آنچه از فحوای کلام حسن عباسی بر می آید آن است که او نیز چون احمدی نژاد رویای ایرانی را در سر دارد که شبیه کره شمالی باشد و یکه و تنها با کشورهای تاثیرگذار جهان ارتباطی نداشته باشد.
پژمان پارسی پور: رییس مرکز مطالعات استراتژیک دکترین امنیت بدون مرز، کارشناس حوزه رسانه و سینما، منتقد سریال های “فارسی ۱” و مبتکر ایده توطئه غرب با عاملیت والت دیزنی برای ساخت کارتون “تام و جری” به منظور تثبیت هژمونی امریکا تنها بخشی از دستاوردهای حسن عباسی است که همواره علاقه دارد در رسانه ها مطرح باشد و سخنی از او به میان آید.
حسن عباسی که پیش تر ادعای متعددی را در سخنرانی های خود مطرح کرده بود از جمله آن که او نخستین کسی بوده که آستین کوتاه و عینک ری بن را به “حزب اللهی” ها معرفی کرده و یا این که در غرب از او تحت عنوان “کیسینجر جهان اسلام” یاد می شود به تازگی در جریان سخنرانی در ایلام مدعی شد که ذلت دولت در سیاست خارجی نشان نفوذ است. او مدعی شد که دولت روحانی در مقابل عربستان سعودی و فاجعه منا در کنار ترکیه از خود ضعف نشان داده است.
خوبست نگاهی به پیشینه مواضع “علمی” ! استراتژیست جریان دلواپس در حوزه سیاست خارجی بیندازیم. عباسی پیش تر در جریان افشای اسناد آژانس امنیت ملی امریکا درباره جاسوسی امریکا از کشورهای اروپایی گفته بود:” تعجب می کنم که اتحادیه اروپا نمی دانست امریکا جاسوسی می کند در حالی که امریکا آنتن هایی دارد که شبیه توپ بزرگ گلف است و از طریق آن به جاسوسی می پردازد”. عباسی پیش بینی کرده بود ایالات متحده بر مبنای سنت الهی به زودی زود در جنگ بیهوده با خدا که بر اثر ربای اقتصادی انجام داده است از کره زمین محو می شود.
این نخستین باری نیست که عباسی دولت تدبیر و امید را آماج حملات خود قرار می دهد. پیش تر در شهریور ۹۴ در سخنرانی در نشست دانشجویی جنبش عدالتخواه کراوات را افسار بندگی تمدن غرب دانسته بود و علیه دکتر سریع القلم برای حضور در نشست داووس حمله لفظی کرده بود. او هم چنین درباره رییس جمهوری گفته بود:”روحانی کسی است که در انگلیس دکترا حقوق گفته اما بلد نیست انگلیسی صحبت کند … در سیاست خارجی با وقاحت سفارت روباه پیر را باز کردند”. او پیش تر گفته بود که دولت روحانی دولت لبخند است تمام دستاوردهای مذاکرات هشت ساله در حوزه هسته ای از بین رفت.
رییس مرکز دکترینال زمانی از بیسوادی صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی گفته بود این در حالیست که او خود این اصل ساده را نمی داند که ایسم برای عنوان کردن ایدئولوژی و مکتب به کار برده می شود و کس یا کسانی که پیرو مکتبی هستند را با “ایست” خطاب می کنند. کیسیجنر جهان اسلام گفته بود:”شوروی از حوزه ایدئولوژیک به استراتژیک پیش رفت در آخر لیبرالیست و سرمایه گذاری کوتاه نیامده و مارکسیست نابود شد. سوسیالیست زانو زد چون دست از حوزه ایدئولوژیک خود برداشته بودند … لیبرالیست از موضع اعتقادی خود پایین نمیآید او ایستاده و میخواهد ما را از سطح ایدئولوژی به سطح استراتژیک آورده و دراین سطح به زمین بزند”
اما براستی سیاست خارجی مطلوب عباسی چیست؟
او در مصاحبه ای با پایگاه “استراتژیست های جوان” ضمن ستایش سیاست خارجی دولت احمدی نژاد و “دوران طلایی” یاد کردن از آن گفته بود:”در دوره دولت نهم و دهم و موسوم به مهرورز سیاست خارجی جمهوری اسلامی به سیاست خارجی انقلاب اسلامی نزدیکتر شد و وجه استکبارستیزی آن برجسته شد. انقلاب اسلامی تنها انقلاب ضد صهیونیستی جهان است و اگر شما ضد صهیونیسم باشید یعنی ضد لیبرالیسم، مارکسیسم، کاپیتالیسم و بسیاری از ایدئولوژیهای مدرن هستید و عملاً صهیونیسم مجموعهای از همهی ایدئولوژیهای مختلف چپ و راست مدرن است و طبیعتاً سیاست خارجی تهاجمی، سیاست خارجی ضد صهیونیستی است و در دولت نهم سیاست خارجی ضد صهیونیستی شد شبیه سیاست خارجی انقلاب اسلامی، اما در دولت دهم دچار تعلل شد”.
