محمد تاج الدینی رابری، نام جوانترین طلبهای است که از حوزهی انتخابیهی استان کرمان برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس خبرگان ثبت نام کرده است.
متنی نوشتهی او که در قالب نامه به انصاف نیوز ارسال شده، نشان دهندهی ادبیات متفاوت و صریح در میان نسل جدیدتر طلاب است که نه پیش از انقلاب، بلکه متولد سال ۱۳۶۷ است، سال پایان جنگ.
وی اهل «رابر» است، شهری از توابع کرمان است که سردار قاسم سلیمانی نیز متولد آنجاست. تاج الدینی، همانطور که در نامه اشاره کرده، از شاگردان سیدحسن خمینی هم هست و در بخشی از این نامه به دفاع و حمایت از استاد خود پرداخته و منتقدانش را به چالش کشیده است.
در این نامه که خطاب به رهبری نوشته شده، گلایههایی از اظهارنظر برخی از مسوولان و شخصیتها و افراد مطرح شده است،از جمله دربارهی سیدحسن خمینی پرسیده شده است: سوال بنده این است که بزرگانی که در خصوص مرتبهٔ علمی ایشان تردید کردند و علمیّت ایشان را زیر سوال بردند آیا همهٔ این عزیزان روی هم رفته یک دقیقه در درس ایشان حاضر بودهاند؟
این طلبه در نقد به برخی نمایندگان نوشته است: آیا وظیفهٔ یک نمایندهٔ مجلس است که در تریبون مجلس نعره بکشد و دم از تتمهٔ اعتبار بزرگی از بزرگان انقلاب بزند و دیگری بر کرسی موعظه تکیه کند و او را دعوت توبه و بازگشت به نظام کند؟!
تاج الدینی اشاره به برخی بداخلاقیهای سیاسی نوشته است: حضرت آقا والله اگر جلوی این حریم شکنی گرفته نشود همانطور که از مرگ بر هاشمی به مرگ بر جوادی تسری پیدا کرد، قطعاً روزی خواهد آمد که همینها با نام دین متعرض ولایت هم بشوند.
وی در بخش انتهایی نامهی خود به کارنامهی امتحانات خود اشاره کرده و نوشته است: از وارد نشدن این نسل و این فکر به مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی، دولت و حتی مجمع تشخیص مصلحت، بیش از همه نظام ضرر میکند.
متن کامل نامه ی حجت السلام والمسلمین شیخ محمد تاج الدینی رابری که در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته، در پی میآید:
باسمه تعالی
محضر رهبر فرزانهٔ انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (دامت برکاته)
سلام علیکم
ضمن آرزوی سلامتی، طول عمر با برکت و توفیق روز افزون برای آن رهبر فرزانه با توجه به اهمیّت و حساسیّت انتخابات پیش رو و ضرورت ایجاد فضای سالم و بدون شبههٔ انتخاباتی، اینجانب محمّد تاج الدینی به عنوان یکی از داوطلبان نمایندگی پنجمین دورهٔ مجلس خبرگان رهبری از استان کرمان مطالبی را تقدیم میکنم.
معظم له در طول این سالها همواره به اجرای انتخابات، بدون ایجاد کوچکترین شبهه ای تاکید داشتهاید. تمامی نهادهایی که به نحوی از انحاء در مراحل مختلف فرایند انتخابات دخیلند، برای تحقق این تذکر حکیمانه لازم است این مهم را نصب العین خود قرار دهند و همواره مراقب افعال و اقوال خود باشند و جداً از فعل و قولی که در جامعه ایجاد شبهه کند بپرهیزند. در این بین نهادهایی که متصدی امر نظارت بوده و مرجع رسیدگی هستند باید بیش از همه مراقب باشند تا مبادا این شبهه ایجاد شود که همانهایی که باید مراقب بی طرفی دیگران باشند، خود بی طرف نیستند. این بسیار خطرناک است و اعتماد مردم که سرمایهٔ نظام است را مخدوش میکند.
با این نگاه مواردی که در ادامه خواهد آمد شدیداً جای تامل دارد که با کسب اجازه از محضر معظم له به ترتیب مطرح مینمایم:
۱ – اخیرا یکی از فقهای محترم شورای نگهبان در بیاناتی، تعداد ثبت نام کنندگان در مجلس خبرگان را غیرطبیعی و خبر از دستهای پشت پرده دادهاند.
حقیر فارغ از هرگونه قضاوت نسبت به صحت و سقم این مدّعا تاملاتی را در این خصوص لازم میدانم.
اولاً قانون منعی در ثبت نام این تعداد قرار نداده و وقتی قانون مجوّز ثبت نام داده، اعتراض و طعنه زدن در این مورد منطقی نیست. شاید این قانون از نظر برخی بزرگان ایراد داشته باشد. اما مادامی که قانون است، برهمگان بهویژه کسانی که خود در عرصهٔ قانونگذاری نقش دارند، تبعیت از قانون لازم است و باید در مقابل آن سکوت کرد.
