گفتههای اخیر یکی از مسئولان مبنی بر اینکه قالب رسانهها اعم از طرفدار انقلاب و غیرانقلابی و ضدانقلاب را تحریفگر و غیرقابل اعتماد خطاب کرد، در میان وقایع روزمره نادیده گرفته شد؛ اما آیا میتوان از کنار چنین اتهامی که عمده فضای رسانهای کشور را مسموم و فاقد حداقلهای اخلاقی و حرفهای برمیشمارد، با سکوت عبور کرد؟
به گزارش «تابناک»، حسن رحیم پور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی همزمان با برپایی یست و یکمین نمایشگاه، به عنوان سخنران پیش خطبههای نماز جمعه پیشین، گفتههای عجیبی را از تریبون نماز جمعه پایتخت در خصوص رسانهها مطرح کرد که میتوان بیسابقه ترین حمله یک مسئول به موجودیت رسانه در ایران تلقی کرد، چرا که در این حملات، تقریباً هیچ طیفی از رسانهها بینصیب نماندهاند.
رحیم پور ازغدی گفت: «بنده تقریبا به هیچ یک از خبرگزاریها و سایتهای حزباللهی اعتماد ندارم، چون بیسواد و بیدانش هستند. به شما هم توصیه میکنم به سخنانی که این رسانهها به نقل از افراد بیان میکنند، اعتماد نکنید. بنده به بیش از ۹۰ درصد سایتها و خبرگزاریها داخلی به دلیل بیسوادی اعتماد ندارم، اینان ناآگاهانه تیترهای خلاف میزنند».
وی افزود: «طی ۳۶ سال گذشته خبرگزاریها و سایتهایی داشتهایم که هم جهت با رسانههای دشمن تیتر زدهاند. این رسانهها در هماهنگی کامل با رسانهها و سیاستمداران غرب اقدام به تخریب مسئولان نظام میکنند. آنان تیترهای مسخره کننده، جملات تحریف شده و گزارشهای غلط از مواضع انقلاب و انقلابیون میزنند. مصداق تحریف سخنان مسئولان، بنده هستم که هرگاه در نماز جمعه یا دیگر جاها صحبت کردم ۹۰ تا ۹۵ درصد سخنانم را تغییر داده یا تحریف میکنند و جملات خود را میزنند».
این اظهارات ممکن است به واسطه خشم رحیم پور از تیتر و محتوای تنظیمی برخی اخبار و گفتههایش در طیفهای مختلف رسانهای باشد، کما اینکه خود نیز بدان اذعان داشت و در واقع خود را متر و معیار سنجش رسانهها قرار داده و با توجه به عدم انتشار متن کامل گفتههایش در چند طیف رسانه، چنین ارزیابی کرده که همه رسانهها یا از سر بیسواد و یا از سر عداوت در حال تخریب او هستند.
البته نمیتوان همه اشخاص فعال در فضای رسانهای کشور را دارای سواد و توانمندی فوق العاده ارزیابی کرد اما اینکه شخصی در اقدامی شبیه به تسویه حساب از تریبون عمومی نماز جمعه پایتخت این مملکت، ۹۰ تا ۹۵ درصد مطبوعات را متهم به تحریف و در ادامه کلام، به مردم توصیه کند که به رسانهها اعتماد نکنند، در نوع خود اقدام عجیب و غیرقابل پذیرشی است، چرا که مواضع بیان شده از چنین تریبونهای جنبه شخصی ندارد.
بدون تردید، پاشیدن بذر بدبینی در سطح افکارعمومی نسبت به فضای رسانهای به سود هیچکس نیست و اگر رسانههایی که به زعم چنین اشخاصی فاقد حداقلهای حرفهای و اخلاقی هستند، نبودند، اساساً صدای امثال ایشان در همان تریبونهای عمومی میماند و منتقل نمیشد و بنابراین حمله به همه طیفهای رسانهای و همه را از دم تیغ گذراندن، گریز پرشتاب از منطق قلمداد میشود.
در نهایت باید یک توصیه را به مسئولان و کارگزارانی که به حق یا ناحق کرسی یا تریبونی در اختیار دارند، نمود و آن هم تلاش برای درک فضایی است که در آن قرار دارند تا خدای ناکرده در بحرانهایی که خود بدان گرفتار میشوند، حکم موری را نیابند که چون قطرهای آب دیدند، تصورشان از وقوع سیل را، حقیقت دنیای کنونی بپندارند و این حقیقت را فریاد زنند که البته اگر فریاد زنند، بر ایشان حرجی نیست.
هرچند هیچکس منکر نقصهای فراوان و همچنین بیاخلاقیهای گاه و بیگاه در رسانههای فارسیزبان نیست، اینکه چند رفتار را ملاک ابطال اعتبار قاطبه رسانههای فارسی زبان قرار دارد، به حق شایسته اشخاص دارای قدرت استدلال نیست و انتظار میرود متولیان امر در تریبونهای رسمی نیز فرصت را برای تخریب رسانهها با ادله غیرقابل اتکاء فراهم نسازند.