حالا و پس از گذشت چند روز از ماجرایی که برای یکی از مجریان صداوسیما در خارج از کشور رخ داده است با آرامش بیشتر و دوری از تنشها و التهابات میتوان با نگاهی منطقیتر و البته کلانتر به آن چه رخ داد اندیشید و به این پرسش پاسخ داد که آیا به واقع اعتراضات صورت گرفته مثلا به این خاطر است که این خانم مجری پوشش نامناسبی داشته است؟ آیا اساسا مسئله معترضان انتخاب شخصی این مجری در نوع پوشش است؟ آیا جزییات این ماجرا برای کسی کوچکترین اهمیتی دارد؟ یا سوال مهمتر اساسا مسئلهای که اعتراضات را برانگیخته است این شخص است یا اعتراضات صورت گرفته به یک رویه است و این شخص محلی از اعراب نداشته و ندارد؟
با کمی دقت بیشتر در اکثریت قریب به اتفاق مطالب مطرح شده در این باره در روزهای گذشته میتوان به این نتیجه رسید که اساسا آن چه مورد اعتراض واقع شده است نه شخص این مجری صداوسیما بلکه رویهای است که سبب شکل گیری نوعی ریای سازمانی شده است. لزوما و فقط درباره صداوسیما سخن نمیگوییم. نشانه هایی مشخص از این ریای سازمانی را میتوانیم در بسیاری از سازمانها و نهادها بیابیم. اگر بخواهیم بی تعارف باشیم باید بگوییم که دورویی در جامعه ایرانی نهادینه شده است و بسیاری از ما بدون آن که خودمان متوجهش باشیم در رفتار و گفتارمان وجوه گوناگون و بسیاری از دورویی و ریا مشهود است.
برای فهم بهتر و دقیقتر این بحث خوب است که با یک مثال در حوزه سیاست مسئله را روشن کنیم. این مثال به خاطره یک نماینده اصولگرای سابق مجلس درباره بازشماری صندوق رای انتخابات۸۸ مستقر در صداوسیما بر میگردد. علیرضا زاکانی در گفتگویی در همان ایام گفته بود که در این بازشماری آرا مشخص شد که هفتاد درصد آرا موجود در صندوق رای مستقر در سازمان صداوسیما که مجریان و کارکنان این سازمان آرا خود را در آن ریخته بودند متعلق به میرحسین موسوی بوده است. این موضوع در نوع خودش نکته جالب توجهی است که بیشتر از دو سوم کارکنان رسانهای که همه همّ و غمّش را برای پیروزی احمدینژاد در آن انتخابات گذاشته بود هیچ اعتقادی به آن مشی سیاسی نداشته و گویا فقط برای امرار معاش مجبور به تکرار مطالبی هستند که تیمی خاص در آن رسانه به آنها دیکته میکرد و هنوز هم میکند.
همین مثال را میتوان به سایر حوزههای هم تعمیم داد. ریا و دورویی سازمانی سبب آن میشود که بین آن چه گفته میشود و آن چه در عمل مشاهده میشود تفاوتی معنادار ایجاد گردد؛ گاه این دوروییها افشا میشود و در بسیاری از موارد هم مخفی میماند. میتوان گفت تنها بدشانسی این مجری افشای ریایش بود وگرنه مصداق هایی مانند او به در چین نسیستم ریاپروری هیچ وجه اندک و انگشت شمار نیست. کوتاه سخن آن که اگر اعتراضی هست و اگر قرار بر برخورد باشد میبایست نوک پیکان این اعتراضات به سمت و سوی افرادی باشد که با تصمیمات نادرست خود فضایی را ایجاد کردهاند که افراد به شکل ناخودآگاه به سمت و سوی دورویی حرکت کرده و به نوعی ریایی سازمان یافته را سبب شده اند.