ثانیاً با فرض صحت این مدّعا آیا ضرورتی دارد این امر علنی و رسانهای مطرح شود؟ آیا طرح علنی این دست مباحث، آرامش انتخاباتی را مختل نمیکند؟ گیریم طرح آن را لازم بدانند، آیا بهتر نیست به جای اینکه به طور عمومی مطرح شود، مسوولین مربوطه را به طور خصوصی آگاه کنند تا هوشیار باشند و مراقبتهای لازم را انجام دهند؟ گیریم که لازم بدانند علناً مطرح شده و رسانهای شود، آیا این کار را باید کسانی انجام دهند که خود عضو شورای محترم نگهبانند و مرجع رسیدگی و دادخواهی؟ آیا بهتر نبود طرح علنی این مساله را به دیگران واگذار میکردند و خود که عضو شورای نگهبان هستند برای اینکه بعدها شبههای ایجاد نشود از طرح علنی آن خودداری کنند؟ آیا طرح علنی چنین مدعایی که ثابت شده هم نیست، آن هم توسط عضو شورای نگهبان که مرجع رسیدگی و دادخواهی است، درست است؟ آیا این به آرامش و اعتماد انتخاباتی لطمه نمیزند؟ آیا این با فرهنگ برگزاری انتخابات سالم در تعارض نیست؟ حداقل اینکه آیا پرهیز از طرح اینگونه مباحث توسط اعضای محترم شورای نگهبان، باخواستهٔ معظم له مبنی بر برگزاری انتخابات بدون شبهه همسوتر نیست؟
۲ – عضو محترم دیگری از شورای نگهبان در بیاناتی ثبت نام ۸۰۱ نفر داوطلب برای خبرگان را بسیار مبهم تلقی کردهاند و با بیان اینکه بعض این افراد از خواندن چند سطر عبارت عربی عاجزند، سوالاتی در این خصوص را مطرح کردهاند. در این مورد نیز مواردی جای تامل دارد.
اولاً بسیاری از این افراد تحصیلات عالی حوزوی دارند و آنهایی هم که دانشگاهی هستند اکثراً تحصیلات عالیه در علوم دینی دارند. بله تعداد اندکی هم هستند که تحصیلات مرتبط ندارند. سوال این است که آیا دیدن این تعداد اندک و گلایه از آن، دیدن اندک قسمت خالی لیوان نیست؟ آیا بهتر نیست به جای دیدن قسمت خالی لیوان این طور نگاه میکردیم که بحمدالله بخش معظم این افراد با داشتن تحصیلات عالی در علوم دینی، در سایهٔ نظام پربرکت جمهوری اسلامی، به این خودباوری رسیدهاند که خود را در معرض آزمون اجتهاد قرار دهند و این در جای خود خبری خوب و اتفاقی مبارک در نظام اسلامی است؟ آیا بهتر نیست مسوولین محترم به جای نگاه منفی و دیدن بخش خالی لیوان، از این طرف به قضیه نگاه کنند. آیا با توجه به تعداد اندک افراد غیر مرتبط، نگاه به مساله از این زوایه به نگاه عادلانه و عدالت نزدیکتر نیست؟ آیا نگاه از این زاویه به ایجاد نشاط انتخاباتی بیشتر کمک نمیکند؟ آیا در قبال چنین اظهار نظراتی مردم حق دارند فرد را متهم به بدبینی کنند یا خیر؟
ثانیاً اگر قرار به ایجاد چنین ابهاماتی باشد، در انتخابات ریاست جمهوری که در جای خود بسیار حساس و مهم است و سرنوشت اجرائیات کشور که به طور مستقیم با معیشت مردم و سیاست داخلی و خارجی در ارتباط است و معظم له تعابیر کم نظیری نسبت به آن انتخابات دارید، چرا در آن انتخاباتها این حرفها و ابهامات را مطرح نمیفرمودند در حالی که اتفاقاً اگر قرار به ایجاد ابهام باشد در آنجا ابهامات بسیار بیشتری باید ایجاد شود. چراکه تعداد افراد نامربوط بسیار بیشتر از تعداد افرادی است که صلاحیت اولیه برای تصدی ریاست جمهوری دارند. اینکه در آن انتخابات که تعداد نامزدهای نامربوط بسیار بیشتر از تعداد واجدین شرایط بود چنین ابهاماتی نبود و این نگرانیها ایجاد نمیشد و در این انتخابات که اکثریت قاطع داوطلبان شرایط اولیه را دارند و اندکی نامربوطند، ابهام و به تعبیر خودشان بسیار ابهام ایجاد شود خود جای بسی تعجب دارد.
ثالثاً در شرایطی که ۳۷ سال از انقلاب میگذرد و حوزههای علمیّه به صورت سازمان یافته فعالیت نموده و با برنامه ریزی و نظارت همین بزرگواران هر سال هزاران نفر از سیکل گرفته تا دکترا در سراسر کشور وارد حوزه های علمیه میشوند، و هرسال بر تعداد داوطلبین ورود به حوزه افزوده میشود، ابهام بسیار به وجود ۸۰۰ مجتهد، بسیار تعجب برانگیزتر است. یعنی واقعا در طول ۳۷ سال انقلاب، و این همه برنامه ریزی که مدیر محترم حوزههای علمیهٔ کشور همواره به آنها اشاره دارد، آن هم با برنامهای که توسط خود این بزرگان طراحی، نظارت و اجرا میشود، هنوز هم به پرورش ۸۰۰ مجتهد در جماعت چندصدهزار نفری طلاب کشور امیدی ندارند؟
اگر واقعاً این است وای بر حوزه و برنامهریزان و مدیرانش که در طول ۳۷ سال با برنامهای که خود این بزرگواران طراح و ناظر و مجری و اساتید آن بودهاند، هنوز نتوانستهاند ۸۰۰ مجتهد پرورش دهند در حالی که در حوزهٔ بی زرق و برق نجف که نه این سازمان را داشت و نه این تشکیلات و امکانات را، گاهی در یک درس بیش از ۵۰۰ مجتهد حضور داشتند.
اگر واقعا بعد از ۳۷ سال کار برنامهریزی شده توسط اساتید و بزرگان حوزه، که خود گردانندگان آن بودهاند هنوز ثبت نام ۸۰۰ نفر مدعی اجتهاد، ابهام بسیار ایجاد میکند باید به طراحان، ناظران، مجریان و اساتید حوزه تبریک و خسته نباشید گفت.
