همایش «کیش مهر» بزرگداشت مفسر بزرگ قرآن؛ علامه سید محمد حسین طباطبایی از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشکدههای فنی و علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران در همایش کیش مهر که به مناسبت سی و چهارمین سالروز درگذشت علامه طاطبایی برگزار می شد سه پژوهشگر دینی، حجج اسلام استاد محمد سروش محلاتی، مرتضی جوادی آملی و دکتر محسن رمین سخنرانی کردند..
در ابتدای این همایش، حجتالاسلام والمسلمین استاد محمد سروش محلاتی پژوهشگر دینی و استاد حوزه و دانشگاه به بررسی آرای علامه طباطبایی در انتقاد از استبداد دینی پرداخت و اظهار کرد: باید میان استبداد دینی و غیردینی تفاوت قائل بود. آنجاییکه پای دین در میان نیست اگر استبدادی اتفاق میافتد از ابزارهایی همچون کودتای نظامی، اسلحه و فشنگ استفاده میشود و ما با سخت افزارها مواجهیم، اما در استبداد دینی با صرف نظر از اینکه این روشها هست یا نیست، نکته دیگری نیز وجود دارد و آن این است که همه جنایتها میتواند به همراه توجیهی از دین اتفاق افتند. توجیهی که قبح آن جنایت را از بین میرود و باعث میشود جنایت راحتتر اتفاق بیفتد و مردم دیندار این استبداد را با این دلیل که خدا خواسته است، بپذیرند.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران حجت الاسلام والمسلمین استاد محمد سروش محلاتی که روز گذشته در «همایش کیشمهر» به مناسبت گرامیداشت علامه سید محمد حسین طباطبایی در دانشکده فنی دانشگاه تهران سخن می گفت،با اشاره به عدم انجام پژوهش های لازم در مورد استبداد دینی، اظهار کرد: تاکنون پژوهشی درباره این موضوع نشده است، استبداد دینی توسط آیت الله نائینی حدود ۱۱۰ سال قبل وارد ادبیات دینی و سیاسی ما شد و تا پیش از آن ما در فرهنگ خود این موضوع را نمی شناختیم. علامه نائینی در عصر مشروطه در کتاب “تنبیهالامه” خود بحث استبداد دینی را مطرح کرد. علامه طباطبایی یکی از شاگردان ایشان بود و ممکن است در این بحث تحت تاثیر استاد خود قرار گرفته باشد، هر چند زاویه دید علامه طباطبایی با علامه نائینی متفاوت است.
وی با اشاره به آثار علامه طباطبایی در ارتباط با موضوع استبداد دینی، گفت: نکته اول که از درون آثار علامه طباطبایی باید به آن پاسخ داد این است که آیا موضوعی بهعنوان استبداد دینی موجودیت دارد یا خیر و اینکه آیا علامه این واقعیت را میپذیرد یا خیر؟ که میبینیم علامه استبداد دینی را بهعنوان یک واقعیت پذیرفته است.
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به پذیرفته شدن موجودیت استبداد دینی از نگاه علامه طباطبایی، افزود: اگر در دین این ظرفیت وجود دارد که مورد سوءاستفاده قرار بگیرد این ظرفیت به کدام بخش دین مربوط میشود؟ نکته سوم این است که آسیبهای استبداد دینی چیست و چه نتایجی را به دنبال دارد و نکته چهارم این است که تجربه استبداد دینی در جوامع دینی اعم از اسلامی و غیراسلامی چه بوده است؟
حجت الاسلام والمسلمین سروش محلاتی با استناد به آثار علامه طباطبایی، یادآور شد: آثار علامه نشان میدهد که او واقعیت وجود استبداد دینی را پذیرفته است، اما اینکه چگونه به این واقعیت رسیده است ۲ جهت دارد؛ یکی اینکه علامه تاریخ اسلام و مسیحیت را خوب مورد مطالعه قرار داده و از این جهت با مواردی در تاریخ برخورد داشته است که نمونه های استبداد دینی بوده اند. متاسفانه در جوامع مسیحی و برخی جوامع اسلامی تجربه استبداد دینی وجود داشته است.
این محقق و پژوهشگر فقه سیاسی با اشاره به استنباط علامه طباطبایی از قرآن به واسطه مفسر بودن ایشان، عنوان کرد: جهت دیگر که باعث میشود علامه طباطبایی ذهنش درگیر استبداد دینی باشد مفسر بودن اوست. در آیات قرآن موارد متعددی وجود دارد که این مفسر را با مسأله استبداد دینی درگیر میکند در غیر این صورت اگر علامه صرفا یک فیلسوف صدرایی بود یا اگر صرفا یک فقیه بود او را درگیر با این مسأله نمیکرد؛ چرا که ما در اسلام فیلسوفان و فقهای دیگری نیز داشتیم که هرگز به این موضوع نپرداخته اند.