او البته با ابراز گلایه از دور دوم احمدی نژاد افزوده بود:”نگاه رسمی حکومت در مبحث انقلاب اسلامی در تحولات کشورهای منطقه مقولهای بود به نام بیداری اسلامی و غربیها آن را بهار عربی میدانستند ولی در درون دولت دهم این تلقی معروف بود به بیداری انسانی، یعنی دو زاویه بین نگاه دولت دهم در سیاست خارجی با سیاست خارجی انقلاب را شاهد بودیم. ابتدا این که آن وجه ضد صهیونیستی تا حدودی کاسته شد و وجه ضد امپریالیستیاش باقی ماند. تعاملاتی که نیروهای ضد امپریالیست آمریکایی جنوبی و نکاتی ازایندست وجود داشت و در آن وجه همچنان تازشی بود اما در وجه منطقهای و جهان اسلام سیاست خارجی دولت دهم همپای سیاست خارجی انقلاب اسلامی جلو نیامد در رأس دولت دهم مسئله توجه غیر شفاف به اصالت انسان مدنظر بود و ثانیاً وزارت خارجه دولت دهم از نیمهراه در اختیار کسانی قرار گرفت که شخصیت لیبرال آنها به آنها اجازه نمیداد که نگاه ضد صهیونیستی داشته باشند و وزیر امور خارجه دولت دهم در دو سال آخر کسی بود که یک شخصیت ضد صهیونیستی و ضد لیبرالیستی نداشت و امروز همه با نگاه ایشان آشنا شدهاند”.
در اینجا پرسشی مطرح می شود و آن این که در چه دورانی بیش ترین تحریم ها علیه ایران وضع شدند ؟ آیا این مواضع تند احمدی نژاد علیه نظام بین الملل نبود که سبب می شد تا اعتبار ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سقوط کند و نمایندگان کشورهای مهم دنیا به نشانه اعتراض سالن را ترک کنند ؟ آیا اظهارات احمدی نژاد درباره دیدن هاله نور دور سرش در جریان سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اقدامی بخردانه بود ؟
حسن عباسی در حالی اظهارات احمدی نژاد علیه هولوکاست را ستایش می کند که توجه نمی کند این ادعاها چه هزینه بین المللی ای را برای ایران به همراه داشتند و دولت دست راستی “نتانیاهو” نخست وزیر اسرائیل چه بهره برداری تبلیغاتی ای را از این صحبت صورت داد.
تنها برای بیان این نکته که اسرائیلی ها تا چه اندازه از اظهارات احمدی نژاد شادمان می شدند کافیست به مقاله ای از روزنامه “هاارتص” مورخ سپتامبر ۲۰۱۳ میلادی یاد کنیم. در آن مقاله اشاره شده بود که روحانی به چالیشی دشوار برای نتانیاهو تبدیل شده است. نویسنده مطلب نوشته بود:”سوال اصلی در اینجاست که چه زمانی واقعا به احمدی نژاد نیاز داریم”؟
هاارتص در ادامه افزوده است:”باید هوشیار باشیم. روحانی دشمن زیرک و توانمندی است که نباید او را دست کم گرفت. او باتجربه است و پیچیده و عاقلانه به مخاطبان غربی توجه می کند. مقابله با روحانی پس از سال ها اظهارات ناهنجار احمدی نژاد کاری دلهره آور برای اسرائیل خواهد بود”.
در اینجا باید از آقای عباسی پرسید که براستی چه کسی مصداق “نفوذ” است ؟ فردی که با اظهارات تند و به ظاهر انقلابی خود آب به آسیاب دشمن خارجی می ریزد یا رییس جمهوری که مدبرانه و با درایت سعی می کند با بهبود روابط با غرب و تمام کشورهای جهان و تعامل سازنده در عرصه سیاست خارجی اسرائیل را منزوی کند؟
حسن عباسی با افتخار از روابط گسترده ایران با کشورهای امریکای لاتین می گوید که مواضع “ضد امپریالیستی” دارند که احتمالا منظور او ونزوئلا تحت زمامداری “هوگو چاوز” بوده است. آیا او از اخبار مطلع است و می داند که در انتخابات اخیر آرژانتین “مائوریسیو ماکری” جانسین کریستینا فرناندز شد و مواضع سرسختانه ای علیه ایران دارد؟ آیا او می داند که در ونزوئلا در انتخابات طرفداران چاوز شرکت سختی را متحمل شدند و دولت تازه آن کشور اعلام کرده که علاقه ای به گسترش همکاری با ایران ندارد؟
آقای عباسی که سیاست خارجی را از دریچه تنگ ایدئولوژیک می نگرد به این موضوع توجه ندارد که عدم بکارگیری رویکرد پراگماتیستی (عملگرایانه) سبب می شود تا قرار دادن تخم مرغ ها در یک سبد در نهایت به ضرر منافع ملی تمام شود. پرسش این است که در حال حاضر، دولت تدبیر و امید باید با سرمایه گذاری های کلانی که دولت کنونی با تصمیمات احمدی نژاد که صرفا به سبب شعارهای ضد امریکایی رهبران کشورهایی چون بولیوی، ونزوئلا و کوبا اتخاذ کرده بود باید چه کند ؟ رهبرانی که یکی پس از دیگری در انتخابات اخیر در حال کناره گیری از قدرت هستند.