رهبر معظم، به نظر میرسد چنین اظهار نظرهای نسنجیدهای، آن هم از اعضای محترم شورای نگهبان که قرار است صالح و ناصالح این داوطلبان را جدا کنند و عیار علمی آنها را بسنجند، این شبهه را ایجاد میکند که برای قضاوت در این خصوص پیش زمینهٔ ذهنی دارند در حالی که حداقل پرهیز از چنین بیاناتی با فرمایش معظم له مبنی بر برگزاری انتخابات بدون ایجاد شبهه همسوتر باشد.
به نظر میرسد با ادلهٔ فوق، اصل این سخن و طرح آن درست نبوده. لکن باز به فرض درستی آن آیا بهتر نبود به شخص دیگر محول میکردند تا بیان کنند و خود که در مهمترین کرسی شورای نگهبان تکیه زدهاند در راستای فرمایش معظم له حداقل برای عدم ایجاد شبهه سکوت میکردند؟
۳ – هرچند بنای نام بردن از اشخاص ندارم، لکن از باب حق استاد بر گردن شاگرد وظیفهٔ شرعی و اخلاقی میدانم در خصوص یادگار امام راحل که متاسفانه در این ایام قضاوتهای ناعادلانهای نسبت به ایشان شد، جملاتی را عرض کنم. تعجب میکنم از بزرگانی که به راحتی نسبت به عیار علمی افراد قضاوت میکنند بدون اینکه حتی یک دقیقه در درس ایشان حضور داشته باشند و تعجب بیشتر از بزرگانی که به اقتضای جایگاه و منصبی که دارند باید عدالت در کلام را شدیداً رعایت کنند و در عین حال به راحتی قضاوت میکنند. سوال بنده این است که بزرگانی که در خصوص مرتبهٔ علمی ایشان تردید کردند و علمیّت ایشان را زیر سوال بردند آیا همهٔ این عزیزان روی هم رفته یک دقیقه در درس ایشان حاضر بودهاند؟ آیا یک بار با ایشان یا شاگردان ایشان به بحث علمی نشستهاند که اینچنین راحت در مورد رتبهٔ علمی ایشان قضاوت میکنند؟ مگر خود این بزرگان یاد ما ندادهاند که با یک روز و دو روز و یک ماه و دو ماه در مورد علمیّت کسی قضاوت نکنید. بعض بزرگان برای قضاوت در خصوص علمیت حداقل یکسال نشستن پای درس استاد را لازم میدانستند.
اصل اینکه بدون مراودهٔ علمی نسبت به شخصی اظهار نظر کنیم خلاف عدالت و تقوی است. این عزیزان که کلاس درس ایشان را ندیدهاند. اما حقیر که در دروس فقه، اصول و عرفان ایشان شرکت کرده و در درس بسیاری از مراجع و بزرگان را نیز حاضر شدهام، گاهی مطالبی در درس ایشان شنیدهام که در درس هیچ یک از مراجع نشنیدهام. به جرات و با استدلالات قاطع عرض میکنم در به روز بودن مباحث، درس ایشان از بهترین دروس حوزههای علمیه است. گاهی ایشان در مباحث اصولی با استفاده از دستاوردهای علمی روز در علوم ریاضی و فیزیک روزنههایی را در ذهن شاگردان باز میکردند که اگر نگوییم بی نظیر حقیقتا کم نظیر است.
با این حساب بنظر میرسد برخی بزرگان اندکی زود قضاوت کردند و خوب بود قدری در این مورد تحقیق میکردند و بعد قضاوت مینمودند.
شاید بفرمایند که از قرائن موجود پی به عدم علمیّت ایشان بردهاند و قضاوت کردهاند. باید عرض کنم این معیار هرگز معیار درستی برای اظهار نظر در مسالهای مثل تعیین عیار علمی افراد نمیتواند باشد. چون اگر معیار قضاوت این بزرگان قرائن موجود باشد ایشان قریب به ۲۵ سال است که ممحض در درس و بحث بوده و در مصاحبت حضرت آیت الله موسوی بجنوردی دام ظله که در مقام والای علمی ایشان جای هیچ تردیدی نیست، ورزیده شدهاند در حالی که بعض مسوولین صاحب منصب، و یا بعض فقهای شورای نگهبان سالهاست که مشغلههای اجرایی مانع ممحض بودن در بحثهای علمی شده است. مسلماً برپایهٔ قرائن و شواهد نمیتوان عیار علمی افراد را مورد سنجش و قضاوت قرار داد و این معیار از اساس غلط است و با معیار غلط نه میشود عیار علمی این بزرگوار را سنجید و نه در خصوص علمیّت مسوولین و بزرگانی که منصب اجرایی دارند خدشه کرد. چرا که علم این بزگواران جای تردید ندارد.
۴ – همگان نیک میدانیم که حفظ آرامش انتخاباتی در این ایام، کمک به برگزاری اتنخاباتی سالم و پرشور است و انتخابات پرشور مهر تایید دیگری بر نظام و انقلاب. لذا لازم است خصوصاً در این ایام در افعال و اقوال کاملا مراقب باشیم که آرامش انتخاباتی خدشهدار نشود. متاسفانه مدتی است شاهدیم گاهی مطالبی بیان میشود که هرچند از سر دلسوزی است، لکن ناخواسته آرامش انتخاباتی را بر هم میزند و با خدشهدار کردن اعتماد عمومی نهایتاً آب به آسیاب دشمن ریختن است. در ایام اخیر این دست اظهار نظرها بیشتر هم شده و با هدف گرفتن ۳ تن از بزرگان نظام ضمن اختلال در آرامش انتخاباتی، فضای عقلانی را تبدیل به فضای احساسی در انتخابات میکنند و این امر با فرهنگ برگزاری انتخابات سالم منافات دارد. ویروس ایدز خواندن برخی از بزرگان نظام، نظریهی بی ارزش بودن رای مردم در نظام اسلامی، ناصالح خواندن برخی مسوولین و بزرگان برای حضور در خبرگان علیرغم حضور چند دورهای بعض این بزرگان در خبرگان، القای این تفکر که جریانی خاص قصد رخنه در خبرگان دارد و حرفهایی از این دست، جای تامل جدّی دارد.
