حجتالاسلام نقویان از جمله سخنرانان مذهبی کشور است که در ماههای اخیر به چهرهای محبوب تبدیل شده است اما این محبوبیت محدودیتهایی برای او داشته است از جمله اینکه صداوسیما دیگر حاضر نیست تصویری از او به نمایش بگذارد یا برای میزگرد و نشستی از او دعوت کند. از سوی دیگر برخی هم که روزی او را مراد خود میدیدند منافع خود را با اظهارات اخیر نقویان در تضاد میبینند و از هر مسیری به او هجمه وارد میکنند. چنانکه روزی به دروغ حکم محکومیت برایش صادر کرده و روز دیگر از ممنوع التصویری او مطالبی منتشر میکنند تا به هر نوعی اطرافیان او را بکاهند اما تجارب گذشته را فراموش کردهاند که هر چه به شخصیتهای مورد اعتماد و وثوق اکثریت جامعه هجمه ببرند بر میزان محبوبیت این شخصیتها افزوده خواهد شد. شاید تضاد منافع سبب شده که حامیان دیروز نقویان امروز اینچنین بر او بتازند. او این روزها خطی برای اظهارنظر قائل نیست و اصلاحطلب و اصولگرای منصف را به یک چشم میبیند؛ اگرچه در سالهای گذشته تصور میشد او یک اصولگراست اما با رفتارهای اخیرش نشان داد که فراجناحی بودن را از بزرگانی همانند آیتا… هاشمی آموخته و به این دلیل است که دیگر در سخنرانیهایش برخلاف سابق به انتقاد از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نمیپردازد.
نخستین هجمهها به نقویان
شاید نخستین حرکت جدی تندروها علیه نقویان در سال۹۲ صورت گرفت آنجا که او حاضر نشد از کاندیدای مورد حمایت اصولگرایان تندرو حمایت کند و راه خودش را جدا کرد. پس از این موضوع بود که کلیپی منقطع شده از اظهارات او دست به دست چرخید تا شخصیت این روحانی جوان را متضاد برخی ارزشها نشان بدهند. اما در آن مقطع نقویان سکوت نکرد و جوابیهای منتشر کرد که در آن آمده بود: «اگر بنده هم، همانند بعضی از افراد زودرنج از کوره در رفته و به خاطر تعطیل نمودن چند سخنرانی در شهرهای مختلف که با تهدید آقایانی از مراکز گوناگون و نهادهایی که دوستان دیروز و امروزند، کار را به قوهقضائیه میکشاندم و برای دفاع از حقوق پایمال شده دست به تبلیغات رسانهای پرسر و صدا میزدم که هم دشمنان خوشحال و هم دوستان ملول و نگران میشدند کار عاقلانهای به حساب میآمد؟! که اگرچه مکرر از ناحیه دوستان دلسوز، تشویق به این کار شدم اما خود را به خدای مهربان و روز بازخواست الهی واگذار نمودم که: کار خود را به خدا بازگذاری حافظ /ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی.» در نمایشگاه مطبوعات فرصتی شد تا گپی با حجتالاسلام نقویان که خود را اینگونه معرفی کرده است، بزنیم: ««بنده ناصر نقویان هستم. طلبه بیسوادی از قم؛ و هماکنون در تهران زندگی میکنم. سال ۶۵ از بابل خودمان به قم آمدم. بین سالهای ۶۰ تا ۶۵ در بابل بودم و تا سال ۷۱- ۷۲ هم در قم؛ و از آن به بعد هم در تهران روزگار میگذرانم.» متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
در ایام عزاداری محرم امسال فایلهایی صوتی از شما منتشر شد که حاشیهساز شد. نظرتان درباره این موضوع چیست ؟
نمیدانم منظورتان چه صحبتهایی است. واقعا الان در خاطرم نیست.
آیا از سوی برخی افراد برای اظهاراتتان در پشت تریبون ها تحت فشار هستید؟
خیر. تحت فشار نیستم.
به هر حال آنچه از زبان شما شنیده و پخش شد، جدید بود و واکنشهایی داشت، نمیتوان منکر این موضوع شد.
خیر. تا الان هیچ فشاری بر من نبوده است البته یکسری فشارها از سوی گروههایی وارد میشود تا من، آن حرفهای حقی را که فکر میکنم باید زده بشود را نزنم اما من به آنها گوش نمیدهم و آنچه را که تشخیص میدهم حق است بیان میکنم. عقلا نیز بارها همین را به من گفتهاند و آنچه میگویم را تایید کردند. بهطور واضح اعلام میکنم اینکه تحت فشار باشم و مجبور به کاری شوم تاکنون رخ نداده است.
پس چرا صدا و سیما دیگر سخنرانیهای شما را پخش نمیکند و دعوتی هم از شما برای حضور در برنامههایش صورت نمیگیرد؟
این را باید از [مسئولان] صداو سیما بپرسید.
چرا به یکباره شروع کردید به گفتن آنچه بهزعم خودتان حق و حقیقت میدانستید و آیا در گذشته نیازی به بیان این موضوعات نمیدیدید؟
نه؛ این کار و اظهاراتم یکدفعهای نبود بلکه اظهاراتم یکدفعه ظهور اجتماعی پیدا کرده است. من از زمانی که خودم را شناختم و از زمانی که آقای هاشمیرفسنجانی بر سر کار بوده، نسبت به برخی از سیاستهای ایشان انتقاد داشتم. آن زمان هم انتقادات خودم را می گفتم اما آن موقع آقای نقویان امروز نبودیم که اینقدرمورد توجه رسانهها باشیم.
نظرتان در مقطع فعلی درباره آقای هاشمی و احیانا سیاستهایشان چیست؟
اجازه بدهید نظری درباره شخصیت ایشان ندهم. ایشان شخصیتی مورد تایید انقلاب و رهبری هستند. آقای هاشمی از شخصیتهای با تجربه و با سابقه این کشور هستند و ما اگر انسانهای هوشمندی باشیم از همه شخصیتهایی که قلبشان برای این نظام و انقلاب میتپد باید استفاده کنیم.
پس چرا برخی سعی دارند عملکرد شما را سیاسی نشان دهند؟
این سوال را باید از خودشان پرسید. احتمالا برای این است که برخی حرفهای من به منافع برخی برخورده است. من که چنین فکری ندارم.