نمایشگاه مطبوعات در ایستگاه بیست و یکم(۲۱)، خود به خود و توسط کسانی که حتی فکرش را هم به مخیله خویش راه نمی دادند تبدیل شد به سوالی عمیق که چون پاسخی درخور آن نیافتند نه تنها«ره افسانه» نزدند که راه«فرافکنی استهزاءآمیز» در پیش گرفتند.
لحنی که در مواجهه با یک یادداشت کوتاه در سایت فارس انتخاب شده است نشان می دهد در پاسخ دادن نه تنها عجول و عصبانی که اندکی بی مبالاتیم واگرنه استناد علی مطهری به حرکتی بود که رسما توسط طیفی خاص! به رسمیت شناخته شد و انصراف از شرکت در نمایشگاه به نقطه تقابلی با دولت حسن روحانی مبدل شد گویی«برجام»ی دیگر قرار بوده تا در مراحلی چهارگانه به تصویب برسد! که به خوبی
می دانیم این وجه اعتراض از دایره یک چالش صنفی فراتر بود و چون از آن نتیجه عکس حاصل شد بر شدت عصبانیت ها افزود.
علی مطهری چه گفت؟
علی مطهـــری در یادداشتی کوتـــاه و آن هم در
کانال رسمی تلگرام خود(فضایی انحصاری و محدود!)
تحت عنوان«تحریم مبارک» نوشت که دیروز در رسانه ها به چاپ
رسید.
شاگرد تنبل خواندن علی مطهری
با عباراتی سخیف!
یادداشت فارس با عنوان«سندروم و اما پاکستان…» که در افواه بیشتر«و اما مصر…»معروف است با حکایتی آغاز می شود که از شاگرد تنبلی سخن به میان می راند که از همه آموخته ها تنها یک درس را به خوبی آموخته و بقیه را برای جواب دادن، حتی بدون تناسب به همان یک آموخته مرتبط می کند و پاسخ می دهد و اما این که مستندات مطهری«حقیقتاً مرغ پخته را هم به خنده وامی دارد.»یا «وگرنه هر کس که دو کلمه منطق تلمذ کرده
باشد»و نیز«آقای مطهری حافظه ای قوی ندارند»و جملاتی دیگر همچون«پای استدلال ایشان شدیداً لنگ می زند!» جملاتی نیست که برای برنتافتن یک مقایسه کوچک کاربرد داشته باشد و حتی جملاتی نظیر:«ای کاش آقای علی مطهری به جای آن که با ذهنیتی کینه ورزانه…» و«اگر آقای مطهری اندکی با خود تامل کند، شاید غیر از «پاکستان» کشورهای دیگری هم در این ناحیه جغرافیایی وجود داشته باشند!» از دو چیز خبر می دهد نخست:«عصبانیت» و دوم«حق اعتراض به رسمیت شناخته شده را بر نتافتن!» واگرنه علی مطهری از همه آن مثل ها و حکایات تنها یک برداشت مد نظر داشت که بگوید:«تعمیم دادن برخی امور و همراه کردن آن با برخی صفات و القاب چندان پسندیده نیست.»و اما چون نویسنده
مطلب«علی مطهری و سندروم و اما پاکستان…»از حکایت بهره برده است ما نیز از
ضرب المثلی بهره ببریم که چون«در مثل مناقشه نیست» پس تاختن و بر نتافتن
این گونه اعتراضات«لطیف و تمیز»! چندان خوشآیند نبود که خوب می دانیم علی مطهری در
معادلات سیاسی، ارتباط چندانی با«شاگرد تنبل» بودن پیدا نمی کند که مواضعی که اتخاذ کرده اگر چه خوشایند تندروها نبوده است اما عقلای مجلس و دیگر سیاسیون پذیرفته اند که این نماینده مجلس و عضوی از اعضای خانه ملت همواره با رعایت«اصول ایدئولوژیک» خود و بدون خروج از«دایره تفکرات سیاسی منسوب به آن»(دو اصل بنیانی در اثبات اصولگرا بودن)، هر چه باید بگوید گفته است حال این که از آن اظهارات جناح راست را خوش آمده است یا چپ! به رندی شنونده مربوط است و نه منظور نظر گوینده! دیگر آن که چون در هر صورت پذیرفتیم که باید«حق اعتراض به رسمیت شناخته شده» را به رسمیت بشناسیم بد نیست اگر بپذیریم تحلیل و تفسیر علی مطهری از ماجراهای ۸۸ و مسائلی از این دست با برخی دیگر از تحلیل ها و تفاسیر حتی«همفکران و هم حزبی های علی مطهری» اندکی متفاوت است! نکته ظریف تر آن که اگر قرار بر این باشد که نماینده منتسب به یک جناح همه کارهای درست و غلط همفکران خود را چشم و گوش بسته حمایت کند پس آنانی که روزگاری از«معجزه هزاره سوم» حمایت ها کردند و سکوت ها پیشه خود ساختند و فریادهایی که باید به«حق» می زند به«ناحق» فروخوردند؛ روزگاری
بعدتر برائت ها جستند! و سند محکم شان نیز این بود که ما با کسی«عهد اخوت
نبسته ایم» را چگونه می شود فهمید که اگر«عهد اخوت نبستن» منطق دارد پس کم لطفی است اگر معتقد باشیم که علی مطهری:«گویی از عالم سیاست جز چند گزاره و برداشت غیرمنطقی از حوادث سال ۸۸ چیزی در انبان تجربه نیندوخته و به نحو طنزآلودی، هر حادثه و رخداد جدید در حوزه سیاست را به همان گزاره های غیرمنطقی ذهن خود مرتبط می سازد و نتایجی می گیرد که حقیقتاً مرغ پخته را هم به خنده وامی دارد.»