وی در ادامه با اشاره به آیاتی از سوره توبه در قرآن مجید در ارتباط با به قدرت رسیدن عالمان دینی در یهود و مسیحیت، اظهار کرد: در قرآن اشاره شده که عالمانی از دین یهود و مسیحیت وقتی به قدرت رسیدهاند چه نتایجی را به دنبال داشته است.
حجت الاسلام والمسلمین سروش محلاتی ادامه داد: تعبیر خود قرآن آن است که «یضل به کثیرا و یهدی به کثیراً» این خود آیه قرآن است که میگوید همین قرآن میتواند برای عدهای مایه گمراهی شود و برخی را نیز هدایت کند. اصل این واقعیت، یعنی استبداد دینی و سوء استفاده از دین غیرقابل انکار و کتمان بوده و بارها در تاریخ اتفاق افتاده است.
وی با اشاره به تفاوت های استبداد دینی و استبداد غیر دینی، تاکید کرد: باید میان استبداد دینی و غیردینی تفاوت قائل بود. آنجاییکه پای دین در میان نیست اگر استبدادی اتفاق میافتد از ابزارهایی همچون کودتای نظامی، اسلحه و فشنگ استفاده میشود و ما با سخت افزارها مواجهیم اما در استبداد دینی با صرف نظر از اینکه این روشها هست یا نیست، نکته دیگری نیز وجود دارد و آن این است که همه جنایتها میتواند به همراه توجیهی از دین اتفاق افتند. توجیهی که قبح آن جنایت را از بین میرود و باعث میشود جنایت راحتتر اتفاق بیفتد و مردم دیندار این استبداد را با این دلیل که خدا خواسته است، بپذیرند.
این سخنران همایش کیش مهر با اشاره به اینکه مرحوم علامه براساس مطالعه تاریخی به نتایجی در ارتباط با جنایات با عنوان دین رسید، افزود: علامه به این نتیجه رسید که اگر جنایاتی در تاریخ که با عنوان دین اتفاق افتاده با جنایات دیگر مقایسه شود، آن جنایات که به نام دین صورت گرفته به مراتب وحشتناکتر است؛ این مطالب را علامه در تفسیر المیزان دارد.
سروش محلاتی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه علامه طباطبایی نگاهی به تاریخ مسیحیت داشت که چگونه استبداد دینی در آن رخ داده است، خاطرنشان کرد: از نظر آن مرحوم همان مسأله استبداد دینی که در تاریخ مسیحیت وجود داشت به تاریخ اسلام ورود پیدا کرد و همان تجربه دوباره در دوران اسلامی تکرار شد؛ این بحث را علامه در گفتوگوهایی که با پروفسور کوربن در ۱۳۴۰ داشت، مطرح کرده است.
وی با اشاره به اینکه استبداد دینی، استبداد سیاسی و فساد مالی ۳ ضلع یک مثلث هستند که استبداد دینی قاعده این مثلث است و اگر بیاید آن ۲ ضلع دیگر هم میآیند، اظهار کرد: خداوند در یکی از آیات سوره توبه به این موضوع اشاره میکند و علامه طباطبایی نیز در چندین صفحه ذیل آیه در تفسیر المیزان درباره ارتباط استبداد سیاسی و دینی و فساد مالی و اقتصادی سخن گفته است.
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه علامه طباطبایی اگرچه تعبیر «حکومت اسلامی» را در چند جا به کار برده است، اضافه کرد: او درباره حکومت گفته که حکومت یا انسانی است یا غیر انسانی. علامه حتی حکومت اکثریت یعنی نصف به علاوه یک را به خاطر رعایت نشدن حقوق نصف منهای یک عادلانه نمی داند و از به کار بردن تعبیر اکثریت برای حکومت ابا دارد؛ چراکه حکومت اکثریت از نظر او ظلم بر اقلیت است. همچنین حکومت فردی را هم رد میکند و میگوید فقط حکومت انسانی باید برقرار باشد.
وی افزود: علامه در تعریفی از حکومت اسلامی گفته است که منظور حکومتی است که در آن همه انسانها از حقوق برابر برخوردار میشوند. حکومت مدنظر اسلام هم حکومت انسانی است.
حجت الاسلام والمسلمین سروش محلاتی با بیان اینکه از نظر علامه تحمیل عقیده، نابود کردن فکر و اندیشه به وسیله زور هرگز مورد تائید دین نیست، گفت: از نظر علامه این موضوعات به عملکرد کلیسا مربوط بوده است، اما معالاسف در میان مسلمانان نیز نهضت آزادی فکر و عقیده را از دست دادهایم.
