بولتن پرس : وجود احزاب مختلف و نهادینه شدن آن در کشور امری است که بر ضرورت آن تاکید میشود. اتفاق مبارکی که لازمه ی آن مشارکت و عزم قوای سه گانه کشور جهت ایجاد لوازم و بسترهای آن است. همچنان که برای توسعه هرچه بیشتر مردم سالاری دینی باید تحزب نهادینه شود و از ملزومات این امر، تشکیل احزاب فراگیر است.
همان طور که در بیانات مقام معظم رهبری به کرات بر نقش احزاب و ضرورت تشکیل آنها تاکید شده است.
ایشان در سال ۹۰ درجمع دانشجویان کرمانشاه فرمودند : ( منبع )
« در کشورهائی که ملاحظه میکنید انقلاب شده، احزاب وسط میدانند. این سؤال پیش میآید که نگاه ما به تحزّب و حزب چیست. الان وقت کم است و من نمیتوانم تفصیلاً بگویم؛ انشاءالله یک وقتی در این باره به تفصیل صحبت میکنم. به طور اجمال بگویم ما با تحزّب مطلقاً مخالف نیستیم. این که خیال کنند ما با حزب و تحزّب مخالفیم، نه، اینطور نیست. قبل از پیروزی انقلاب، پایههای یک حزب بزرگ و فعال را خود ما ریختیم؛ اول انقلاب هم این حزب را تشکیل دادیم، امام هم تأیید کردند، چند سال هم با جدیت مشغول بودیم؛ البته بعد به جهاتی تعطیل شد. همان وقت به ما اشکال میکردند که تحزّب با وحدت عمومی جامعه مخالف است. من آن وقت یک سخنرانی مفصلی کردم، که بعد هم پیاده شد و چاپ شد و پخش شد؛ تحت عنوان «وحدت و تحزّب». تحزّب میتواند در جامعه انجام بگیرد، در عین حال وحدت هم صدمهای نبیند؛ اینها با هم منافاتی ندارد. منتها آن حزبی که مورد نظر ماست، عبارت است از یک تشکیلاتی که نقش راهنمائی و هدایت آحاد مردم را به سمت یک آرمانهائی ایفاء میکند. »
یکی از فواید ایجاد احزاب ساماندهی فعالیت های سیاسی ، ارائه کارنامه و پاسخگویی احزاب به مردم است. نقش احزاب در جلوگیری از فریب کاریهای سیاسی و جلوگیری از شعارهای انتخاباتی دروغ و سوء استفاده از فضای سیاسی نامطلوب و ادعاهای بی پایه مبنی بر اصولگرایی یا اصلاح طلبی حتی بدون آشنایی اولیه با مرامنامه یا لوازم انتساب به این گرایش ها ، امری بدیهی است. همچنان که در فقدان احزاب ساختار یافته و قوی حتی تعاریف روشن و صحیحی از شاخص های گرایش های سیاسی اصولگرایی یا اصلاح طلبی وجود نخواهد داشت. آنچنان که در چنین فضای سیاسی استفاده های ابزاری از نام این گرایش ها به وفور مشاهده می شود.
رهبری در این زمینه چنین فرمودند : ( منبع )
« بنده دعوای اصلاح طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم بندی را غلط می دانم. نقطه ی مقابل اصولگرا، اصلاح طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح طلب، اصولگرا نیست. نقطه ی مقابل اصولگرا، آدم بی اصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب می کند که بشدت ضد سرمایه گذاری و سرمایه داری حرکت کند، یک روز هم منافع اش یا فضا ایجاب می کند که طرفدار سرسخت سرمایه داری شود؛ حتّی به شکل وابسته و نابابش! نقطه ی مقابل اصلاح طلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاح طلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روش ها به صورت روزبه روز و نوبه نو.ما باید روش ها را اصلاح کنیم. در روش ها اشتباه و نقص وجود دارد. گاهی به مرحله یی می رسیم که امروز دیگر جواب نمی دهد؛ باید مرحله ی دیگری را شروع کنیم. حفظ اصول و اصلاح روش ها، معنای اصلاح طلبی است. »