مکانیزم تعریف شده ی اصلاحات، موجب هدر رفتن بسیاری از انرژی تئوریسین های اصلاحات شد و امنیتی سازی و بحران سازی موجب شد بخش قابل توجهی از جریانات اصلاحات دچار خلا اجتماعی شود.
حوادث ۷۸ و ۸۸ گویای این مسأله است. تئوری های «چانه زنی از پایین، فشار از بالا »، «فتح سنگر به سنگر » و دها مورد از این موارد، نشان می داد اصلاحات با تغییرات و استحاله از درون در حال بحران سازی به جای فضاسازی در کشور است و خود به خود با رفتار عناصر افراطی در درون جریان خود، به یک اپوزیسیون تبدیل شده است.
در فضای پسا دوم خرداد، تنها راهبرد اصلاحات هجمه ی بی امان به دولت قبلی (دولت سازندگی) و جریان کارگزاران و به تبع آن شخص آقای هاشمی بود. تا جایی که شاهد بودیم شعارها و کلید واژه سازی های گسترده ای شکل گرفت و بنا بر اقوالی چیزی حدود ۳ تا ۴ هزار مقاله علیه دولت و شخص هاشمی نوشته شد.
اما نزدیک شدن شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی با اصلاحات در دولت نهم و دهم، این پرسش را به وجود آورد که آیا هاشمی تغییر کرد یا اصلاحات؟
با بررسی رسانه های اصلاح طلب، هر دو موضوع قابل بیان است؛ البته اشخاصی نیز مدعی هستند هر دو جریان تغییر کردند.
در زیر بخشی از این اظهار نظر ها بیان می شود؛
۱٫سعید حجاریان یکی از تئوریسین های اصلاحات: هاشمی عوض شده ولی فرصت چندانی ندارد.
۲٫محمد بشارتی، وزیر کشور دولت دوم هاشمی و مشاور سیاسی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: هاشمی یک مقداری بیشتر از آنچه دوستان انتظار داشتند، به برخی اصلاحطلبان گرایش پیدا کرده و همین موجب شده است اصولگراها آزرده خاطر شوند.
۳٫عباس عبدی فعال سیاسی اصلاحات: در حال حاضر اصلاح طلبان فقط به آقای هاشمی نزدیک شده باشند؛ عکس این روند مشهودتر است. خیلی ساده است. شما می توانید ادبیات گذشته و حال آقای هاشمی را با هم مقایسه کنید. مشاهده خواهید کرد که ایشان بیشتر متحول شده است. نقدهای مؤثر اصلاحطلبان ایشان را به تغییر نظر واداشته است.
۴٫ محمد قوچانی، عضو حزب کارگزاران و فعال رسانه ای اصلاح طلب: بسیار طبیعی جریانهای سیاسی در طول زمان تغییر میکنند و افکار، عقاید و دیدگاهها عوض میشود. این نوعی تکامل است؛ به معنای این نیست که از آن تضاد دربیاوریم. در نهایت امر آقای هاشمی به دموکراسی و جریان چپ به مفهوم توسعه، توجه وافرتری دارند.
۵٫ رسول منتجب نیا قائم مقام حزب اعتماد ملی: معتقدم که همه عوض شدند یعنی هاشمی، منتقدانش و حامیانش تغییر و در جایگاههای خود همه تجدید نظر کردند و به تناسب شرایط که به وجود آمده مواضع جدیدی گرفتهاند.. وی در مصاحبه ای دیگر با روزنامه ی آرمان می گوید: «من معتقدم هم آیتالله هاشمی و هم جریان اصلاحات دچار تغییر و تحول شدهاند که این تحول مثبت است».
اما آنچه از همه جالب تر موضع گیری شخص آیت الله هاشمی در مورد تغییر نگرش سیاسی است. وی در سخنرانی خود می گوید: «اگر میبینید بعضیها که قبلاً با من موافق نبودند و حالا همراه شدهاند من عوض نشدهام، بلکه آنها عوض شدند».
از یک سو آیت الله هاشمی به عنوان شخص آقای هاشمی، دوری یا نزدیکی جناح های سیاسی به خود را ناشی از شناخت آنان از شخصیت خود می داند که این شناخت ممکن است در طول زمان از سوی جناح های سیاسی تغییر یا تکامل یافته باشد و به اذعان ایشان تغییری در ایشان صورت نگرفته است. شناخت ها از ایشان دچار تغییر و یا تکامل شده است.
از سوی دیگر، در واقع آرایش رسانه ای و جریان سازی اصلاحات برای آنکه نشان ندهد در موارد سیاسی فاقد گفتمان نیست و در این نگرش ثابت قدم است، طرف مقابل را به تغییر گسترده و عدول از مواضع قبلی معرفی می کند.
هر چه هست تغییری در دو سوی این جریان است. نه آیت الله هاشمی مواضعش این است که در هشت سال دوره ریاست جمهوری اش بود و نه اصلاحات همانی است که عبور از خاتمی و عبور از حاکمیت را مطرح می کرد که اگر این گونه بود، هنوز هم باید نوک پیکان حملات خود را متوجه هاشمی می کرد؛ همچنان که در هشت سال دوران اصلاحات این گونه کرد. این گونه است که باید گفت در تحولات سیاسی ایران نه اشخاص و نه جریانات سیاسی اصالت ندارند و این هر دو یعنی شخصیت و جریانات سیاسی، اعتباری و تابع قرارداد هستند؛ قراردادی نانوشته که مواد آن در نهایت در دل منافع تعریف می شود.