اولاً قانون نهادی را برای تشخیص صالح از ناصالح مشخص کرده است. تمامی این بزرگواران هم پذیرفتهاند که قانون فصل الخطاب است و تصریح معظم له در این مورد را شنیدهاند. سوال این است که وقتی قانون مرجعی را تعیین کرده است، آیا بهتر نیست اظهار نظر را به همان مرجع قانونی واگذار کنیم و بابیاناتی که گاهی ادبیاتش خلاف شان جامعهٔ اسلامی است، فضا را مشوّش نکنیم؟ حداقل در راستای تصریح رهبر معظم برای عدم ایجاد شبهه بهتر نیست قدری خویشتن داری نموده و سکوت کنیم؟ آیا استفاده از تعبیر ویروس آن هم نسبت به شخصیتی که حداقل نسبت به قائل آن بسیار بیشتر برای نظام هزینه کرده و بلکه قابل قیاس هم نیست، جفای به نظام نیست؟ آیا به کار بردن این ادبیات نامودبانه اسمش حرکت در مسیر ولایت و نظام است؟ آیا نظام و رهبری از شنیدن این تعابیر خوشحال و به اینها امیدوار میشوند؟
ثانیاً معظم له با اعتماد به عدهای، امر تشخیص و احراز صلاحیت را بر عهدهٔ آنان گذاردهاید. نفی و رد شخصیتی که توسط فقهای همین شورا برای انتخابات ریاست جمهوری، آن هم به فاصلهٔ کوتاه ۲ سال قبل تایید شده و اکثریت قاطع ملّت رای اعتماد به او دادهاند، هم دهن کجی به تشخیص فقهای شورای نگهبان است که مورد اعتماد رهبر معظم هستند و هم دهن کجی به رای اکثریت قاطع مردم. این به صلاح نظام نیست. ارائهٔ بیاناتی که حداقل ثمرش این است که نشاط انتخاباتی را در جامعه مخدوش میکند دلسوزی برای نظام نیست. در شرایطی که استکبار جهانی برای ایجاد رخنه در کشور حاضر است همه کار کند، زدن این حرفها کم کردن زحمت آنهاست. در هرحال چنین نظراتی هم مخلّ آرامش انتخاباتی و نشاط سیاسی است و هم دهن کجی به تشخیص فقهای محترم شورای نگهبان و برای کسانی که خود مطیع ولایتند و به اعتماد رهبر معظم اعتماد دارند زیبنده نیست.
۵ – در انتخابات این دوره مجلس خبرگان اظهار نظرهای خاص، بسیار بیشتر از همیشه دیده میشود. انتخابات ۹۲ باعث شد تا امروزه در نقض و ابرام برخی شخصیتها افراط و تفریط شود و گاهی این تایید و ردها از سوی مسوولین و صاحبان منصب نیز دیده میشود که شواهدی بر این مدّعا در موارد قبلی بیان شد.
این اظهار نظرهای توام با افراط و تفریط نوعاً تحت عنوان تنویر افکار عموم و دفاع و صیانت از ولایت و نظام صورت میگیرد و با این حساب در این مورد دو ملاحظه مطرح است:
اولاً این عزیزان بارها با تعابیری مثل ملّت فهیم ایران و تصریحاتی که دارند، شعور انتخاباتی مردم را تایید کردهاند و همواره ملت را ولایی و همیشه در صحنه خواندهاند. در موارد متعددی هم تصریح کردهاند که ملّت کاملا بیدار و هوشیارند و میفهمند و خود جواب شما را خواهند داد. شما که خود به این امر معترفید دیگر این ملت را چه نیاز به تنویر افکار؟ شما که خود به شعور مردم مهر تایید زدهاید و اساساً تولد این انقلاب محصول شعور ملّت است، چرا زحمت تنویر افکار به خود میدهید؟
ثانیاً آیا مطمئن هستید که این سخنان تند و تیز که گاهی با ادبیات نامناسبی هم همراه است، موجب تنویر افکار عمومی میشود؟ احساس نمیکنید که باتوجه به ذائقهٔ ملّت این جملات به جای تنویر افکار عموم نتیجهٔ عکس دهد و افکار عمومی را جریحهدار کند؟
ثالثاً ممکن است گفته شود که بله مردم میفهمند. لکن این دلیل نمیشود که کسی روشنگری نکند و تذکر ندهد. بله این حرف در جای خود درست است. اما اگر قرار است تنویری هم صورت گیرد باید با ادبیات درست و جملات منطقی و به دور از افراط و تفریط صورت پذیرد. از سوی دیگر اگر هم قرار است گفته شود، رهبر معظم و دو سه تن از بزرگان نظام مطرح میکنند. بیش از آن آرامش و نشاط سیاسی مختل میشود. اینکه نرخ شاه عباسی بشود و هر بزرگواری در هر مقامی که رسید تحت عنوان دفاع از ولایت و تنویر افکار عمومی هر چه خواست با هر ادبیاتی بگوید قطعاً مردود است. یک جستجوی ساده در خبرگزاریها کافی است تا به این مدّعا پی ببریم که در ایام اخیر این دست اظهار نظرها باب شده و در بکارگیری ادبیات خشنتر و لحن شدیدتر، بین عدهای رقابت ایجاد شده است.
این حدّ به اصطلاح خودشان تنویر، درست نیست و فضای سیاسی جامعه را مخدوش میکند و بهانه دست بدخواهان میدهد. اندک تاملی کافی است تا تصدیق کنیم که هجمه و حمله در این حد، خدمت به نظام نیست. بماند که بعض از کسانی که اینقدر تند مورد حمله قرار میگیرند به شهادت صفحه صفحهٔ تاریخ بخشی از تاریخ انقلاب و نظامند و در تحقق نهضت و حفظ نظام نقش غیر قابل انکاری داشته و دارند.