این همه عصبانیت از کجا سرچشمه میگیرد؟
واقعا چون در خلوت به خود بیاییم و واقعیت ها را پیش چشم ردیف کنیم خواهیم دید نه اعتراض علی مطهری مدنظر نویسنده مطلب«علی مطهری و سندروم و اما پاکستان…» است و نه این«بی ربط و بی تناسب» بودن مقایسههایی که باعث رنجش شده است بلکه، همه این حرفها
باز میگردد به یک«گز نکرده بریدن!» برخی رسانهها و اصرار داشتن به در«بوق و کرنا» کردن نبودن و نیامدن. داستان
سادهتر از آن است که نخواهیم بپذیریم! زیرا طیفی از رسانههای منتسب به تفکراتی مشخص تصمیم گرفتند در بیست و یکمین نمایشگاه مطبوعات شرکت نکنند که نکردند و صد البته، خوب می دانیم که نمایشگاه بیست و یکم مطبوعات با همه داشته های مطبوعاتی کشور برگزار
نشد و در آینده نیز برگزار نخواهد شد به دو دلیل: نخست آن که به لحاظ اجرایی ممکن نیست و دوم آن که همه شاید توان یا حتی خواست شرکت در نمایشگاه را نداشته باشند که اگر خوب بنگریم در نمایشگاه امسال بیشتر از رسانه هایی که نیامدنشان را«تحریم و انصراف» نامیدند و بیانیه دادند و خود را به«در و دیوار کوبیدند» تا صدای نیامدنشان شنیده شود! در نمایشگاه شرکت نکردند و«آب هم از آب تکان نخورد» با این تفاوت که برخی عادت دارند حتی از«تحریم و انصراف»ی که خودشان به اختیار خویش بنا نهاده اند نیز به منظور رسیدن به اهداف«حزبی و جناحی» بهره ببرند و چون نشده است پس حق دارند عصبانی باشند و اما از همه آنچه نگاشته شده است یک نکته بسیار حائز اهمیت است و آن…
جداکردن نظام از حکومت یا دولت!؟
بخشی از این یادداشت بسیار حائز اهمیت است و آن همان جایی است نویسنده در متن خود چنین مینویسد: «برخلاف دیدگاه آقای علی مطهری، رسانههای منتقد این رفتارهای تبعیض آمیز و ایجاد محدودیتها و عملکردهای شائبه آفرین را ناشی از«نظام» قلمداد نمیکنند بلکه آنها را منبعث از عملکرد غلط و نامناسب برخی اجزاء و اشخاص می دانند که چون موجب مخدوش شدن هویت نظام هم می شود، باید به آنها اعتراض کرد و در مقابلشان ایستاد. شاید آقای علی مطهری به سیاق عهد دولت پیر و مرادشان آیت الله هاشمی رفسنجانی،
در دولت کنونی هم عملکرد یک فرماندار یا معاون وزیر را مترادف «نظام» بدانند و هر انتقادی از آنها را مساوی با اعتراض به نظام و حاکمیت تلقی کنند اما رسانه های منتقد نه در دولت گذشته«رحیمی و مشایی» و امثالهم را مترادف با نظام می گرفتند و نه در دولت کنونی معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد را مساوی با نظام تلقی میکنند.
فلذا آن جا که عملکرد چنین افرادی را نامناسب میبینند ابزار اعتراض را به رسمیت می شناسند و از آن هم دفاع میکنند.»
به نظر می رسد در تفکیک اعلام شده چندین غفلت آشکار نهفته است و آن این که اولا عاملان هر دولت دستور از بطن دولت می گیرند یا به بیانی سادهتر عامل به سیاستهای دولت هستند و در ثانی دولت با توجه به متن و بطن قانون اساسی مشروعیت خود را از ملزوماتی به دست
میآورد که در نظام جمهوری اسلامی ایران پیشبینی شده است و وقتی اعتبارنامه هر رئیس جمهور را بالاترین مقام نظام تنفیذ میکنند مگر می شود بین نظام و حکومت یا نظام و دولت دو گانگی احساس کرد یا حتی بدان فکر کرد؟
این که در دولت قبل رحیمی و مشایی چه کردهاند یا با تایید چه کسانی چنین رفتارهایی از خود بروز دادهاند نکتهای مجزا است که مجال پرداختن بدان در این مقال نمیگنجد اما چه بپذیریم و چه نپذیریم هر بی تدبیری رفتاری و گفتاری و عملی در نهایت هزینههایی داشته است که شخص همه آن هزینه ها را نپرداخته است بلکه نظام پای آن ایستاده و مهم تر آن که در بسیاری از جریانات اگر نبود درایت
رهبر انقلاب کار به این آسانی ها مدیریت نشده بود
پس چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم رفتار هر به کارگماشته شده ای در این نظام و دولت علاوه بر هزینههای شخصی هزینه های دیگری نیز به دنبال دارد که قطعا نظام به برخی از آن ها پرداخته است. ملخص کلام آن که حق نبود تا بغض«شکست تحریم نمایشگاه مطبوعات» بر سر علی مطهری شکسته شود.