پژمان پارسی پور: فتنه اکبر، ائتلاف با قاتل؟!، هزاران دلیل برای رد صلاحیت رفسنجانی، هاشمی در پی هموار نمودن مسیر به سوی حکومتی سکولار است، شمال شهر نشینی و هژمونی ضد فرهنگی لیبرالیسم دوران هاشمی همگی تنها بخشی از حملات صورت گرفته علیه آیت الله هاشمی رفسنجانی هستند. از روز ثبت نام آیت الله هاشمی برای شرکت در رقابت انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان دلواپسان سخت برآشفته شده اند و در رسانه های شان تنها رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام را هدف حملات شان قرار دادند.
در این میان، نشریه ۹ دی که پیش تر از سوی هیئت نظارت بر مطبوعات توقیف شده بود اما بار دیگر انتشارش از سر گرفته شد شماره تازه اش را به حمله به آیت الله هاشمی و تخریب او از هر طریق ممکن اختصاص داده است. در این شماره حمید رسایی از نمایندگان مجلس وابسته به جریان دلواپس و مخالف دائمی توافق هسته ای در سرمقاله نشریه از “فتنه اکبر” می گوید و به اظهارات اخیر “شورای رهبری” و “نظارت بر رهبری” می تازد و آن را فتنه آینده قلمداد می کند. رسایی که همواره با سوء ظن به مسائل مختلف سیاست داخلی و خارجی می نگرد این بار نیز با بدبینی ای که نسبت به آیت الله هاشمی دارد می نویسد:”طرح این موضوع (شورای رهبری) ناخواسته این پیام را منتقل می کند که تاکنون نظارتی بر رهبری نبوده است پس حتما تحمل این همه مشکلات به خاطر اصرار بر مقاومت در برابر خواسته های جریان سلطه کار عبثی بود است. این جاست که باید فتنه این بار را هم فتنه اکبر نام نهاد همان طور که شش سال قبل وقتی شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه رونمایی شد فتنه را فتنه اکبر دانستیم”.
نشریه تحت نظر رسایی تا جایی پیش می رود که در مقام خط دهنده از شورای نگهبان که می خواهد که آیت الله هاشمی را رد صلاحیت کند. در مطلبی به قلم ابوذر باقری که عصاره دیدگاه “حذف محور” جریان دلواپس را نشان می دهد آمده است:”اکبر رفسنجانی در سال ۱۳۹۲ و برای انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم به درستی از طرف شورای نگهبان رد صلاحیت شد… واقعا دلیل رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی چه بود؟ تقریبا همه فعالان سیاسی در کشور کاملا می دانند که هاشمی رفسنجانی بازی سیاسی خطرناکی را پیگیری می کنند که بخشی از این بازی در سال ۸۸ و در قالب فتنه نمایان شد”.
کلید واژه اصلی مورد استفاده نویسنده این مقاله و سایر جریانات دلواپس طرح یک ادعاست: آیت الله هاشمی طرفدار اشرافیت است و در مقابل جمهوریت نظام ایستاده است ! فارغ از جالب و عجیب بودن این ادعا (چرا که آیت الله هاشمی همواره دغدغه اجرای کامل قانون بدون کم و کاست را داشته است) نویسنده مطلب می نویسد:”در کشور ما اشرافی گری و تشکیل باندهای قدرت و ثروت و راه اندازی احزاب لیبرالی که درد دین و مردم مستضعف را ندارند در سایه حمایت های مستقیم هاشمی رفسنجانی ایجاد شد. به گواه اطرافیان رفسنجانی، اشرافی گری و رانت و مافیای قدرت و ثروت در خاندان و وابستگان وی موج می زند آیا این مفسده ها و تفکرات غلط لیبرالی و متمایل به غرب اجازه دارد در جمع خبرگانی قرار گیرد که رسالت های مهمی برایش تعریف شده است؟”.