این مدّعا که مایی که تازه از گرد راه رسیدهایم شدهایم انقلابی و ولایی و شخصی که قبل و بعد از نهضت بارها برای نظام تا مرز شهادت پیش رفته و مرارتها و مصیبتها در راه نظام کشیده، شده ضد نظام، مدّعایی بسیار مضحک و بچه گانه و از سر حسادت است. جای تاسف دارد که عدهای که اساساً بعد از انقلاب دست چپ و راست خود را از هم تشخیص دادند امروز زبان به گزافه گویی باز کنند و کسانی را نصیحت کنند که پیش از تولّد آنها به خاطر دفاع از ولایت و انقلابی بودن در زندانهای طاغوت بسر میبردند.
این توهینها، این هتاکیها و این ادبیات نامودبانه و تاختن به بزرگان و متاسفانه استفاده از عنوان نظام و ولایت در این راستا تاملاتی جدّی دارد:
اولاً رهبر معظم انقلاب صراحتاً بارها و بارها این قبیل رفتار را نفی و نهی کردهاند و در طول سالهای رهبری ایشان حتی یک مورد هم دیده نشده که چنین رویهای را تایید کنند. چرا این عزیزان که دم از تبعیت از ولایت میزنند، این رویهٔ رهبر معظم انقلاب را سرلوحهٔ کار خود قرار نمیدهند؟ تبعیت از ولایت به حرف نیست. به عمل است. اگر تابعید و واقعا به معنای واقعی کلمه ولایی هستید این رویهٔ رهبری را نیز نصب العین خود قرار دهید. ولایی بودن با «نومن ببعض و نکفر ببعض» حاصل نمیشود.
ثانیاً این دسته باید مستحضر باشند که رهبر معظم، هم بیش از آنها حساسیّت دارند، هم بیش از آنها اطلاع دارند، هم بیش از آنها تدبیر دارند، و هم بیش از آنها شجاعت و نفوذ کلام دارند. بارها معظم له ثابت کردهاند که هرجا نیاز باشد بدون هیچ واهمهای صریح و شفاف حرف خواهند زد و در طول سالیان رهبری ایشان، این امر به وضوح قابل لمس است. با این حساب، اصل حرف زدن دیگران از لسان ولایت و زیر علم ولایت چه وجهی دارد؟ بله بزرگان هم در کنار رهبری و در راستای کلام رهبری به اقتضای موارد گاهی تذکر میدهند و بحثی نیست. اما اینکه هر کسی رسید نعره بکشد و با سخیفترین ادبیات به نام ولایت هرچه دلش خواست به بزرگان بگوید هرگز و هرگز پذیرفته نیست. این بازی با نام ولایت و رهبری است.
حضرت آقا، حقیر به عنوان جوانی از نسل سوم انقلاب عرض میکنم، حل مشکلات کشور با نعره کشیدن در مجلس شدنی نیست. مشکلات جامعه با فریاد زدن در تریبونها با چهرهٔ برافروخته و دهان کف کرده حل نمیشود. نظام با توهین و بی حرمتی و هتاکی به بزرگان نفعی نمیبرد. اینکه یک نمایندهٔ مجلس دم از تتمهٔ اعتبار فردی بزند که دوشادوش امام و معظم له در مسیر انقلاب مرارت کشیده، و دیگری نسبت به همین شخصیت دعوت و توبه و بازگشت به انقلاب کند والله به نفع نظام نیست. اصلا گیریم که بزرگی از بزرگان به خطا رفت و به تعبیر اینها از مسیر انقلاب زاویه گرفت. آیا وظیفهٔ یک نمایندهٔ مجلس است که در تریبون مجلس نعره بکشد و دم از تتمهٔ اعتبار بزرگی از بزرگان انقلاب بزند و دیگری بر کرسی موعظه تکیه کند و او را دعوت توبه و بازگشت به نظام کند؟! مگر نظام بزرگتر ندارد. رهبر ندارد. مراجع و علما ندارد. اینها هستند و خود تذکرات لازم را میدهند و اساسا توصیه و تذکر به بزرگان بر عهدهٔ بزرگان است و اینکه تا بزرگان هستند دیگران اینچنین گزافه گوییهایی کنند در گام اول توهین به خود بزرگان است.
حضرت آقا این گزافه گوییهایی که در ردههای پایین پیدا شده نشان از چیزی است که بسیار برای نظام و انقلاب و ولایت خطرناک است. والله این هتک حرمتها و بی ادبیها و جسارتها اگر جلوش گرفته نشود، روزی دامن نظام را خواهد گرفت. این حریمهایی که متاسفانه تا حدی شکسته شده اگر ادامه پیدا کند روزی به شکستن حریم نظام و ولایت هم منجر خواهد شد.
این حرکت شوم در ابتدا درگوشه و کنار با نیش و کنایه به روحانیت آغاز شد. دیدند خبری نیست، نیش و کنایه را تبدیل به توهین کردند. رفته رفته توهین به روحانیت را در قالب نقدهای سیاسی به توهین به بزرگان سیاسی رساندند. قبح توهین به یک بزرگ شکسته شد. دیدند عجب، اتفاقی نیفتاد که هیچ، بعضا عزیزتر هم شدند. لذا با استخدام کلمهٔ ولایت و نظام شمشیر را از روبستند و گاهی چفیه برگردن و عکس معظم له برسینه، بر بزرگمردی از همقطاران شما در انقلاب مرگ فرستادند. از آنجایی که این یک قاعده است که اگر جلوی متجری گرفته نشود جریتر میشود، و اگر قبح کاری شکست دامنگیر همه خواهد شد، این افراد از مرز توهین به روحانیت و بزرگان پا را فراتر گذاشته و دست به توهین به علمای بزرگ دین زدند. حرکتی که در مسیر جدید خود از مرگ بر هاشمی گفتن شروع شد و به مرگ بر جوادی هم رسید. حضرت آقا والله اگر جلوی این حریم شکنی گرفته نشود همانطور که از مرگ بر هاشمی به مرگ بر جوادی تسری پیدا کرد، قطعاً روزی خواهد آمد که همینها با نام دین متعرض ولایت هم بشوند.
