مقدمه :پس از فروپاشی شوروی سوسیالیستی و تبدیل شدن جهان از نظام دو قطبی به نظام تک قطبی ، واژه (( ژئوپولیتیک )) در محافل سیاسی جهان از رواج خاصی برخوردار گردید به طوری که از این واژه جهتدیگر مقاصد ، مانند ژئوپولیتیک آب ، ژئوپولیتیک اطلاعات و ژئوپولیتیک انرژی و ….استفاده می شود .
برای وارد شدن به بحث ژئوپولیتیک لازم است تعریفی از آن ارائه شود . گر چه ژئوپولیتیک
همانند سایر مباحث نظری تعریف واحدی ندارد و هر اندیشمندی به فراخور دانشی که داشته تعریفی را
ارایه کرده است . در اصل ژئوپولیتیک علمی است که به مطالعه روابط بین داده های طبیعی ، جفرافیا و
سیاست حکومتها می پردازد .
ژئوپولیتیک چیست ؟
تعریف مفهومی ژئوپولیتیک همچنان که از ترکیب واژگانی آن مشهود است به چگونگی پیوند جغرافیا و
سیاست برمی گردد یا به عبارت دیگر ژئوپولیتیک ترکیب یافته از دو واژه ژئو ((geo)) سرزمین و
پولویتیک (( politic )) سیاست می باشد و بطور خلاصه به بررسی نقش عوامل جغرافیایی در
سیاست می پردازد .اگر هر زمان عوامل ثابت جغرافیا مانند ( موقعیت طبیعی ، ناهمواریها ، آب و هوا ، شکل
کشور و …… ) و عوامل متغییر مانند ( جمعیت ، منابع طبیعی ، نهادهای سیاسی و اجتماعی و ………) بر
تصمیم گیریهای سیاسی تاثیر گذار باشد ، وارد حیطه ژئوپولیتیک شده ایم . به بیان دیگر ژئوپولیتیک عبارت
است از : درک واقعیتهای محیط جغرافیایی به منظور دستیابی به قدرت ، بنحوی که بتوان در بالاترین سطح
وارد بازی جهانی شد و منافع ملی و حیات ملی را حفظ کرد .
حال به بررسی نظرات چند تن اندیشمندان ژئوپولیتیک و جغرافیای سیاسی می پردازیم تا شاکله بحث بیشتر
قابل فهم باشد .
۱ – سائول بی کوهن : عصاره ژئوپولیتیک ، مطالعه روابطی است که میان سیاست بین المللی ، قدرت و
مشخصات جغرافیایی بر قرار می شود .
۲ – ژنرال پییر گالوا : ژئوپولیتیک یعنی مطالعه نحوه ارتباط بین هدایت سیاسی یک قدرت با برد بین المللی و
چارچوب جغرافیایی عملکرد آن .
۳ – سولیوان : (( ژئوپولیتیک مطالعات جغرافیایی مناسبات میان قدرتهای اداره کننده به مثابه قانونگذاری ملت
ها یا بدنه ها و ساختارهای فراملی است . ))
۴ – دکتر عزتی : (( ژئوپولیتیک مجموعه پیچیده نیروهی متخاصم و متعددی است که در سرزمین هایی با
ابعاد کوچک به کشمکش ها ، یا اثبات تفوقی سیاسی خود یا بیرون راندن رقبای سیاسی از صحنه است . )) یا
اینکه : (( ژئوپولیتیک به بررسی تاثیر پدیده های جغرافیایی بر ساختارها و نهادهای سیاسی حکومتی و غیر
حکومتی و تحولات انها و خصوصیات روابط دولت ها می پردازد . ))
۶ – در فرهنگنامه روبر آمده است : (( ژئوپولیتیک علمی است که به مطالعه روابط بین داده های طبیعی ،
جغرافیا و سیاست حکومتها می پردازد .)) و همچنین در فرهنگنامه لاروس آمده است : (( مطالعه روابطی که
هر کشور به وسیله آن سیاستهایش را با قوانین طبیعی به هم پیوند می زند و در این پیوند قوانین طبیعی از
عوامل دیگر ، تعیین کننده ترند . )) و ژئوپولیتسین چون : اسپایکمن با تفکر تئوری ریملند ، سرهلفورد میکیندر
با نظریه محور جغرافیایی تاریخ و آلفرد تایر ماهان آمریکایی با اهمیت دادن به عوامل موثر بر قدرت دریایی
و ماینگ با نظریه محور انسانی ، و همچنین ژان گاتمن ، فردریک راتزل ، پیتر تایلور ، جان اگنیو ، رابرت
استروش هرب ، کولین زگری ، دالبی و کارل هاوس هوفر آلمانی ، هر کدام نظرات متفاوت و تاثیر گزار در
بحث جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیک داشته اند ، که بجهت رعایت حال خوانندگان عزیزبه این چند سطر بسنده
می کنم . با توجه به مباحث مطرح شده ، می توان ژئوپولیتیک را پرداختن به رابطه میان دولتها و قدرت طلبی
آنها و تثبیت اقتدارشان در مناطق جغرافیایی دانست .