علامه طباطبایی و آیت الله طالقانی استبداد را ضد توحید می دانستند/ نقد یک تفکر به معنی رد و تقبیح آن تفکر نیست
دومین سخنران این همایش محسن آرمین بود که به روند تحولات جوامع مسلمین در ارتباط با تغییر رویکرد به مسئله تفسیر قرآن پرداخت.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، دکتر محسن آرمین ،با اشاره به شناخته شدن علامه طباطبایی در جامعه ما و سابقه جریان تفسیری اظهار کرد: قرآن به عقیده مسلمانان وحی الهی است و تفسیر قرآن فهم بشری از کلام خدا است که مقید به سطح فهم و درک انسان است. علمای ما هم گفته اند تفسیر فهم و درک انسان از کلام خدا به اندازه توان و طاقت بشری است.
وی افزود: فهم بشری وقتی متناسب با شرایط زمان تحول پیدا می کند، محصول این فهم در مواجهه با قرآن هم می تواند متفاوت باشد. ما همیشه در فضاهای گفتمانی متفاوتی تنفس می کنیم و در این فضا با دغدغه های متفاوتی مواجه هستیم. مفسر خودآگاه یا ناخودآگاه دغدغه های خود را در ارتباط با متن عرضه می کند و از کتاب خدا پاسخ می طلبد و به تعبیری کتاب خدا را به سخن در می آورد.
آرمین با اشاره به تحول جریان تفسیر در تاریخ معاصر یادآور شد: علت تحول در جریان تفسیر، تغییر در شرایط و گفتمان اسلامی در جوامع اسلامی بوده است که حاصل آشنایی با مدنیت غرب در ضمن جنگ های ایران و روس در ایران و حمله ناپلئون به مصر بود.
وی با اشاره به مواجهه نابرابر اسلام و غرب یادآور شد: برخورد نظامی و شکست سنگین مسلمانان باعث شد که مسلمانان را با بحران هویت مواجه کرد. البته به رغم شکست آمیز بودن این مواجهه نگاه به غرب نگاه منفی نبود. اندکی بعد از این مقطع (اواسط قرن ۱۹ میلادی )بود که با نهضت بیداری مسلمانان مواجه بوده ایم.
آرمین با اشاره به شکست اصلاحات سیاسی محمدعلی پاشا در اواسط قرن ۱۹ در مصر افزود: مصر زیر بار سنگین دیون فرانسه و انگلیس قرار می گیرد و در ایران اصلاحاتی که توسط عباس میرزا، شروع شد و اعزام دانشجویان به خارج، بازسازی و اصلاح ارتش و نظام اداری از جمله آن بود، به خاطر دخالت های عمیق استعمار و کم فروغ شدن نگاه اصلاحی با شکست مواجه می شود.
وی با بیان اینکه در این مقطع با ظهور چهره های اصلاح گر اندیشه دینی از جمله سیدجمال الدین اسدآبادی و شاگردش شیخ محمد عبده مواجه هستیم، افزود: این حرکت اصلاحی در اندیشه دینی با این اصل شکل می گیرد که ما باید تحولی در نگاه و اندیشه دینی خود ایجاد کنیم؛ در غیر این صورت امکان هیچ پیشرفتی نیست. در این مقطع نگاه به غرب هم تا حدودی اصلاح می شود، وجه سیاسی غرب از وجه تمدنی آن تفکیک می شود و این رویکرد که برخلاف وجه سیاسی و استعماری غرب از وجه تمدنی اش استفاده کرد جا می افتد.
آرمین با اشاره به نتایج و دستاوردهای اصلاحات اندیشه ای بعد از سیدجمال افزود: اصلاح اندیشه تفسیری در ذیل اصلاح اندیشه دینی شکل می گیرد و از سردمداران آن افراد بزرگی چون سیدجمال اسد آبادی و محمد عبده هستند که فرد دوم صاحب تفسیر بزرگ «المنار» است. عبده پایه گذار سنت جدیدی در تفسیر می شود و این شعار را مطرح می کند که مفسران گذشته ما در فهم قرآن به بیراهه رفته اند و نه روش شناسی دقیق و روشنی در تفسیر قرآن به کار گرفته اند و نه در مواجهه با قرآن به دنبال پیام خود قرآن رفته اند. قرآن کتاب هدایت است و اصل بر این است که جنبه هدایتی آن را بگیریم.
این پژوهشگر دینی با بیان اینکه مکتب پایه گذاری شده تفسیر توسط عبده، سرآغاز تحول عظیم در اندیشه تفسیری در دوره معاصر است، یادآور شد: همه تفاسیری که بعد از عبده نوشته شده و تمام جریانهای تفسیری که بعد از او شکل گرفته است به نحوی در امتداد راهی است که او پایه گذاری کرده است. شاگردان عبده راه های متفاوتی را رفته اند و در مسیر شاهراهی هستند که او ایجاد کرد؛ تا قبل از این مقطع تفسیر یا روایی است و یا محدود به مباحث عقلی کلامی است و تفسیر اجتماعی تا قبل از این مقطع نداریم، اما از این دوره به بعد با تفاسیر اجتماعی از قرآن مواجه می شویم.