اینها درد دین و انقلاب و نظام ندارند. چرا که این رفتار نه مورد تایید شرع است نه مورد تایید ولایت و نظام. کسانی که این حرفها که خلاف صریح شرع است را میزنند و میدانند که معظم له راضی نیستید و باز با نام ولایت و دفاع از شما این حرفها را میزنند، این حرکتشان نشانهٔ این است که نه در باطن ایمان به شرع دارند و نه ایمان به ولایت وگرنه کاری نمیکردند که قطعا مورد رضایت شما نیست. اگر تابع معظم له هستند چرا کارهایی میکنند که قطعاً با نظرات حضرتعالی زاویه دارد؟ این جماعت از سر هوای نفس است که چنین میکنند و اگر روزی منافعشان اقتضاء کند قطعا به ولایت هم، ترک تازی میکنند. ادامهٔ این حرکت تهدیدی بزرگ برای نظام و انقلاب است و این جماعت افراطی لطمهای که به نام ولایت میزنند بسیار بیشتر از لطمه ای است که دشمنان میزنند. این حرکات تند و خلاف شرع و مسیر ولایت و نظام جز اینکه نام ولایت را در بین عوام خراب کند هیچ ثمرهای ندارد.
تاریخ، امروز نوشته میشود. شاید امروز خوانده نشود. اما در آینده خوانده هم خواهد شد. این نوشتار خواهد ماند وجدانهای بیدار تاریخ ما را قضاوت خواهند کرد.
اما لازم است بدانند که نظام ما محاسنی دارد و معایبی. طبیعی هم هست. هیچ کس هم معصوم نیست. قرار هم نیست کسی معصوم باشد و نظام بی عیب و نقصی جز حکومت امام زمان عج پیدا شود. اما با همهٔ اینها این نظام و انقلاب تحفهای است که همگان باید در حفظ و صیانت از آن بکوشند. این واقعیتی است که حتی کسانی که زاویه هم دارند به آن پی بردهاند. چراکه آمریکا که داعیهٔ برپایی مدینهٔ فاضله در کشورها را دارد، آمد و دیدیم چه گلی بر سر ملتها زد. در چپ و راست کشور ما هم در افغانستان و هم در عراق آمدند و همانهایی که در آمریکایی شدن کشورشان جانفشانی کردند جلوی چشمشان به نوامیسشان تعرض شد و رنگ آرامش را ندیدند. اما ملت ما در سایهٔ این نظام آرامش دارند و در امنیّت کامل زندگی میکنند. نوامیسمان امنیت دارند و دشمن هیچ گاه اندیشهٔ تعرض به این خاک را در سرنمیپروراند.
حضرت آقا نعمت وجود این نظام بسی بیش از این چیزهاست. اما همین اندازه کافی است تا با جان و دل این نظام را حفظ کنیم و در راه حفظش جانفشانی کنیم.
حمایت و تبعیت از رهبری مهر تاییدی است بر نظامی که حداقل ثمرهاش برای این ملت امنیت و آرامش و عزّت بوده است. حفظ نوامیسشان بوده است. حفظ دینشان بوده است. اساساً گذشته از استدلالات شرعی و دینی، عقل که داریم. حمایت و تبعیت از رهبری و نظامی که در آن در شرایطی که جهان در ناامنی است برای ما امنیت به ارمغان آورده حکم بدیهی عقل است. با این نگاه خواهیم دانست که جریان فکری خاصی که با نام ولایت و رهبری و نظام و دین افراطهای عجیب و غیر معقولی دارند، چه خیانتی به نظام و رهبری میکنند در حالی که یادشان رفته که اساساً قبل از همهٔ اینها، منتقد و موافق، ولایی و غیر ولایی، مویّد یا منکر همه و همه به خاطر خود هم که شده باید اصل نظام و رهبری را حفظ و تقویت کنیم. چرا که اگر این نظام آسیبی ببیند سرنوشتی که گریبان عراق و افغانستان را گرفت، بدترش گریبان ما را هم خواهد گرفت.
و اما کلام آخر:
امیدورام این نامه موجبات مزاحمتی برای این حقیر، والدین، برادران و خواهرانم ایجاد نکند. چراکه نقل برخی بیانات دیگران و بررسی آنهاست و اگر چیزی باشد متوجه آنهاست و بنده فقط تحلیل و استدلالاتی داشتهام و امیدوارم از امثال این نوشتار دانسته شود که نسل جوان هم میتواند تحلیلهای کارآمدی داشته باشد.
اما در عین حال شاید نگارش این نامه به قیمت رد صلاحیت اینجانب در شورای محترم نگهبان تمام شود که البته هرچه نظر آن بزرگواران باشد با احترام و تشکر میپذیرم و اعتراضی هم ندارم.
اما خطاب به رهبر معظم دو مطلب عرض میکنم:
اولاً از وارد نشدن این نسل و این فکر به مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی، دولت و حتی مجمع تشخیص مصلحت، بیش از همه نظام ضرر میکند. این نسل قدرت تحلیل و استدلال دارد و گاهی نگاهش بگونهای است که در سایر نسلها کمتر دیده میشود. کوبیدن این افراد با عناوین مختلف به نفع نظام نیست. فضلای این نسل فرزندان این مملکتند و بستن راه بر آنان لطف به نظام و صیانت از نظام نیست. مضافاً اینکه ورود این نسل قطعا نشاط سیاسی را در کشور بسیار بیشتر میکند و تزریق این نسل به بخشهای مختلف نظام، خون جدیدی است که در رگهای نظام جریان پیدا میکند و جان تازهای به نظام میدهد و متضمن بقای نظام با صلابت و شور هرچه بیشتر و موجب یاس دشمنان نظام است و برعکس بستن راه بر این نسل و نیامدن این نسل به میدان ما را دشمن شاد میکند. چرا که اینها در حکم خون تازهٔ نظام هستند و دشمن دوست ندارد این خون تازه به رگهای نظام تزریق شود.
