدامین سمت این واقعه قرار دارند؟
به نظر میرسد که هر دو سوی وقایع۹۶ بیشتر از آنچه که باید از واژه «مردم» استفاده میکنند و به نوعی این کلمه را از معنا تهی کردهاند. جملاتی همچون «مردم پاسخ فتنهگران را دادند» ، «مردم از رای به روحانی پشیمان شدهاند» ، «مردم برای مخالفت با اصل نظام به خیابانها آمدهاند» ، «مردم از اصلاحطلبان عبور کردهاند» و. . . از جملاتی است که در روزهای اخیر از هر دو سو به دفعات شنیدهایم. این اصرار بر استفاده از واژه «مردم» شاید از این نشأت گرفته است که هر دو طرف به خوبی میدانند که مردم به معنای اکثریت اساساً وارد این ماجرا نشدهاند و صبر و سکوت را بر حضور در میدانی که میتوان آن را میدانی «بی سَر و تَه» نامیدترجیح دادهاند.
با نگاهی به جامعه ایرانی شاهد آن هستیم که طبقه متوسط اکثریت آن را تشکیل میدهند. طبقهای که از لحاظ اقتصادی نه جز دهکهای بالای جامعه محسوب میشود نه ذیل اقشار ضعیف جامعه دستهبندی میشود، این طبقه از منظر فرهنگی و اجتماعی نیز معلق میان سنت و مدرنیته است، به طوری که از یک سو خود را همراه با تغییرات در دوران تازه نشان میدهد و از طرف دیگر نمیتواند از تعلق خاطرهای سنتی خود نیز دست بکشد، با نگاهی به دورههای اخیر انتخابات نیز میتوان انتخاب سیاسی این طبقه را جریان اصلاحطلب-میانهرو دانست. طبقه متوسط در اعتراضات اخیر در چه سمتی قرار داشت؟ همراه با معترضان بود یا در تظاهرات علیه آشوب شرکت میکرد؟ برای پاسخ به این پرسش میبایست یکبار دیگر به خواستههای معترضان۹۶ و مهمتر از آن چگونگی طرح آن و نسبت آن با خواستههای طبقه متوسط توجه کنیم. به نظر میآید برای فهم بهتر تفاوتهای خواستهها و مطالبات طبقه متوسط با معترضان۹۶ و خواستههای آنها لازم است اعتراضات هفتههای اول پس از انتخابات۸۸ را در وجوه مختلف آن با اعتراضات۹۶ مقایسه کنیم. از طرف دیگر طبقه متوسط به دلایل گوناگونی دل خوشی از جریان رسمی ندارد و به طور طبیعی در تظاهراتهای اصطلاحاً «خودجوش» مشارکت نمیکند.
بنابراین میتوان گفت که اکثریت یا همان طبقه متوسط در وقایع روزهای اخیر ترجیح داده است که به طرف هیچ یک از طرفین متمایل نشود. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که برخی تصمیمگیران با تقلیل دادن خواستهها و انتقادات و اعتراضات طبقه متوسط که در همه این سالها با بیتوجهی کامل مواجه شده و همچون فنری فشرده شده است به اعتراضات پراکنده و بی نتیجه روزهای اخیر تصور میکنند بحران نارضایتی حل شده است؛ این در حالی است که اکثریتی خاموش اما معترض همچنان در سپهر سیاسی کشور وجود دارد که باید به خواستههای آنان توجهی ویژه نشان داده شود.