رییس سازمان بسیج اخیراً در اظهاراتی گفته است: «میزان حق و باطل بودن به میزان اتصال ما به ولیفقیه است و به عبارتی هرکسی با رهبر نیست با شمری که روی سینهی امام حسین (ع) نشسته، فرقی نمیکند».
به بهانهی این نوع مطالب که هرچند وقت یکبار مشابه آن از سوی بعضی افراد تکرار میشود چند نکتهای را باهم مرور میکنیم.
۱- با نگاهی به بیانات رهبری نظام و همینطور فتوای ایشان در خصوص «التزام کامل به ولایتفقیه» میتوان به این نتیجه رسید که این نوع مطالب که به بهانهی دفاع از جایگاه رهبری مطرح میشود از اساس با دیدگاههای مطرحشده از جانب ایشان مغایرت داشته و در عمل تبلیغ نگاهی به مقولهی ولایتفقیه است که خلاف نگاه ولیفقیهِ امروز است.
۲- چنین مطالبی سبب تقویت فضای دوقطبی «حق و باطل» در جامعه خواهد شد. با نگاهی به آنچه در سال ۸۸ رخ داد میتوان مشاهده کرد که ریشه و علت به وقوع پیوستن آن حوادث همین نگاه مبتنی بر دوگانهی «حق و باطل» بوده است. از سوی دیگر اینکه سردار غیبپرور معیار حق و باطل را با «میزان اتصال به شخص» مرتبط میدانند هم با کلام حضرت امیر (ع) در تناقض است که فرمود ««ان دین الله لا یعرف بالرجال، بل بایه الحق، فاعرف الحق تعرف اهله، ان الحق احسن الحدیث، و الصادع به مجاهد» (دین خدا با شخصیتها شناخته نمیشود بلکه شناخت آن با نشانهها و آیات حق است. پس حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی. همانا حق نیکوترین کلام است و آنکس که آن را درمییابد و فاش میگوید مجاهد است)
همانطور که روشن است در نگاه امام اول شیعیان آنچه واجد اهمیت است و باید معیار شناخت حق قرار گیرد شخص نیست و اتفاقاً شناخت حق با اشخاص نکوهش شده است.
۳- اگر بخواهیم با نگاهی خوشبینانه به آنچه این مقام نظامی گفته است بنگریم میتوانیم بگوییم که مقصود او این بوده است که هر کس «دستورات حکومتی» ولیفقیه را نپذیرد در این وجه از رفتار که رفتاری علیه حاکمِ مشروعِ زمان را انجام میدهد مشابه شمر است. اگر این نگاه خوشبینانه را هم به این صحبتها داشته باشیم پرسش قابلطرح این است که آیا همهی اعضای سازمان بسیج از این سخن فرماندهشان چنین برداشتی را دارند؟! اگر روزی حوادثی مانند آنچه در سال ۸۸ رخ داد تکرار شد و عضوی از این سازمان تشخیص داد که بخشی از جامعه «با رهبر نیست» پس «با شمری که روی سینهی امام حسین (ع) نشسته فرقی ندارد» چه کسی پاسخگوی پیامدهای غیرقابلکنترل آن خواهد بود؟ احساس انزجار ما ایرانیان نسبت به شمر بر کسی پوشیده نیست، آیا چنین تعابیری برای برخی که تندروی مشی همیشگیشان است نوعی چراغ سبز برای ارتکاب اقدامات هزینهزا برای نظام نخواهد بود؟ چه زمانی از وقایع گذشته درس گرفته میشود و در انتخاب واژگان دقت بیشتری به خرج داده خواهد شد؟
۴- سازمان بسیج بنا بر گفتههای رهبری فقید و فعلی نظام میبایست جلوهای از حضور همهی مردم ایران باشد و قاعدتاً این مهم جز با مشی مبتنی بر مدارا رخ نخواهد داد. هنگامیکه ریاست محترم سازمان بسیج نسبت به آنان که نوع دیگری میاندیشند چنین مواجههای دارند و آنان را «شمر» میخوانند از اعضای بسیج در ردههای پایینتر چه انتظاری میتوان داشت؟! آیا بسیج، نهادی برای همهی مردم ایران است یا قشری خاص که نگاهشان در حوزههای گوناگون بازتابدهندهی خواستهها و نگاه بخشی از جامعه است؟ آیا بسیج از مأموریت اصلیاش فاصله نگرفته است؟ بیان چنین مطالب تنشزایی که میتواند سبب افزایش سختگیریها و تندرویها در این سازمان شود – که قرار بر مردمی بودنش بود -، این فاصله را افزایش نمیدهد؟
۵- در حکم رهبر انقلاب برای سردار غیبپرور آمده است که انتخاب او حسب پیشنهاد فرماندهی سپاه بوده است. پرسشی که میتوان خطاب به سرلشگر جعفری مطرح کرد این است که آیا در بین همکارانشان فردی نزدیکتر به آنچه امروز بسیج نیازمند آن است نبود که شخصی را برای این نهاد پیشنهاد دادند که علاوه بر سابقهی نهچندان مناسب در قضیه حمله به علی مطهری در شیراز (زمانی که سردار غیبپرور فرمانده سپاه فارس بودند)، مشابه همین سخنان را که در نقطهی مقابل بیانات رهبری است در مهرماه ۹۲ هم مطرح کردهاند. آیا نمیشد با دقتی بیشتر فردی برای این سازمان که باید طیف گوناگون و وسیعی از جامعه را پوشش دهد انتخاب میشد که برداشت مناسبتری از اصل ولایتفقیه داشته باشد؟