ثانیاً باعنایت به اینکه این نامه به احتمال زیاد در عدم تایید صلاحیت اینجانب نقش زیادی داشته باشد از باب دفع دخل مقدر و دفاع از خود و اساتیدی که در محضر آنها تلمذ کردهاند اشارهای به رزومهٔ علمی خود یا به تعبیر شورای محترم نگهبان رزومهٔ علمی شفاف خود مینمایم:
اینجانب محمد تاج الدینی متولد ۱۳۶۷ در استان کرمان، به توصیهٔ حضرت آیت الله حائری شیرازی دام ظله در سه سالگی حفظ قرآن را شروع کرده و قبل از اینکه خواندن و نوشتن را فراگیرم قریب به نصف قرآن را حفظ کردم. در کنار این امر به تحصیل توجه خاصی داشتم. در سال دوّم دبیرستان باکسب رتبهٔ اول در رشتهٔ ریاضی فیزیک به دبیرستان تیزهوشان راه یافتم و آنجا فارغ التحصیل شدم. در سال ۱۳۸۵ وارد حوزه شدم و در مدرسهٔ شهیدین (ره) مشغول به تحصیل شدم. در سال ۱۳۸۹ طی تقاضایی از مدیر وقت حوزههای علمیه حضرت آیت الله مقتدایی خواستم تا دستور دهند تمامی امتحانات حوزه تا پایان سطوح عالیه را به طور یکجا از حقیر بگیرند و تصریح کردم که امتحانات سخت و دشوار باشد و حداقل نمرهٔ قبولی ۱۸ باشد. (این تقاضا و سایر مستندات آن موجود قابل ارائه است). علیرغم دستور مساعد ایشان به دلیل اینکه عدهای از مسوولین جزء این امر را ممکن نمیدانستند مساله را جدی نگرفتند و قدری در اجرای این دستور تاخیر شد و نهایتا با تاخیری طولانی و قدری اذیت، تمامی آزمونها از این حقیر اخذ شد. نمرات کسب شده در سطح عالی از این قرار بود.
ردیف
پایه
عنوان درس کتبی
نمره
۱ هفت مکاسب-فقه ۱-نیمسال اول ۱۹
۲ هفت مکاسب-فقه ۲-نیمسال اول ۱۸
۳ هفت رسائل-اصول ۱-نیمسال اول ۱۸
۴ هفت مکاسب-فقه ۱-نیمسال دوم ۱۹
۵ هفت مکاسب-فقه ۲-نیمسال دوم ۱۹٫۵
۶ هفت رسائل –اصول ۱-نیمسال دوم ۱۹
۷ هفت رسائل-اصول ۲-نیمسال دوم ۲۰
۸ هشت مکاسب-فقه ۳-نیمسال اول ۱۸
۹ هشت مکاسب-فقه ۳-نیمسال دوم ۱۸٫۵
۱۰ هشت رسائل-اصول ۴-نیمسال اول ۱۹
۱۱ هشت رسائل-اصول ۴-نیمسال دوم ۱۹
۱۲ هشت رسائل-اصول ۳-نیمسال اول ۱۸
۱۳ هشت رسائل-اصول ۳-نیمسال دوم ۱۶٫۵
۱۴ هشت رسائل-اصول ۵-نیمسال اول ۱۸
۱۵ هشت رسائل-اصول ۵-نیمسال دوم ۱۸٫۵
۱۶ نه مکاسب-فقه ۴-نیمسال اول ۲۰
۱۷ نه مکاسب-فقه ۴-نیمسال دوم ۱۸٫۵
۱۸ نه مکاسب-فقه ۵-نیمسال اول ۱۸٫۵
۱۹ نه مکاسب-فقه ۵-نیمسال دوم ۱۷
۲۰ نه نهایه-فلسفه پایه نه-نیمسال اول ۱۸٫۵
۲۱ نه نهایه-فلسفه پایه نه-نیمسال دوم ۱۹
۲۲ هفت عقاید پایه هفتم ۱۹
۲۳ هشت تفسیر پایه هشتم ۱۸٫۵
۲۴ هشت عقاید پایه هشتم ۱۸٫۵
۲۵ هشت رجال پایه هشتم ۲۰
۲۶ نه تفسیر پایه نهم ۱۹٫۵
۲۷ نه رجال پایه نهم ۲۰
۲۸ نه کفایه الاصول-اصول ۱-نیمسال اول ۱۷
۲۹ نه کفایه الاصول-اصول ۱-نیمسال دوم ۱۷
۳۰ نه کفایه الاصول-اصول ۲-نیمسال اول ۲۰
۳۱ نه کفایه الاصول-اصول ۲-نیمسال دوم ۱۹
۳۲ ده کفایه الاصول-اصول ۳-نیمسال دوم ۲۰
۳۳ ده کفایه الاصول-اصول ۴-نیمسال دوم ۲۰
۳۴ ده درایه-پایه دهم ۱۸٫۵
۳۵ ده مکاسب-فقه ۶-نیمسال دوم ۱۹٫۵
۳۶ ده مکاسب-فقه ۷-نیمسال دوم ۱۸٫۵
۳۷ ده نهایه-فلسفه پایه ده-نیمسال دوم ۱۹
۳۸ ده تفسیر-پایه دهم ۲۰
۳۹ خارج مصاحبه خارج فقه-۱ ۱۸
۴۰ خارج مصاحبه خارج اصول-۱ ۱۸
۴۱ خارج مصاحبه خارج فقه-۲ ۱۸
۴۲ خارج مصاحبه خارج اصول-۲ ۱۸
البته اعتراض در نمرات ۱۶ به بالا در حوزه مجاز نیست و گرنه نسبت به همان یک نمرهٔ ۱۶٫۵ در این کارنامه معترض بودم و حداقل ۲٫۵ نمره در تصحیح اشتباه صورت گرفته است.
