- حسن دشتی / روزنامه نگار
// بحث دخالت دین در سیاست همواره یکی از مبحث چالش برانگیز بوده و هست و خواهد بود . هم مدافعان دخالت دین در سیاست برای دفاعیات خود استدلالاتی دارند و هم مخالفان آمیزش دین و سیاست برای مخالفت خود دلایلی را مطرح می کنند .
این نوشته بصورت خیلی ساده و کوتاه ، پیامدهای منفی و مثبت آمیزش دین و سیاست را بیان می کند و سعی شده تعاریف رایج در این زمینه را فاکتور گرفته شده و سخن کوتاه گردد .
در واکنش به نفوذ تمدن جدید بعد از انقلاب مشروطه ، کوششهای زیادی صورت گرفت تا آمیز دین و سیاست را بصورت ایدئولوژیکی اجرایی نماید . در این بین عده ای مدافع دخالت دین در سیاست بوده و به سختی از آن دفاع می کردند و کثیر دیگری نیز آمیزش دین و سیاست را هم برای جامعه و هم برای دین زیان بخش عنوان می کردند و هر کدام برای نظریه خود استدلالاتی مختلفی می آورند . بجهت پرهیز از طولانی شدن این راقم ، بحث کلی را به نوشته دیگر وامی گذاریم . در ادامه ، فهرست وار به استدلالات و دلایل موافقان و مخالفان می پردازیم .
الف – دلایلی که موافقان دخالت دین در سیاست می آورند بیشتر دلایل فقهی ، مبتنی بر ایمان مذهبی و غیر قابل بحث در حوزه عمومی است . این دلایل را به شرح ذیل می توان برشمرد .
۱– اسلام دین سیاسی است و احکام جامع کاملی برای اداره جامعه و دولت دارد
۲ – روحانیان ، وارث حاکمیت در اسلام اند و حکومت از آن آنان است
۳ – مبانی تشریعی و فقهی دخالت دین در سیاست از قران و سنت اخذ می شوند
۴ – دین و رستگاری ، هدف اصلی زندگانی مومنان است ، پس باید آن را از طریق فعالیت سیاسی حفظ کرد
۵ – اجرای بسیاری از احکام اسلام مثل امر به معروف و نهی از منکر نیازمند دخالت دولت است و در گذشته ، خصوصا صدر اسلام نیز چنین بوده و اگر دین در سیاست دخالت نکند بتدریج منسوخ می شود
۶ – هدف اصلی دین ، اجرای احکام شرع است و بنابر این باید قوانین با شرع منطبق باشند
۷ – مردم ایران اکثرا مسلمان هستند ، پس حکومت نیز باید اسلامی باشد
۸ – اگر دین در زندگی اجتماعی و سیاسی دخالت نکند و به مردم هدف ندهد مردم احساس پوچی خواهند کرد و از لحاظ اخلاقی آسیب خواهند دید
۹ – دین اسلام همه نیازهای اجتماعی را برآورد می سازد ، بنابر این نیازی به اتخاذ نگرش ها و آیین های دیگر نیست
۱۰ – با آمیزش دین و سیاست ، تقوا و پرهیزگاری دولتمردان ، تامین ، و سیاست اخلاقی می شود
ب – در مقابل مدافعان دخالت دین در سیاست ، روشنفکران نیز دلایلی برای مخالفت خود از آمیزش دین و سیاست ارائه می کنند . اهم استدلالات روشنفکران در جهت جدایی دین از سیاست به شرح ذیل می باشد .