وی با اشاره به تفسیر المیزان علامه طباطبایی یادآور شد: المیزان تفسیری اجتهادی، عقلی و اجتماعی است که وامدار حرکتی تفسیری است که در دوره جدید آغاز شده بود، البته نمی خواهم بگویم که علامه طباطبایی افکار و اندیشه های محمد عبده را تکرار می کند چون خیلی جاها به افکار و اندیشه های عبده نقد وارد می کند.
آرمین ادامه داد: شاگردان مرحوم علامه گفته اند ایشان در درس ها از کتاب المنار الهام می گرفت؛ بیشترین نقش المنار در تفسیر المیزان مربوط به پرسشهایی که عبده مطرح می کند و علامه به همان پرسش ها پاسخ هایی می دهد که در برخی مواقع تایید نظر عبده است و در بسیاری از موارد هم نقد نظریه های عبده است.
آرمین با بیان اینکه قرن بیستم با تمام قرون گذشته تاریخ بشری تفاوت عظیمی دارد، یادآور شد: اتفاقاتی که در ۱۰۰ سال گذشته اتفاق افتاده مشابه آن را در هیچ دوره ای از تاریخ نمی توان یافت. از نظر تراکم حوادث و اتفاقات و تحولات اثرگذار قرن ۲۰ قرن متفاوتی بوده است. تحولات رخ داده در ۱۰۰ سال گذشته در همه زمینه ها از مسائل علمی گرفته تا اکتشافات، اختراعات رفتن انسان به کره ماه صورت گرفته و اتفاقاتی چون ساختن بمب اتم و دو جنگ عظیم جهانی که بیشترین خسارات را به جامعه بشری وارد کرد.
وی یادآور شد: در این دوره در سطح جوامع اسلامی سقوط خلافت عثمانی را شاهد بودیم که هویت بخش عظیم جهان اسلام وابسته به آن بود. تمام جهان اهل سنت با فروپاشی عثمانی از هم پاشیدند و به کشورهای مختلفی متفرق و پراکنده شدند. در این دوره است که استعمار چهره زشت و کریح خود را نشان داد.
این پژوهشگر دینی با اشاره به اینکه تمدن اروپایی مدعی بود که می تواند بشریت را از جهل و خرافه نجات دهد، گفت: در نیمه قرن بیستم همه این انگاره های خوشبینی نسبت به غرب دستخوش تغییر شد و ادعای غرب با دو جنگ جهانی اول و دوم از موضوعیت افتاد که این چهره خشن استعمار نفرت از غرب را در جوامع اسلامی سبب شد و بازیابی اعتماد به نفس در مسلمانان را در پی داشت.
آرمین در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه در برگزاری بزرگداشت چهره ها بیشتر به نعریف و تمجید چهره ها می پردازیم افزود: به گفتن خوبی ها می پردازیم و اگر هم نکات منفی داریم ابا داریم بگوییم. نقد یک تفکر به معنی رد و تقبیح آن تفکر نیست؛ بلکه به معنی ارزشمند بودن آن است.
وی با اشاره به مقدمه المیزان افزود: علامه طباطبایی در مقدمه المیزان همه تفاسیر روایی، کلامی وفلسفی را نقد می کند. بزرگان ما به این طریق پیشینیان خود را نقد کرده اند و یک قدم جلوتر رفته اند. ما هم اگر می خواهیم قدمی به جلو بگذاریم باید حرمت بزرگان خود را حفظ کنیم.
این پژوهشگر دینی در پاسخ به پرسشی درباره مقایسه تاثیرات اجتماعی تفسیر المیزان علامه طباطبایی و تفسیر پرتوی از قرآن آیت الله طالقانی اظهار کرد: مرحوم علامه و مرحوم طالقانی علی رغم همه تفاوت هایی که دارند از مبانی مشترکی برخوردارند. این تصور که تفسیر پرتوی از قرآن مرحوم طالقانی، تفسیری انقلابی است تصور غلطی است و بیشتر تحت تاثیر چهره سیاسی و مبارز مرحوم طالقانی چنین برداشتی می شود.
آرمین گفت: عناصری در این دو تفسیر با هم مشترک است که به دلیل قرار گرفتن آن دو در یک فضای پارادایمی است؛ یکی از حوزه بیرون آمده و در مبارزات سیاسی فعالیت کرده و دیگری در حوزه باقی مانده است؛ یکی یک فیلسوف بزرگ است و دیگری مبارز و انقلابی است.
