«عبدالکریم سروش» معتقد است تمام اوامر و نواهی که ما در دین داریم اوامر و نواهی پیامبر است. اما چون خدا پیغمبر را قبول داشته و چون در او نشسته بود، امر و نهی او امر و نهی خدا است. اما خدا مستقیما امر و نهی نمیکند.
دکتر عبدالکریم سروش، روشنفکر دینی، در جلسهای که فیلم آن در کانال تلگرامی او منتشر شد، نسبت به این پرسش که «ما چرا نماز میخوانیم» ابراز عقیده کرد: یکبار کسی از من پرسید: «آقا شما چرا نماز میخوانید؟» حالا من جوابی که به او دادم را کمی کاملتر اینجا خدمت شما میگویم.
سروش در اینباره توضیح داد: اصلا نگفتم چون امر خداوند است. گفتم برای اینکه تجربهی پیامبر بوده است و من در تجربهی پیامبرانه شرکت میکنم. البته نماز خواندن فرصتی است برای من تا با خدا حرف بزنم و دربارهی خودم تامل کنم. علامت این هم هست که من عضو یک مجموعهی بزرگ به نام مجموعهی مسلمانانم. از این طریق ابراز هویت میکنم و از این طریق احراز هویت هم میکنم؛ همهی اینها را نشان می دهم. البته از این شریک تجربهی پیامبر شدن بهره های معنوی هم میبرم.
[آن شخص سوال کننده دوباره]گفت: «خب خود پیغمبر چرا نماز میخوانده است؟»
گفتم پیغمبر نماز میخوانده چون او در تجربهی خودش همهی عالم را در تسبیح دیده است. اصلا بی اختیار به نماز میافتاده، بی اختیار به سجده میافتاده است.
پیامبر مقلد نبود [اما] من مقلدم. او در نماز خواندن خود مقلد نبود. تجربهی فربهی کرد. همان تجربهای که ماه رمضان و شب قدر را برای او ساخت. همهی عالم را دید که در حال تسبیح خداوندند که چند بار هم در قرآن آمده است:« تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ ولکن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ؛ هیچ چیزی نیست که تسبیح خدا را نگوید ولی شما تسبیح آنها را درک نمیکنید.» اما پیامبر این کار را کرد، درک کرد. محال است شما یک جهانی را ببینید که همه تسبیح میکنند؛ مرغ تسبیح خوان و من خاموش. اصلا شما هم به تبع خم میشوید و نماز میگذارید.
پیامبر از سر آن تجربه به سجده و خضوع افتاد و نماز گذارد. حالا ما این تجربه را میبینیم که چه تجربهی خوش عاقبتی بوده و از چه منشا و مبنای عالی و متعالی برخاسته است. حالا دیگر عزم هماهنگی با پیامبر و هماهنگی با کل جهان میکنیم. در تسبیح این یونیورس(جهان) شرکت میکنیم. بسیار تجربهی نشاط انگیزی است.
اشکالی ندارد که کسی بگوید من به امر خدا سجده میکنم و نماز میگذارم ولی حقیقت آن است که پیامبر پس از آن تجربه [بود که ] ما را امر کرد نماز بخوانیم. او گفت: «صلوا کما رأیتمونی أصلی.» اینجوری که میبینید من نماز میخوانم شما هم نماز بخوانید. همینطوری خم بشوید، همینطوری رکوع بروید، همینطوری سجود بروید. این اذکار را بگویید که البته آمیزهای از معرفت و هویت بود. ما به این دلیل تبعیت میکنیم و نماز میخوانیم، نمازی بسیار معنی دار.
ببینید تمام اوامر و نواهی که ما در دین داریم اوامر و نواهی پیامبر است. اما چون خدا پیغمبر را قبول داشته و چون در او نشسته بود، امر و نهی او، امر و نهی خدا است. اما خدا مستقیما امر و نهی نمیکند.