در هر حال با این شرایط و با توجه به اینکه احساس میشد باید امثال اینجانب و افکار اینچنینی برای استمرار حرکت باصلابت نظام، به این عرصهها وارد شوند، داوطلب کاندیداتوری مجلس خبرگان شدم. لکن با شرایطی که وجود دارد و با اظهار نظرهایی که میشود، جوانهایی که مثل اینجانب افکارشان را صریح بیان میکنند و در بعض موارد با نظر این عزیزان تفاوت دارد، عملاً برچسب های متعددی میخورند کما اینکه تا امروز هم همین گونه بوده. لذا حداقل برای اینکه وصلهٔ بیسوادی به ما چسبانده نشود علیرغم میل باطنی ناگزیز به نوشتن رزومهٔ علمی خود شدم.
بلاخره حوزه برنامهای دارد که بزرگان نوشتهاند و خود معظم له و سایر مراجع و علماء اشراف داشتهاید. امتحانات حوزه هم امتحانات آسانی نیست و خود مطلعید که در امتحانات شفاهی حوزه به چه شکلی امتحان میگیرند. به ویژه در امتحانات پایهٔ ده و درس خارج که مو را از ماست بیرون میکشند. بسیار بعید است و البته جای تعجب دارد که طلبهای با رزومهٔ فوق و کسب نمرات متعدد از کفایه و مکاسب و بعد هم در مصاحبههای شفاهی درس خارج هنوز قدرت استنباط در بعض مسائل را پیدا نکرده باشد. خب اگر بعد از ۱۰ پایهٔ حوزه با نمرات فوق و قریب به شش سال درس خارج باز هم با نمراتی که محصول مصاحبههای نفسگیر است، این طلبه قدرت استنباط در بعض مسائل را پیدا نکرده باید به بزرگواران عرض کنیم منتظر مستنبط در بعض مسائل و ابواب فقهی نباشند.
بنده که در حوزه برای تک تک این موارد امتحان دادهام و نمیدانم منظور بزرگواران از رزومهٔ شفاف علمی چیست. اما علی القاعده کسانی که اساسا در سیستم متداول حوزه تحصیل نکردهاند باید مورد بررسی قرار گیرند نه ما که خط به خط کتابها را خوانده و هم کتبا و هم شفاهاً امتحان دادهایم.
اگر هم هنوز این اعداد و ارقام امتحانات کتبی و شفاهی و مصاحبههای درس خارج برای بزرگواران ارزشی ندارد و رزومهٔ شفاف علمی تلقی نمیشود لازم است تدابیری اندیشیده شود تا اساساً سیستم تعیین باسواد و بیسواد در حوزه تعریف شود. وصلهٔ عدم صلاحیت علمی به طلبهای که خط به خط این کتابها را خوانده و کتبا و شفاهاً امتحان داده و نمرات حداکثری کسب کرده، به دور از عدالت است.
بله گاهی کسی درسها را خوانده و رزومهای ندارد. کما اینکه بسیاری چنین بودهاند. در خصوص این افراد بررسی علمی موجه و منطقی است. اما فردی که خط به خط امتحان داده نمراتش رزومهاش هست. اینکه قریب به پنجاه آزمون کتبی و شفاهی در حوزه احراز علیمت فردی را نکند و در مقابل یک آزمون کتبی و یک آزمون شفاهی شورای نگهبان احراز علمیت فردی را کند قدری عجیب و غیر منطقی مینماید. شاید طلبهای در یک آزمون و دو آزمون اگر ۱۸ گرفت، نشود احراز علمیت کرد. اما اگر در حدود ۵۰ آزمون کتبی و شفاهی مستمراً نمرات عالیه کسب کرد به نظر احراز علمیت شده است.
در عین حال برای اینکه در تاریخ هم ماندگار شود اینجانب آمادگی دارم که مصاحبهای سخت و دشوار از حقیر اخذ کنید و درصورتی که نمرهٔ حداکثری کسب نشد هم مهر عدم تایید بر صلاحیت این حقیر بزنید و هم نمرات حوزوی اینجانب را ابطال فرمایید. در غیر این صورت این رزومه هست. وجدانهای بیدار و عالمان بیطرف و طلاب محترم خود به خوبی قضاوت خواهند کرد.
به دور از این مباحث، ملاقات با حضرتعالی و ارایهٔ مطالبی که امکان درج آنها در این نوشتار نیست، ضروری و بعضا برای حرکت رو به رشد حوزه و نظام فوریت دارد که این امر بسته به صلاحدید معظم له دارد.
فرزندان جوان خود در این مرز و بوم محتاج دعای خیر حضرتعالی هستند. با پوزش از طولانی شدن این نوشتار، فرزندانه از صبر و تحمل پدرانهٔ آن رهبر فرزانه سپاسگذاری میکنم.
با امید به اینکه نگارش این نامه که البته چیزی جز نقد و بررسی گفتههای دیگران و تحلیلهای حقیر در این مورد نبوده، برای بنده و اقرباء ایجاد مشکل نکند، معظم له را به خدای بزرگ میسپارم و برای ملت شریف و سرافراز ایران اسلامی آرزوی توفیقات روز افزون دارم.
سایهٔ پرخیروبرکت شما مستدام
والحمدلله رب العالمین
میرمحمّد تاج الدینی رابُری