با در نظر گرفتن مقدمه و تعریف ژئوپولیتیک که شرح آن گذشت ، قرار گرفتن در موقعیتهای خاص
جغرافیایی که از آن بعنوان ژئواستراتژک یاد می شود و برخورداری از یک موقعیت ژئواستژیکی ، نقش هر
کشور در مواجهه با دگرگونی و تحولات برون مرزی متغییر خواهد بود . بنابر این ضروری است
سیاستگزاران هر کشور شناخت کامل از موقعیت سرزمین خود به عنوان بخشی از جهان بزرگ داشته باشند
تا بتوانند در تحولات منطقه ای و جهانی نقش مهمی در مسائل سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، امنیتی و نظامی
داشته باشند که در غیر اینصورت با در پیش گرفتن نقش انفعالی ، سطحی و مقطعی ، بازیگر فعال در عرصه
های گوناگون نخواهند بود و در چارچوب سیاستهای درون مرزی خود محصور خواهند شد که این برای
امنیت ملی کشوری که تمایل درایفای نفش فعال منطقه ای و جهانی دارد خوشایند نیست . البته بایستی توجه
داشت که نقش هر کشور در سیاست بین الملل فقط به تمایلات ، افکار و عقاید اداره کنندگان آن دولت بستگی
ندارد بلکه موقعیت جغرافیایی کشور است که نقشی در اختیار آن می گذارد .
نوشته حاضر سعی دارد جایگاه ژئوپولیتیکی ایران را مختصرا مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد .
موقعیت جغرافیایی :
یکی از موضوعاتی که در تحلیل ژئوپولیتیکی جایگاه ویژه دارد موقعیت جغرافیایی است که در دو بخش ثابت
و متغییر بصورت گذرا به آن اشاره شد . قلمرو فضای جغرافیا نتاثر از عوامل محیط جغرافیایی است . چنین
طرز تفکر یک پدیده نو نیست بلکه ریشه در تاریخ دارد .
ایران سرزمینی است که در نیمکره شمالی و در جنوب غرب آسیا بین مدار ۳۹ ۲۵ عرض شمالی و نصف
النهار ۶۳ ۴۴ طول شرقی واقع شده است . تمامی خاک ایران در منطقه معتدله می باشد و فاقد هوای سردی
است که معمولا در عرضهای ۹۰ ۶۰ مشاهده می گردد .
از نظر موقعیت نسبی اگر چه از دریاها و اقیانوس های بزرگ فاصله دارد لیکن از دو سوی شمال و جنوب به
آب منتهی می شود . از سمت شمال از طریق دریاچه خزر با روسیه و قزاقستان ارتباط دریایی و با جمهوری
آذربایجان و ترکمنستان ارتباط دریایی و زمینی دارد و از سمت جنوب از طریق خلیج فارس و دریای عمان با
کشورهای عرب این حوزه همجوار است . مرزهای غربی شرقی ایران به فلات های آناتولی وتبت وصل می
کند . همچنین ایران آسیای شمالی را از خاور میانه و شبه قاره هند جدا می سازد .
قلمرو و فضای جغرافیایی ایران هم به لحاظ طبیعی و هم به لحاظ انسانی و فرهنگی هویت خاصی
دارد که با مرزهای مشخص طبیعی و انسانی از فصاها و قلمروهای پیرامون خود جدا و متمایز می شود . به
لحاظ طبیعی ، قلمروی جغرافیایی فلات ایران در شمال از فضاهای ماوراء قفقاز ، سیبری و آسیایی مرکزی ،
در شرق از فضاهای فلات تبت و فلات دکن ( هند ) و دشت سند وپنجاب ، در جنوب از فضاهای آبی
اقیانوس هند ، خلیج فارس و شبه جزیره عربستان و در غرب از فضاهای فلات آناتولی و دشتهای بین النهرین
جدا می شود . قلمرو فرهنگی ، انسانی ایران در شمال با قلمرو ترک و توران از یک سو و قلمروی روس –
اسلاو از سوی دیگر ، در شرق با قلمرو فرهنگ چین و هند و در جنوب و غرب با فرهنگ و قلمرو تمدن
عربی و سامی محدود می شود . بنابر این ایران هویت فرهنگی و تمدنی خود را در میان قلمروهای فرهنگی
و تمدنی پیرامون حفظ کرده است .