وی با بیان اینکه این دو تفسیر تقریبا در مقطع زمانی مشابهی نوشته می شوند، افزود: همان تاکیدی را که مرحوم آیت الله طالقانی به مسئله توحید دارد همان حساسیت را علامه طباطبایی نیز دارد و مسئله استبداد هم موضوعی است که هر دو به آن پرداخته اند و هر دو استبداد را ضد توحید می دانند.
آرمین همچنین در پاسخ به سؤال دانشجویی که از دیدگاه علامه طباطبایی درباره حکومت اسلامی پرسید، گفت: علامه یک فیلسوف نوآور و نوپرداز است. او یک فیلسوف مؤسس و پایهگذار و تحولآفرین است. مباحث اعتباریات، اصول فلسفه و روش رئالیسم، نظریه استخدام، فلسفه فطرت و مباحثی از این دست، مبانی فلسفه اجتماعی علامه است که از ابتکارات اوست. تا قبل از علامه، فیلسوفی در عالم اسلام نداریم که به مباحث اجتماعی بپردازد.
این پژوهشگر دینی با بیان اینکه «دیدگاههای علامه طباطبایی در موضوعی مانند آزادی و محدودیتهای آن، شبیه نظریه هابز است که میگوید انسان، گرگ انسان است»، گفت: تا پیش از علامه فیلسوف مسلمانی نداریم که اینگونه مبناسازی کرده باشد. حتی مرحوم طالقانی نیز اینگونه مبناسازی محکم و سازمانیافته ندارد.
وی در ادامه با تأکید بر اینکه «متفکران یا مؤسس هستند یا انتقالدهنده تفکرات مؤسسان به مردم»، گفت: علامه یک متفکر مؤسس است و از این روست که تفسیرش به زبان عربی است. افکار چنین متفکرانی نیازمند واسطه برای انتقال به مردم است. علامه، شاگردانی تربیت کرده مانند آیتالله جوادی آملی و آیتالله شهید مطهری. مطهری بزرگترین مروج و شارح اندیشه علامه طباطبایی است. مطهری در اندیشه خود به شدت وامدار علامه است و ایدههای او را بسط میدهد؛ البته اجتهاداتی دارد اما اکثر قریب به اتفاق اندیشهاش، بسط ایدههای علامه است. اوج این شرح در اصول فلسفه و روش رئالیسم مشهود است. علامه بسیار مجملنویس بود ولی شرحی که مطهری نوشته چندین برابر متن علامه است. در واقع جامعه از کانال مطهری با اندیشه علامه آشنا شد و هر کس بخواهد تأثیر اندیشه علامه را بر جامعه واکاوی کند باید تأثیر اندیشه مطهری را بررسی کند.
آرمین در پایان گفت: مرحوم علامه آنجایی که از شرایط حکومت اسلامی ارائه می دهد و بحث حقوق و آزادی ها را در جامعه اسلامی مطرح می کند ممکن است مورد نقد باشد ولی در این که اندیشه سیاسی ایشان دارای مبانی فلسفی روشنی است با سایر متفکران ما متفاوت است. یکی از مشکلاتی که در سطح اندیشه ای داریم این است که متفکران ما در ورود به مباحث فکری مبناسازی فلسفی روشنی ندارند.
علامه طباطبایی منتقد تعاریف غربی از آزادی بود/ اراده و اختیار به همراه آزادی انسانیت را می سازد
سومین و آخرین سخنران همایش کیش مهر، حجت الاسلام والمسلمین استاد مرتضی جوادی آملی بود .
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران حجت الاسلام والمسلمین استاد مرتضی جوادی آملی در «همایش کیشمهر» که به مناسبت گرامیداشت علامه سید محمد حسین طباطبایی در دانشکده فنی دانشگاه تهران برگزار شد، با اشاره به شخصیت علامه طباطبایی و فلسفه این عالم ربانی اظهار کرد: علامه طباطبایی شخصیتی با گستردگی و عمق بسیار زیاد داشتند که سخن گفتن در باب ایشان را دشوار می کند؛ ایشان روزگاری در گوشه ای از وادی السلام در کنار عارف روزگار ما مرحوم سید علی قاضی فعالیت های عرفانی و نفسانی خود را تجربه می کند و نظرات بلند عرفانی را در آن ساحت می بیند و از سویی در فضای روشنفکری با دانشمندان و اندیشمندان روشنفکری که به دنبال ایجاد فضای جدید هستند به گفت و گو می نشیند و با نظرات آن ها اشنا می شود و آن ها را با اندیشه های متعالی روشن می کند.