حسن عباسی با دیدگاه های تندروانه خود تا جایی پیش می رود که با افتخار از عدم باور به مشروعیت نهادهای بین المللی می گوید:”مردم در ایران میپذیرند که دستگاههای دولتی مشکلاتی دارند اما هیچ کس نمیپذیرد که سازمان ملل محل اشکال است و سازمان ملل را نهادی توسط پنج قدرت دارنده حق وتو که اتفاقاً سلاح اتمی هم دارند برای تسهیل مدیریت خودشان بر جهان ایجاد شده است و پذیرش هژمونی سازمان ملل بدون حساب و کتاب در اصل پذیرش سلطه که در قرآن نفی شده است و عملاً میتوان نتیجه گرفت که قاعده نفی سبیل در جمهوری اسلامی یکجا نقض میشود جایی که سبیل سیطره کفار بر مؤمنین از طرف نهادهای سازمان ملل انجام میشود” .
عباسی در ادامه می گوید:”یعنی اگر شما بخواهید منفذ خاصی برای نفوذ مهار تکنولوژی هستهای ایران پیدا کنید میشود آژانس انرژی اتمی و اگر بخواهید نهادی برای نفوذ به نظام مالی ایران پیدا کنید آن صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی است و از دیدگاه بسیاری نهادی است که مشروعیت دارد و هرچه آمار و ارقام که میخواهند باید در اختیار این نهادها قرار گیرد. طرحهای توسعهای صندوق کودکان ملل متحد طرحهایی است که در دو سه دهه اخیر بر مرکز توسعه امور زنان ایران حاکم بوده است و مبنای عمل این مرکز بوده است و یا فعالیتهایی که سازمان ملل با دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در دو سه دهه اخیر در حیطه آمار و ارقام جمعیتی ایران با تحقیقات میدانی که انجام داده است و نکاتی ازایندست را میتوان بزرگترین راه نفوذ غرب برای مهار ایران دانست”.
آیا چنین دیدگاهی تفاوتی با دیدگاه سلفی های تندرو دارد ؟ نگاهی به بولتن ها و فیلم های تبلیغاتی گروه های سلفی در سوریه و عراق نیز نشان می دهد که آنان نیز سازمان ملل را نهادی متشکل از اعضای “کافر” می دانند و مشروعیتش را برسمیت نمی شناسند.
عباسی در مصاحبه آذرماه سال ۹۴ خود با حسرت از “دوران طلایی” فرضی اش از سیاست خارجی دوره احمدی نژاد می گوید و بدبینی او نسبت به سازمان ملل و سازوکارهای بین المللی را ستایش می کند:”دوره طلائی سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ سیاست خارجی ایران نسبت به کانون اصلی سازمان ملل بدبین است و این بدبینی برکات بسیاری هم به همراه داشت اما در دوره دوم یعنی ۸۸ تا ۹۲ دولت دهم قیمومیت سازمان ملل را میپذیرد. این پذیرش به دو دلیل سودی برای دولت دهم نداشت چون دولت دهم ارتباط خوبی با جبهه ضد امپریالیستی آمریکایی جنوبی داشت و این امر مانعی بود و همچنین وقایع فتنه ۸۸ و اردوکشی خیابانی بهطوری نتایج انتخابات را در نگاه جهانی در ابهام برد دوره اول دولت مهرورز بوده است که این دوره طلایی تنها دورهای بوده است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی با سیاست خارجی انقلاب اسلامی که مورد نظر رهبری بود انطباق مناسبی داشت”.
آنچه از فحوای کلام حسن عباسی بر می آید آن است که او نیز چون احمدی نژاد رویای ایرانی را در سر دارد که جز با چند کشور که در عرصه تصمیم گیری های بین المللی محلی از اعراب ندارند روابط حسنه داشته باشد، دیوار بزرگی به دور خود بکشد و کشور تبدیل به کره شمالی در خاورمیانه شود. این در حالیست که اکثریت رای دهندگان در سال ۹۲ با رای خود به نامزد میانه رو و نه قاطع به نامزد تندروها نشان دادند که در بزنگاه های تاریخی دست رد محکمی به طرز فکر کیسینجر جهان اسلام می زنند.