سروده ای از حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی خسروی متخلص به “ندا”، به مناسبت میلاد مسعود پیامبر رحمت حضرت محمد بن عبد الله (ص) تقدیم خوانندگان گرامی می گردد:
ای دل، از غصه بیاسای که شد نوبت نوش
سینه با یاد نشاط آورش افتاد به جوش
کیست در زمره مستان که نه با یادش مست
چیست در عالم هستی که نه سر تا پا گوش
نظم هر ذره گواهی دهد از علم و حیات
جملگی حجت حق اند چه گویا چه خموش
بر لب ساکت اشیاست هزاران فریاد
درک این نکته بود فارق انسان و وحوش
شور و حالی که برآید به دل از بانگ سکوت
کی شود حاصل از آوای نی و چنگ و خروش
گر چه حق بود عیان، باز رسید از سر لطف
رهنمایان دگر همره پیغام سروش
تا شود عقل رها از غل و زنجیر غرور
آمد از بارگه دوست بسی باده فروش
آخرین ساقی میخانه وحدت احمد
عالم از جوشش آن رحمت بی حد مدهوش
گشته ز اندیشه او دین و خرد هم پیمان
عقل و عشق آمده در مکتب او هم آغوش
کرده با صدق و یقین خیمه حکمت بر پا
بهر تکریم بشر بار رسالت بر دوش
زخمه بر فطرت خوابیده انسان زد و گفت
ای که عهد ازلی کرده فراموش بهوش
تو زملک دگری مانده در این شهر غریب
قرب او را بطلب ،خویشتن ارزان مفروش
هان در این دار مکافات مرنجان و مرنج
تا تو را فرصت جامی است، بنوشان و بنوش
دیده نادیده بیانگار وبه عیب دگران
بی تمنا بنه از روی کرامت سر پوش
هم دل از شائبه شرک و ریا کن تطهیر
هم به تسکین دل مردم بی سامان کوش
این همه قطره ای از بحر گهر خیز نبی است
تا که لایق بود آن را کند آویزه گوش؟
تا ابد مکتب او راه نجات است” ندا”
نشود نور حق از باد حوادث خاموش