وی افزود: علامه از یک سو با جناب دکتر نصر و از سویی دیگر با پروفسور هانری کربن نشست و برخاست می کند و در سویی دیگر جمال آفتاب و مسئله عرفانی اشعار حافظ و امثال آن را مرور می کند. ایشان با یک دست معرفت های عرفانی را پایه ریزی و با دستی دیگر جلوه های فلسفی را در عمق نگرش های حکمت متعالیه پایه ریزی می کند و کتاب عظیم و عزیز المیزان را می نویسد.
جوادی آملی ادامه داد: ایشان از سویی دیگر شاگردانی همانند مرحوم شهید مطهری ، آیت الله جوادی و یادگارانی که امروز پاسدار اندیشه و تفکر او هستند را تربیت می کنند. گاهی اوقات تصور اینکه فردی از کنار مرحوم قاضی بلند شود و با افرادی که شاید اعتقاد و باوری به توحید نداشته باشند مباحثه کند و حرفهایشان را بشنود کمی سخت است، اما علامه اینگونه بود و لذا اگر از لحاظ عقیده او را بی نظیر بدانیم مبالغه نکرده ام؛ عمق و گستردگی وجودی علامه طباطبایی فراوان بود و تنوع فکری و جامعیت فکری ایشان بی نظیر است.
جوادی آملی با اشاره به کلاس های علامه طباطبایی یاد آور شد: ایشان گاهی جلساتی را در قم داشتند که حتی شاگردان و نزدیکان شان هم از این جلسات خبر نداشتند؛ علامه در آن جلسات با عده ای از شاگردان که حوصله بحث های فلسفی را داشتند برگزار می کردند و تفسیر جمال آفتاب گوشه هایی از آن بحث هاست.
صاحب امتیاز و مدیر مسئول فصلنامه اسراء با بیان اینکه فرد دارای مولفه های نو آوری بسیار کم است، گفت: مرحوم علامه در بخش های مختلف علوم مانند فقه، اصول و فلسفه جایگاه بالایی داشت. اما آن چیزی که شاخصه وجودی ایشان در بخش نو آوری است متفکر بودن و آزاد اندیش بودن ایشان است.
جوادی آملی با اشاره به شرایط نوآوری تصریح کرد: اگر کسی متفکر نباشد ولو فیلسوف هم باشد در جنبه علمی خود مطالب را خوب می پروراند و نظراتی می دهد و تعلیم هایی می دهد و بحثی را در حکمت متعالیه جلو می برد اما این شخص را نمی توان نوآور معرفی کرد. نو آور کسی است که ضمن بلوغ علمی و راهیابی به عمق مباحث علمی این علوم را کنار هم ببیند و بتواند از یک علم به علمی دیگر راه پیدا کند و در هر دو حوزه علمی بیندیشد و مطالب جدیدی بتواند استخراج کند. این بسط و گسترش وجودی از یک سو و از سویی دیگر متفکر بودن و از سوی سوم آزاد اندیش بودن مسیر را برای نو آوری در اندیشه مرحوم علامه طباطبایی باز کرد و ایشان توانستند سخنان فراوانی در حوزه حکمت، علم و دانش به حوزه دین بیاورند.
وی با اشاره به خلاصه نویسی و استوار نویسی علامه طباطبایی یادآور شد: مرحوم علامه متن نویس بودند و سخنان و نظراتشان را در قالب کلماتی کوتاه اما استوار و متین ارائه می کردند و این قدم استواری است. بحث آزادی بحث دامنه داری است و به بخشی از آن اشاره شد من از این بحث نو آوری های فسلفی پلی به بحث آزادی می زنم که اتفاقا طرح بحث آزادی از جایگاه فیلسوفی مانند مرحوم آیت الله طباطبایی جای این نگاه را دارد.
این استاد دانشگاه با تعریفی از فیلسوف به ارائه نظراتی از منظر علامه طباطبایی پرداخت و اشاره کرد: فلسفه که با نام فلسفه محض از او یاد می کنیم چه جایگاهی دارد و چگونه دانشی است؟ و چه توقعی باید از فلسفه داشت؟باید گفت که فلسفه موضوع خاصی دارد و از احکام و اقسام هستی سخن می گوید. آیا وجود مصادق با وحدت، خارجیت، فعلیت است؟ آیا وجود مشکک یا متباین است؟ اینگونه از احکامی که در فلسفه اولی با الهیات مع الامر شکل می گیرد. حداکثر فیلسوف به جنبه های الهیاتی و در بخش الهیاتی به الهیات مع الاخص می نگرد و مباحث خاص الهیات مع الاخص را مطرح می کند. اوصاف و افعال الهی، شئون و نسبت او با آدم و نسبت آدم با او مباحثی است که در دانش فلسفه شکل می گیرد.
