اگر به پیرامون خویش بنگریم انبوه چالشهای سر برآورده ما را به چالش میکشند. سرمایهی اجتماعی درگذر زمان دستخوش کاستی گردیده ونارساییهای فراوان از هرسوی سربرآورده وتنگناها میدان را براندیشه تنگ و زمینه را برای سطحینگری فراخ کرده است. سرنوشت ما وآیندهی این سرزمین درگرو به کار بستن خرد واندیشه و رهایی از تنگاندیشی و بستهانگاری است. هزینههای بسیار و بازدهی اندک، ادارهی کشور را بسیار گران ودستیابی به رشد وتوسعه را به کندی گام و تنگی نفس انداخته است. این تگنای نفس که هوای آلودهی شهری همانند تهران برمردم تحمیل کرده است، در بسیاری از مبانی تصمیمگیری وتصمیمسازی نیز سایه افکنده است. سند بودجه، نمادی از این تنگنا در ساختار تصمیمسازی وتصیمگیری است.
گزارش دیوان محاسبات از نحوهی خرج کرد بودجه به بخشهایی که پاسخگویی اندک وهزینهی بسیار دارند نمیپردازد درحالی که وظیفهی این نهاد به عنوان بازوی نظارتی مجلس، گزارشهای منظم ودقیق از روش هزینه کرد بودجه است. در روزهای اخیر گزارشهای بسیاری از هزینههای بالای بخشهایی منتشر شده است که نظام بودجهریزی را مختل میکند. درکنار این هزینههای بالا وبدون پاسخ گویی محیط زیست چنان سهم اندکی در بودجه دارد که گویا هیچ کس از دست اندرکاران ادارهی کشور تنگنای نفس محیط زیست را نشنیده است ولی بودجهی بخشهایی که بنا بوده است بدون اتکا به بودجهی دولتی اداره شوند، همانند بخشهایی از حوزههای علمیه، چنان رشد یافته است که گویا هیچ نهاد دیگری نیاز به رشد وتوسعه ندارد؟! این تنگناها اگربه درستی شناخته ودرمان نشوند پیامدهای بسیار ناگواری در پی خواهند داشت. گرانیهای افسار گسیخته و رهاشدن غول تورم بخشی از آن خواهد بود و…
راستی، راز ورمز این ساختار بودجهنویسی وهزینههای بالای ادارهی کشور چیست؟ چرا دولت در نظام بودجهنویسی جسارت اصلاح کاستیها و برداشتن نارساییها ودرست کردن روندها و رویههای نادرست را ندارد؟ آیا مجلس توان اصلاح وبازنگری بنیادین در بودجهی ارایه شده را دارد؟ میشود در انتظار ماند وامید داشت ولی گمان نمیرود که چنین شود!
دولت برای اینکه بودجهی بخشهایی را که نباید متکی به بودجههای دولتی باشند، بالا ببرد به افزایش هزینههای خروج از کشور تحت عنوان عوارض خروج از کشور و یا افزایش مالیات بخشهای گوناگون، روی میآورد و هزینهی کارکرد نادرست را افزایش مالیاتها و عوارض بخشهای کم توانتر و در دسترستر قرار داده و دریافت مالیات از بخشهای قدرتمند اقتصادی، همانند آستان قدس و قرارگاه خاتم وبنیاد مستعضعفان و… به فراموشی سپرده شده است. بههم خوردن تعادل در هزینه ودرآمد ومالیات، میدان را برای ورشکستگیهای بیشتر، به وبژه در بخشهای تولیدی وخدماتی، فراهم کرده و بیکاریهای افزونتر را نیز رقم خواهد زد.
به جای تسهیل ورود گردشگران وفراهم کردن زمینهی مناسب برای استفاده از امکانات خدادای وموقعیتهای طبیعی بدون دخالتهای غیر لازم در چگونگی استفاده از اوقات فراغت، افزایش هزینهی خروج از کشور مبنای عمل میشود! راستی این مغزهای متفکر را چرا خداوند تنها برای سرزمین ما آفریده است؟!