در آستانهی چهلمین سالگرد پیروزی این انقلاب هستیم؛ انقلابی که در عصر سلطهی سکولاریسم، با پارادایم پیوند دین وسیاست و نظریهی مردم سالاری دینی ظهور کرد و در عصر مادیگرایی شرق و غرب، منادی معنویت شد. و با نفی آزادی بی قیدِ لیبرالیسم و مقابله با سلب آزادیهای فردی حاکم بر سوسیالیسم، ایدهی آزادی مسوولانه را مطرح نمود؛
این نوشته برآن است تا با نگاهی آسیب شناسانه به مهمترین آفات انقلاب اشاره کند:
۱ – انقلاب، تجویزی ویژه و محصول شرایط خاصِ زمانی ومکانی است وتقریبا براساس همهی تعریفهای انقلاب و به شهادت تاریخِ انقلابها،
انقلابها، ذاتِ انقلاب در بردارندهی عنصر خشونت (برای مقابله با قوانین مستقرّی که توجیهگر وضع موجودند) میباشد. بنابراین پس از پیروزی هرانقلاب، تدوین قانون اساسی، در اولویت نخست قرار دارد تا بتوان بر اساس آن، شرایط برای همه تغییرات بنیادین که بخاطر آن، انقلاب شده است را مهیا کرد. وپس از تدوین این میثاق ملی و شکلگیری ساختارهای نظام جدید و استقرار کارگزاران، عنصر «خشونت» به سرعت باید تبدیل به عنصر «قانون» شود.
۲ – تنبّه بر این نکته لازمست که در مسیر تحقّقِ تغییرات بنیادینِ نوپیدا، لاجرم ضعف، خطا واشکال از یک سو و وجود موانع تحقّق از سوی دیگر، پدیدار میشوند، که نیازمند اقدامات اصلاحی مبتنی بر قانون است. بنابراین میتوان پیدایش جنبشهای اصلاحی در پی هر انقلاب، را امری طبیعی ولازم دانست.
۳ – مهمترین آفات فراروی هر انقلاب، عدم دستیابی به اهداف مُوجِده آن انقلاب است. به عنوان مثال اگر مبارزه با دیکتاتوری، استبداد، ظلم، فاصله طبقاتی، اختناق و… به عنوان اهداف سلبی نهضت مردم ایران شمرده شوند، یا حاکمیت اسلام، مردم سالاری، عدالت، اخلاق، آزادی، و… به عنوان اهداف ایجابی این حرکت تصویر شوند؛ میبایست وضع قانون اساسی جدید در راستای تأمین این خواستهها باشد. و آفت بزرگ اینست که این اهداف در مرحلهی اجرا به فعلیت نرسند؛ واستبداد بماند ومستبدان عوض شوند، ظلم تداوم یابد وظالمان تغییر کنند؛ و…
۴ – در کنار این آفات متداول در انقلابها، یکی از بزرگترین آفاتی که فراروی هر انقلابی قرار دارد و میبایست برای علاجش چاره اندیشید، تعارض یا تفاوت عمیق آرمانها و اهداف است. این آفت غالباً بین نسلی است ومیان نسلهای اول انقلاب با نسلهای بعدی روی میدهد. که از آن تعبیر به «گسستِ نسلی» میکنیم.
۵ – تا پیش از عصر توسعهی ارتباطات، گسترش اطلاعات و گردش سریع علمی معمولاً به طور میانگین طول یک نسل ۲۵ سال بود اما امروزه بسیاری از کارشناسان معتقدند که فاصلهی نسلها به کمتر از ۵ سال کاهش پیدا کرده است. بگونهای که دو فردِ با تفاوت سنی کم، دارای تفاوتهای عمیقِ هنجاری، رفتاری، نگرشی، بینشی و… هستند.
۶ – در اعتراضاتی که اخیراً در شهرهای مختلف رخ داد، قریب به اتفاق معترضان در زمرهی همین نسلِ نو بودند که دانش وبینششان به شدت متأثر از فنآوریهای جدید است. اعتراضاتی که بسیاری از پیدایی و تحلیل چرایی وچگونگی آن وا ماندند. چراکه در شعارها میگفتند چه نمیخواهند اما نگفتند یا ندانستند که چه میخواهند!
یادگار امام، آیت الله «سیدحسن خمینی» در سالهای اخیر بارها براین خطر تنبّه دادند:
«درهمهی مسایل اجتماعی، دینی، فردی و…، بزرگترین فاجعه که گسست نسلی را پدید میآورد، این است که نسل بعدی، نسبت به نسل پیش از خود، بدبین باشد… و [این امر] موجب میشود که بگوید از اول شروع میکنم.»
وبه اعتقاد نگارنده، نگرش «آغاز از نو» نگرشی است متأثر از تداوم نگاه انقلابی به جای دیدگاه اصلاحی؛
۷ – برای عبور از خطر «گسست نسلی» که آفتی بزرگ برای انقلاب است مراعات سه نکته لازم است:
الف) شناخت، ارتباط و گفتگوی بین نسلی؛ اعم از نسل پیش از انقلاب که ظلم حکومت گذشته و استبداد، خودکامگی و وابستگی حاکم بر آنرا لمس کرده و لذا آغازگر نهضت شدند وانقلاب آفریدند.
و نسلهای پس از انقلاب، (از نسل دههی شصت که نسل همزاد نهضت و انقلاب، با خواستهها و آرمانهای انقلابی و حرکتهای جهادی بود؛ و دهه هفتاد و تا حدودی هشتاد، که نسلی با آرمانِ آزادی و توسعه، و خواستههای غالباً اصلاح طلبانه، گرفته تا نسل جوان و نوجوانِ دهه هشتاد و پس از آن که نسلی عجیب با علایق و سلایق عمدتاً ناشناخته و مبهم برای نسلهای پیش از خود. نسلی که چندی پیش «ماجرای پاساژ کوروش» را خلق کرد و دی ماه امسال، خاستگاه اعتراضات شد.)
و روشن است که شناخت هر نسل نیازمند یک کارشناسی علمیِ دقیق است.
ب) اتخاذ روشهای اصلاحی بجای نگرشهای جبرگرایانه و روشهای خشنِ انقلابی در ترویج و تبلیغ ارزشها و هنجارها
ج) لازم است که انقلاب ۵۷ و نظام برخواسته از اهداف و آرمانهای آن، خود را آپدیت و متناسب با فهم نسلهای جدید به روز نماید. و این پویا نمایی انقلاب و نظام برآمده از آن، مهمترین عامل تقویت و ضامن بقاء آن است.