سادهانگاری است که بخواهیم با رویکردهای تقلیلگرایانه و با قرار گرفتن در زیر چتر گفتمان دایی جان ناپلئون، ناآرامیها و اعتراضات اخیر را تنها محصول دسایس و توطئه دشمنان و معاندان قسم خورده نظام و انقلاب و معترضان را پیاده نظام غرب، ضد انقلاب خارج نشین، سر سپرده گان نظام سلطه، ماموران انگلیس و مزدوران صهیونیسم بدانند. قطع مسلم آنکه عصر گفتمان توهم و زیستن با یک دشمن فرضی و دسیسههای آن به پایان آمده و گوش مردم ایران نیز بدهکار حرفها و سفارشهای سازمان سیاه، اینتلجنت سرویس و موساد و سفارشات محافل عرب نیست.
واقعیت آن است که در بروز و ظهور آنچه را که در شهرهای ایران جاری است، مجموعهای از عوامل نقش دارند و شاید بتوان گفت همه مسئولاند و صرف تقلیل آن به توطئه و دسیسه دشمن، چیزی جز سادهسازی واقعیت،کاستن از انتقادات،توجیه ضعفها و ایجاد حالت اقناع نیست که نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه آن را مضاعف میکند. این گونه تحلیلها و تفسیرها طبق معمول از طرف جریانهای محافظهکار و همچنین بر خلاف انتظار از طرف رئیسجمهور شنیده شده است. در آنچه که به دسیسه دشمن مربوط است، آقای روحانی اعتقاد دارد که موفقیتها و پیروزهای مداوم ایران در منطقه موجب عصبانیت آمریکا، رژیم صهیونیستی و رژیم سعودی شد و از آنجائیکه این دشمنان مقهور و مغلوب در رقابت با ایران شده اند، ناچار سناریوی براندازی و پروژه آشوب و ناآرامی را علیه ایران طراحی و تدارک دیده اند. به این ترتیب آنچه را که رئیسجمهور اظهار کرده است، نشان میدهد که او با واقعیت موجود کمی فاصله دارد و ناخواسته همگام با محافظهکاران در زیر چتر توهم توطئه قرار گرفته است، اگرچه که او بخشهایی از واقعیتها را هم میبیند، بخش هایی که محافظه کاران از دیدن آنها هم عاجزند. اما واقعیت چیست و این اعتراضات و ناآرامیها از کجا ریشه گرفته است؟
در پاسخ باید گفت که علت بروز و ظهور اتفاقات و جریانهایی که در شهرهای این روزهای ایران جاری است گویاتر از آن است که بتوان آن را تنها به توطئه دشمنان نسبت داد و بدون تردید ریشه و علت اصلی نا آرامیها و آنچه را که شهرهای امروز ایران جاری است، باید در دلایل دیگری جستجو کرد.
در این راستا، وجود تبعیض،توزیع ناعادلانه ثروت، فساد لجام گسیخته، فقر ویرانگر، بیکاری چشمگیر و حتی مشکلات زیست محیطی دلایل اصلی این ناآرامیها و اعتراضات است.یادمان نرود که وقوع انقلاب اسلامی پاسخی برای حل و درمان این مشکلات بود. درست است که آقای روحانی و دولت او نباید به تنهایی پاسخگوی انباشت مشکلات و مسئول حل شکافهای متراکم باشد، اما محققاً مسئولیت بخشی از وضعیت فعلی با اوست، چراکه او برای حل این مشکلات به میدان آمد و قرار بود با کلید تدبیر بر مشکلات موجود فائق آید.جفای روحانی آنجاست که به جای شفاف سازی از واقعیات،وعده داد و عقب نشست و عملکرد او منجر به فاصله بیشتر توقعات فزاینده و انتظارات ناکام شد.
حتی او اظهار داشت که برای حل سریعتر این مشکلات به آرای بیشتری نیاز دارد و بشارت داد که حل این مشکلات در دور دوم صدارت او محقق خواهد شد.اما آنگونه که پیداست، اینگونه نشد و به رغم امیدهایی که در بزنگاه انتخابات ایجاد کرده بود، از بسیاری وعدههای خود عقب نشست.واضح و مبرهن است که هدف اصلی رئیسجمهور در زمان فعلی نیز،سلب مسئولیت بابت رفتارهایی ساخت شکنانه ای است که در جریان اعتراضات اخیر بروز یافت.
به واقع همنوایی او با سمفونی محافظه کاران بابت مامور خواندن معترضان از سوی آمریکا و انگلیس از این زاویه قابل فهم است. با همه تلاطم و التهابی که از رهگذر نا آرامیها، فضای سیاسی و اجتماعی کشور را تهدید میکند، لازم است که همه مسئولان صدای هشداردهنده معترضان را بشنوند و جدی بگیرند و برای حل مشکلاتی که کشور درگیر آن است، پی چاره باشند.بدیهی است که صرف گفتار درمانی، وعده و وعید و احاله حل آن به آینده و همچنین تهدید به سرکوب، محدودیتهای ارتباطی از جمله فیلترینگ شبکههای مجازی، نه تنها دردی را دوا نمیکند بلکه بر وخامت اوضاع میافزاید و چه بسا که ممکن است همچون آتش زیر خاکستر در زمانها و نوبتهای دیگر زبانه کشد.