پرسش اصلی در اینجاست که برادران و احتمالا خواهرانی که این چنین بی پروا علیه آیت الله هاشمی قلم می زنند و او را متهم به اشرافی گری می کنند خبرهای واردات خودروهای مازراتی و لوکس از جیب ملت در دوران دولت احمدی نژاد زمانی که کشور تحت شدیدترین تحریم های بین المللی قرار داشت اطلاعی دارند؟ آیا در آن زمان نیز مرگ شهروندان مبتلا به سرطان و بیماری لاعلاج به سبب تحریم بین المللی و نرسیدن داروهای ضروری تقصیرش به گردن آیت الله هاشمی بود یا آن که فساد و بی کفایتی به اندازه ای در دولت هشت ساله قبلی نفوذ کرده بود که مافیای قدرت و ثروت به شکلی اختاپوس وار بیت المال را صرف ثروت اندوزی و به قول عامیانه بستن بار خودش می کرد؟!
در بخش دیگری از این نشریه مطلبی تحت عنوان شمال شهرنشینی آورده شده و لب کلام نویسنده آن است که به زعم او “لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی” دولت های سازندگی و اصلاحات سبب ایجاد طبقه ای شمال شهرنشین و بی حجاب و بی بند و بار شد که حامیان اصلی آیت الله هاشمی را تشکیل می دهند. پرسش از این نویسنده این مطلب آن است که آیا ایشان به ستادهای انتخاباتی نامزدهای اصلاح طلب در شهرستان استان های دیگر ایران نیز سر زده اند تا ببینند تا چه اندازه نامزدهای اصلاح طلب که درد دل مردم را می گویند از حمایت عمومی برخوردارند؟
طرح شعارهایی عوام فریبانه چون رویارویی جبهه “جمهوریت و اشرافیت” آن هم در آستانه انتخابات و القای این تصور که دلواپسان و اصولگرایان تندرو در جبهه طرفداران جمهوریت قرار دارند و آیت الله هاشمی، اصلاح طلبان و طرفداران دولت در جبهه اشرافیت تکرار همان سناریوی نخ نما شده ای است که احمدی نژاد در دو دور انتخابات ریاست جمهوری به کار گرفت که در دور دوم در انتخابات ۸۸ او تا جایی پیش رفت که نامزدی رقیب را همگی مامور شده از جانب آیت الله هاشمی دانست و فضا را چنان ملتهب کرد که حوادث پس از انتخابات حادث شد.
اگر روزگاری می شد با حمله علیه آیت الله هاشمی و حامی اشراف خواندن او دل طیفی از ساده دلان را بدست آورد دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد که دولت نهم و دهمش را “پاک ترین دولت تاریخ ایران” قلمداد می کرد با حجم نجومی سرسام آور اختلاس ها و تخلفات و فساد مالی روی داده چشم و گوش همان افراد که فریب خورده این شعارها بودند را نیز بار کرد.
اگر تا پیش از این انتقادها علیه آیت الله هاشمی در سطح نوحه خوانانی چون سعید حدادیان بود که علیه “مهدی هاشمی” اظهارنظر کرد و پس از آن انتشار عکس های گسترده پسرش در بهترین هتل ها و رستوران و در حال گردش شبانه مخاطبان را بر آن داشت که بگویند آقای حدادیان خوب است پیش از انتقاد از پسر آیت الله هاشمی مواظب پسر خودت باشی ! اینک در آستانه انتخابات حجم وسیع هجمه های صورت گرفته به رسانه های نزدیک به دلواپسان کشیده شده است.
اگر “۹ دی” از لزوم رد صلاحیت آیت الله هاشمی می گوید “وطن امروز” نیز در مقام تحلیل روانکاوانه بر می آید و می نویسد:”رفتارهای هاشمی آن از جایگاه ایدئوژیک و معرفتی بلکه از نگاه روانشناسی و شخص باید تحلیل کرد رفتارهایی که ناشی از خود مرکز گرایی مفرط هاشمی است”.