وی ادامه داد: این درست نیست که ما از این دانش انتظار داشته باشیم که در مباحث اجتماعی و سیاسی ورود کند . ما فلسفه را باید بشناسیم و موضوع و جایگاه آن را بدانیم و به تعبیر آیت الله جوادی آملی در صورت شناخت درست و کافی از فلسفه، این علم شمش های بلند را می سازد.
جوادی آملی با اشاره به جایگاه آزادی در اندیشه علامه طباطبایی اشاره کرد: مرحوم علامه طباطبایی وقتی به مفهوم آزادی می نگرد نه از باب یک فیلسوف اسلامی که از جایگاه دانش فلسفه به آن می پردازد؛ فلسفه دانشی است که بر اساس موجودیت و هستی پایه ریزی می شود و بناست احکام و اقسام او و کم و کیف او را بیابد؛ البته این همان شمشی است که باید برای اقتصاد، فرهنگ، سیاست، نظام و حکومت، خرد شده و مورد استفاده قرار گیرد.
وی تأکید کرد: این تفکیک را باید قائل شویم و نباید هر نوع تفکری را فلسفه بدانیم؛ نباید توقع داشته باشیم که فیلسوفی که از هستی و از وجود و اقسام و احکام وجود سخن می گوید به این مسائل بپردازد.
عضو کمیسیون فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به این موضوع که مرحوم علامه بعد از حوزه جهان بینی و فلسفه وارد حوزه انسان شناسی شدند و انسان را به عنوان مقوله برتر، خاص و ویژه مورد بررسی قرار داد گفت: با کاویدن این حقیقت و بررسی ویژگی ها و امتیازاتی که در وجود انسان وجود دارد، اصل و اساسی در انسان دیدند که آن اصل و اساس منشاء آزادی است و آن عبارت است از اراده و اختیار. علامه فرمودند که آزادی بر انسان ریشه ای تکریمی دارد و ارزش برگرفته نیست. این موضوع ریشه در انسانیت دارد و با حقیقت انسان گره خورده است و همزاد با اراده و اختیار بر انسان ایجاد شده است.
جوادی آملی با اشاره به کتاب المیزان و سخنان علامه در این کتاب یادآور شد: علامه در المیزان ذیل آیه ۲۰۰ سوره مبارکه آل عمران، سخنی دارند که می فرمایند «الحریه فی الاسلام». در کتاب “فراز هایی از اسلام” هم مقاله ای وجود دارد که به این مباحث پرداخته اند. آنچه که امروز به عنوان آزادی بر سر زبان ها آمده، به معنای این نیست که تا قبلا این مقطع آزادی نبوده، چرا که آزادی از اراده و اختیار نشات می گیرد و لذا این انسان با اراده اش امور را طلب می کند.
وی با شاره به ویژگی های انسان تصریح کرد: انتخاب، اختیار، اجتبار، استفار عباراتی است که از این ویژگی انسانی بر می خیزد. انسان قدرت انتخاب دارد. آیه «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» اشاره به این موضوع می کند که انسان می تواند اقوال و نظرات مختلف را بشنود و بهترین را برای خود انتخاب کند. در آیه ی « فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ» نیز می آید انسان می تواند بر اساس سوء نیت به مسیر بد و یا با حسن نیت در مسیر صواب قدم بردارد.
وی با بیان اینکه این هویت اختیاری ویژه و امتیاز انسان است، یادآور شد: یکی از برترین ویژگی های انسانی و تا مقطعی سرآمد ویژگی های انسانی هویت اختیاری او بود. اگر انسان هویت اختیاری و صاحب اراده اختیار است نمی تواند آزاد نباشد. اگر به انسان بگویند شما مختار و قدرت انتخاب داری و بعد از انتخاب او به او بگویند که تو آزاد به تبعیت از آن نیستی متناقض با هویت انسانی است. علامه به لحاظ پایه ریزی یک مکتب جدید در این حوزه که شناخت فلسفی و جامع از این حوزه دارد اینگونه این مکتب را پایه ریزی می کند که اگر انسان آزاد نباشد پارادوکس به وجود می آید. هویت انسان هویتی اختیاری است؛ آدمی با اراده آفریده شده است و اراده لازم باید به همراه آزادی باشد. اگر در سده های اخیر و قرون جدید بحث آزادی مطرح است به معنی این نیست که این یک مبحث جدید است؛ بلکه آزادی همزاد با انسان و در هویت انسانی نهفته است و انسان بدون آزادی انسان نیست. اگر انسان آزاد نباشد اراده اش که مشخصه وجود انسانیت است نقض و از بین خواهد رفت.