موقعیت ژئوپولیتیک ایران
همانگونه که در تعاریف ژئوپولیتیک و موقعیت خاص جغرافیایی کشور بیان شد ، ایران تمام گزینه های
کشور بزرگ و قدرتمند را هم به لحاظ ژئوپولیتیکی و هم به لحاظ ثبات سیاسی و فرهنگی دارا می باشد.
داشتن موقعیت خاص جغرافیایی، شرایط طبیعی و ارزشهای فرهنگی و تمدنی ، ثبات در امنیتت ، شکل
حکومتی ، ایران را در جایگاه فوق العاده ای در جهت ایفای نقش مؤثر منطقه ای و جهانی قرار داده است .
و تحولاتی که امروزه با محوریت ایران در منطقه صورت می گیرد نشان از این جایگاه است . ایران در
پهناورترین و کهن ترین قاره جهان ( آسیا ) واقع شده و فلات کبیر آسیا را به خود اختصاص داده است و
همچنبن قاره آسیا ، اروپا و آفریقا را به هم متصل کرده و آسیای شمالی را از خاور میانه و شبه قاره هند جدا
ساخته است .
ایران به لحاظ موقعیت ارتباطی ، فضای جغرافیایی در محور شمال – جنوب دو عرصه جغرافیایی آب و
خشکی را به هم پیوند می دهد و در مسیر عمومی ارتباط قاره های اروپا ، آسیا و اقیانوسیه ، بویژه آسیای
جنوبی و جنوب شرق قرار دارد .
موارد بالا این امکان را فراهم می سازد تا با اتخاذ سیاستهای واقع بینانه از موقعیت ژئوپولیتیکی کشور ،
نهایت استفاده را برده و تهدیدات بوجود را به فرصت تبدیل کند .
ایران قبل و بعد از جنگ سرد در معرض تمایلات ، استراتژیها ، جابجایی ها و پدیده هایی قرار داشت که به
هر نحو با موقعیت ارتباط ایران هم جهت باشد . ایران از لحاظ ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی طی دو قرن
گذشته ، دقیقا در حد فاصل استراتژیکی های دو قدرت بزرگ جهانی بلوک شرق و بلوک غرب قرار داشته و
نقش حایل را در فرآیند رفتارهای رقابت آمیز قدرتهای جهان بازی کرده است .
جنگ سرد که برخی آن را (( صلح شبه جنگ )) یا (( صلح از طریق وحشت )) نامیده اند ، عبارت بود از
یک اختلاف و منازعه غیر نظامی که در آن تمام عوامل و ابزار سیاسی و استراتژی برای ارعاب متقابل
حریفان در گیر به کار برده می شد . بعد از فروپاشی بلوک شرق ( ۱۹۹۱م ) و پایان یافتن جنگ سرد ،
موقعیت خیلی از کشورها دچار تغییرات ژئواستراتژیکی ( از اهمیت نظامی به اقتصادی و یا بلعکس ) شدند ،
اما موقعیت خاص ایران این توان را داشته و دارد که هم در دوران جنگ سرد و هم بعد از آن بتواند اهمیت
استراتژیکی خود را حفظ نماید . حال می توان با اتخاذ سیاستهای واقع بینانه ( رئالیستی ) در مناسبات با
کشورهای جهان خصوصا کشورهای منطقه بعنوان قدرت اول بازیگردان صحنه های سیاسی ، اقتصادی
،فرهنگی ، امنیتی و نظامی شد .
بایستی به یاد داشت که تضمین کننده امنیت ملی یک کشور سیاست خارجی منطقی آن است و به عبارت دیگر
سیاست خارجی و ژئوپولیتیک در جهت پیشبرد اهداف یک کشور مکمل هم هستند و ارتباط تنگاتنگی دارند .
سیاست خارجی یعنی استراتژی های که دولتها جهت رسیدن به اهداف خود در عرصه بین المللی اتخاذ می
نمایند . بر این اساس سیاست خارجی یک کشور باید به سه مساله ی استراتژیها ( تکنیک ها یا ابزارها ) ،
اهداف ( کوتاه مدت و بلند مدت ) ، و محیط بین المللی ( نظام بین الملل ) توجه کنند .