پرسش اساسی از دلواپسان این است که حجم بالای اختلاس ها و فساد ملی در دولت قبلی را چگونه توجیه می کنند؟ آن دولت که با شعار مهرورزی و عدالت محوری بر سر کار آمده بود و کاپشن رییس جمهوری اش و نحوه زیست و نمایش ماشین مدل قدیمی اش زبانزد خاص و عام شده بود؟ چرا آن دولت با آن همه نمایش از درونش محمدرضا رحیمی ها و بابک زنجانی ها بیرون آمدند ؟ آیا مسئولیت پیدایش این چنین مواردی نیز بر دوش آیت الله هاشمی است یا آن که نظام مدیریتی و رانت های دولتی دوران احمدی نژاد آنان را فربه تر ساخته بود؟
رسانه های دلواپس از “نوکیسه” هایی می گویند که اشرافی گری را ترویج دادند و مسبب آن را آیت الله هاشمی می دانند. برخلاف نظر آنان اگر نوکیسه بودن را نمادی از افرادی بدانیم که از ابتدا دارایی چندانی نداشته اند و به ناگهان به ثروت و جاه و جلالی رسیده اند می توان نمونه های متعدد این موارد را در دوران احمدی نژاد دید.
آقای محمدرضا رحیمی متولد قروه استان کردستان و از خانواده ای ترک و کرد تبار بود. او در شمال شهر تهران به دنیا نیامده بود بلکه شهروندی معمولی در استانی دور از پایتخت بود. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی اش را در شهر زادگاه خود و تحصیلات دبیرستان را در شهر همدان گذراند و پس از آن بود که به تهران آمد و پس از آشنایی با محافل مذهبی و سیاسی به سمت معاون اولی احمدی نژاد منصوب شد.
رحیمی که حاشیه های زیادی داشته و اظهارات عجیب و غریبی را بیان کرده از جمله این که در سوریه یکی از مسلمانان به او گفت که معتقد است اگر بنا بود بعد از پیامبر پیامبری بیاید آن احمدی نژاد بوده است. وی این که بریتانیا هیچ ندارد و بریتانیایی ها یک مشت خرفت هستند علاوه بر اتهام دستبرد فکری و استفاده بدون ذکر منبع از منابعی در یکی از کتابهایی که به نامش منتشر شده با اتهامات مالی گسترده ای مواجه بود.
رحیمی که می توان او را نماینده بلندپایه نظام اقتصادی و عقیدتی حاکم بر دولت احمدی نژاد قلمداد کرد به اتهامات فراوان فساد مالی مواجه بود است از جمله اتهام پرداخت پول برای جلوگیری از استیضاح کردان، اتهام مربوط به بیمه ایران و غیره.
مورد دیگر بابک زنجانی است. او نیز برخلاف، تصور و القای دلواپسان نه از نزدیکان آیت الله هاشمی بود و نه از ابتدا شمال تهران نشین. زنجانی خود می گوید:”به گفته خود زنجانی، زمان سربازی به سپاه اردکان اعزام شده است. در اردکان چون مرتب تر بود و تمیزتر می نوشت و به قرارگاه فرماندهی سپاه منتقل شد. بعد از مدتی به گفته خودش راننده محسن نوربخش رییس وقت بانک مرکزی می شود. او در آنجا غیر از رانندگی کار ثبت نام ها را هم برعهده می گیرد و پس از اتمام دوره سربازی به دلیل این که صاحب چند کارت برای دلالی بانک مرکزی بوده تصمیم می گیرد در تزریق دلارهای بانک مرکزی برای کنترل بازار فعالیت کند. زنجانی به گفته خودش مدتی را نیز به فروش پوست گوسفندان به خارج از ایران مشغول بوده است. به گفته یکی از دستیاران ارشد زنجانی اما او از گردش پول های نفت بلوکه شده ایران شرکت های هواپیمایی و باشگاه فوتبال خریده و ثروتمند شده است”.
اتهامات این متهم رشد کرده در دوران احمدی نژاد نیز بی شمار است از انتقال غیر قانونی طلا از ایران به ترکیه تا بدهی به وزارت نفت.
در نتیجه، دلواپسان و رسانه های شان پیش از طرح اتهامات واهی علیه آیت الله هاشمی باید از “نوکیسه” های تولید شده ای در دوران دولت نهم و دهم بگویند که از صفر به مقام های عالی رسیدند و اختلاس های میلیاردی را مرتکب شدند. هجمه شدید دلواپسان نیز به سبب منحرف کردن افکار عمومی از علل و ریشه های اصلی فساد اداری و مالی و اشرافی گری رشد یافته در دوره احمدی نژاد و دادن گرای اشتباهی است.