۱ – با سیاسی کردن دین ، آسیب هایی به خود دین وارد خواهد شد ، یعنی دین به شائبه مسائل و مصالح سیاسی آلوده می گردد و دستاویز حکام واقع می شود
۲ – با دینی کردن سیاست ، هم به سیاست آسیب خواهد رسید و هم به حکومت
۳ – مصلحت اندیشی سیاسی به قید جزمیت دینی مقید می گردد
۴ – حیات سیاسی پویایی خود را از دست می دهد
۵ – با ترکیب دین و سیاست ، جامعه آسیب می بیند ، زیرا آزادی اندیشه که شرط ترقی و توسعه است ، محدود می شود
۶ – محدودیت های فقه و دین از بازاندیشی و نواندیشی و بازسازی جامعه بر وفق تحولات جهانی جلوگیری می کنند
۷ – از لحاظ اخلاقی ، ترکیب دین و سیاست ، تقوای سیاستمداران لزوما تامین نمی شود بلکه در عوض ظاهرسازی و ریاکاری رونق می گیرد
حال که استدلالات موافقان و مخالفان آمیزش دین و سیاست ذکر شد ، در ادامه به پیامدهای منفی و مثبت دخالت دین در سیاست می پردازیم
الف – پیامدهای منفی آمیزش دین و سیاست
۱ – ایجاد تمایل به سوی نوعی تئوکراسی و الیگارشی تحقیر غیر روحانیون
۲ – شخصی کردن سیاست
۳ – تعبیر و تفسیر پذیری دین و تاثیر آن در بی ثباتی سیاسی
۴ – اختلاف رای در تفسیر احکام
۵ – ناهماهنگی میان قوانین شرع و تحولات اجتماعی
۶ – عدم تساهل و حذف رقیب
۷ – تشدید شکاف میان اقوام و مذاهب
۸ – ایجاد تمایلات مطلق گرایانه در نظام سیاسی
۹ – ایجا تمایلات دین گریزی و دین ستیزی در جامعه
۱۰ – دخل وتصرف در احکام دینی به اقتضای مصلحت سیاسی
۱۱ – افزایش پتانسیل منازعه اجتماعی و سیاسی
۱۲ – ایجاد تعارضات منطقه ای و بین المللی
۱۳ – تاکید بر ملاک های ذهنی در واگذاری مناسب و در نتیجه عدم توجه به شایستگی و صلاحیت
۱۴ – گسترش ریاکاری و عدم اعتماد میان مردم
۱۵ – ایجاد چندگانگی در منابع مشروعیت و به طبع آن چندگانگی در مراکز قدرت
۱۶ – ایجاد محدودیت های اساسی بر مشارکت و رقابت سیاسی
۱۷ – تضعیف حقوق و آزادی های اساسی جامعه
۱۸ – عدم تحمل اقلیت و حتی اکثریت (مسئله سپنتا نیکنام نمونه بارز این بند است )
۱۹ – تضعیف هویت ایرانی و در نتیجه تقویت گرایش های گریز از مرکز
۲۰ – تبعیض جنسیتی و ……
ب – پیامدهای مثبت آمیزش دین سیاست
۱ – افزایش توان بسیج سیاسی در انقلاب
۲ – افزایش توان بسیج عمومی در جنگ
۳ – ایجاد هویتی تازه برای مردم
۴ – افزایش سطح عفت عمومی
حال که پیامدهای منفی و مثبت دخالت دین در سیاست بصورت خلاصه ارائه گردید ، ذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد . اول اینکه تامین نیازهای فزاینده مردم و بهزیستی اجتماعی و توسعه ، طلب می کند تا علایق توسعه و رفاه اجتماعی اولویت بر سایر علایق غلبه کرده و مورد توجه قرار گیرد . دوم ، بایستی این سوال را مد نظر داشت مبنی بر اینکه ، آیا دنیا و سیاست برای دین است و یا اینکه دین برای دنیا و سیاست است ؟ سوم ، سیاست وقتی که صد در صد دینی شود ، بایستی هر گونه بحثی در باره توسعه و رفاه اجتماعی به عنوان یک هدف کنار گذاشته شود . چهارم ، ولی اگر غایت توسعه باشد ، لاجرم دین ابزاری می شود .