قرآن کتاب هدایت انسان به سر منزل سعادت و رستگاری است و قصص آموزنده فراوانی دارد . از جمله زیباترین قصه آن ، داستان حضرت یوسف (ع) است . این داستان نه از آن جهت که تراژدیک است و سختی های زندگی یوسف نبی ، استقامت او در برابر مصائب ، صبر و شکیبایی اش در برابر تقدیر خداوند ، از بردگی به عزیزی مصری رسیدن و یا عشق زلیخا به صورت و سیرت زیبای آن حضرت باشد ، بلکه زیبایی داستان انتظار یعقوب پیامبر در فراق فرزند است .
از جمله ارزنده ترین درس های مکتب یعقوب نبی ، درس انتظار است . آداب فراق و هجران و الفبای صبر و انتظار را باید درمکتب یعقوب پیامبر آموخت . حضرت یعقوب (ع) در فراق یوسف آرام و قرار ندارد ، میسوزد و میگدازد و دائم از کسانی که وارد کنعان می شوند سراغ یوسفش را می گیرد . برای خود بیت الاحزانی بنا کرده و در خلوت خود برای دوری یوسف اشک می ریزد . تا بدانجا پیش می روم که بینایی ظاهری اش را از دست می دهد و دیگر چشمانش در فراق یوسف سویی ندارند .
زندگی حضرت یعقوب ” یوسف محور ” است . در هر جمعی از او سخن می گوید ، در هر مناسبتی یاد او را زنده نگه می دارد و در هر مصیبتی از فراق یوسف می گوید و اشک می ریزد و ……… .
چرا از میان آن همه قصه قرآنی از حضرت یعقوب (ع) می گویم ؟ چون قرآن در این داستان چهره یک عاشق صادق و یک منتظر راستین را را روایت می کند . حضرت یعقوب (ع) یک منتظر واقعی و میزانی است برای سنجش عیار انتظار.
اگر بخواهیم منتظر واقعی باشیم ، باید ” مهدی محور ” بودن را از ” یوسف محور ” بودن حضرت یعقوب بیاموزیم . ندبه های جگر سوز یعقوب باید ما را ندبه خوان حضرت مهدی (عج) کند . البته داستان حضرت یوسف وجهی دیگری نیز داشت و آن دوری یوسف از یعقوب و سوختن و اشک ریختن در این فراق .
حضرت یوسف (ع) در فراق یعقوب نبی انقدر گریست که یکی از بکائون ( بسیار گریه کنندگان ) تاریخ شد . امام زمان (عج) ما نیز در این فراق می سوزد و می گدازد و برای ظهور لحظه شماری می کند ، چون او منتغم خون جدش حسین بن علی (ع) و دیگر شهداء دشت نینواست ، ولی اگر شیعه زمینه پایان انتظار را فراهم نکند ، فرج محقق نخواهد شد .
در این صبحگاه حرف دلم اینست : ای کاش دوری امام زمان (عج) مرا کمی متوجه مسئله غیبت می کرد . ای کاش معرفت من به امامم در حد شتر حضرت سجاد (ع) بود که داستان وفاداریش به ارباب خود ، زینت بخش کتاب معتبری چون اصول کافی شده است . یک حیوان نتوانست دوری اربابش را تحمل کند و من اگر در فراق ارباب و ولی نعمتم اندوهی به دل ندارم ، سوز و گدازی ندارم ، اشک نمی ریزم ، آداب انتظار را بجا نمی آورم و بی تفاوت و بی خیال نشسته ام و آدینه را یکی پس از دیگری سپری می کنم …… پس دل در گرو امام زمانم ندارم و منتظری همانند حضرت یعقوب (ع) نیستم .
پس ای خداوند مهربان ، در این صبح آدینه از درگاهت خواهانم که معرفت و آداب انتظار را به من بیاموز تا منتظر واقعی برای فرج مولایم ، مهدی صاحب الزمان (عج) باشم و یاری ام نما تا اعمالم چنان باشد که وقتی مرا منتظر منجی عالم بشریت خطاب می کنند ، عرق شرم بر پیشانی ام ننشیند . « التماس دعا »
دلنوشته ای از : حسن دشتی در فراق مهدی موعود (عج)
« پگاه آدینه – ۶ / ۹/ ۹۴ »