حجت الاسلام والمسلمین جوادی آملی با اشاره به چند اصل در نوشته های علامه گفت: خداوند در انسان هویت اراده و اختیار را قرار داده است. انسان با هویت آزادی عجین است به گونه ای که اگر آزاد نباشد انسانیت انسان مختل است. نکته دوم این است که وقتی نظر ها را در کنار هم قرار می دهیم و به طور مثال می گوییم هابس می گوید «انسان گرگ انسان است» و علامه نیز چنین حرفی را می زند، خیلی باید تامل و دقت کنیم. این حرف ها و مشابهت ها ممکن است زمینه های ذهنی را با خطار روبرو کند. این ها ممکن است به جای رهنمایی، رهزنی ایجاد کند. بنابر این باید در این مبحث با دقت لازم سخن گفت. مرحوم علامه می فرماید چون انسان اختیار و اراده دارد و این اراده اقتضایش آزادی است و می طلبد که آنچه را که اراده کرده است آن را انتخاب کند گاهی این انسان که مدنی و اجتماعی است با مفاهیم دیگر در اصطکاک و تعارض قرار می گیرد. چاره ای نیست که انسان آزادی خودش را محدود کند. چون می خواهد اندوخته فراوانتری به دست آورد و معیار هایی قرار می دهد تا بر اساس آن به منفعت بیشتر و امکانات بیشتر برای کمال افزایی برسد.
این استاددانشگاه ادامه داد: اصل سوم که به آن اشاره نشد و بسیار مهم است و علامه را باید در اینجا دید این است که آزادی را در نگاه علامه چگونه ببینیم. مرحوم علامه می فرمایند که مشکل ما با جهان غرب، مشکل تعریف آزادی نیست بلکه مشکل ما با غرب، انسان شناسی است. ما چون انسان را در غرب حد اقل تعریف کردیم و دلیل آن هم تصورات غلطی است که درقرون وسطی به وجود آمد و متاسفانه از زاویه دین هم اتفاق افتاد و همچنان در ذائقه غرب دین تلخ و سخن گفتن از آن به سختی ممکن است مطرح شود، آنقدر دین آسیب دید که طرح بحث به راحتی در ان منطقه به راحتی نیست و نیاز به پاکسازی و باز تعریف دین در این مناطق است و خیلی باید کار شود.
وی با اشاره به اومانیزم به عنوان ریشه تفکرات ضد انسانی در غرب یادآور شد: با تصورات این منطقه تعریفی از انسان ارائه شده که محصولش را در اومانیزم می توان مشاهده کرد و متاسفانه در غرب غرب، انسانی حداقلی و در حد یک حیوانی است که مقداری ویژگی های خاصی دارد؛ تمام طبیعت در جهت همین انسان تعریف شده به کار گرفته شود. اگر ما بخواهیم با یک نگاه عمیق ببینیم مشاهده می کنیم که بت بزرگ ما در جهان بت اومانیزم است و تعریفی که از انسانیت می شود چنین آزادی را به همراه خواهد داشت.
جوادی آملی یادآور شد: در آثار علامه می بینیم که ایشان به غرب حمله کرده اند. این حمله به معنای آزادی نیست بلکه حمله به این موضوع است که چرا انسان باید تا این حد با نزول شان معرفی شود. چرا برای انسان فقط ریشه دیده و شاخ و برگ و جلوه های ملکوتی ندیده است. انسانی که از خاک بر آید و در خاک فرودآید انسان نیست. از منظر غرب اعقاد به توحید و عدم اعتقاد به آن، ترس از معاد و عدم ترس از معاد یکسان است. این اومانیزم با دین چه کرده است؟ دین را یک امر انسانی معرفی کرده که بعضی به آن معتقد و بعضی اعتقادی ندارند و ممکن است که تغییراتی در اندیشه دین داری هر شخص به وجود آید.
این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به تعریف آزادی در برخی مکاتب غربی اشاره کرد: تعریف آزادی مفاهیم خود را در غرب دارد.برای انسان آزادی معنا و مفهوم خاص دارد و آن این است که همه چیز باید برای انسانی بیاید که خدای عالم است؛ او جانشین خدا نیست بلکه جایگزین خداست و به صراحت این صحبت ها را مطرح می کنند که انسان خدای انسان است.
وی در پایان گفت: این تعارضات مورد انتقاد علامه بود. آزادی معنای مشخصی دارد و کسی با مفهوم آزادی مخالفتی ندارد و هر حقیقت اقتضایی دارد که باید به آن توجه شود. اقتضای اراده آن است که انسان هرچه را که مطالبه کرده است آزادانه بخواهد و در دسترش باشد و نباید برای رسیدن انسان به مطالباتش مانعی ایجاد شود.
گفتنی است:در این آیین بزرگداشت، فیلم مصاحبه با مرحوم علامه طباطبایی درباره طبع شعر ایشان به نمایش درآمد. در این فیلم، علامه طباطبایی بخشهایی از سرودههای خود را میخواند. در حاشیه این همایش نمایشگاه کتابی از آثار پژوهشگران دینی بر پا بود.