به گزارش انصاف نیوز، حجت الاسلام هادی سروش، استاد حوزه در یادداشتی نوشت:
دیری نگذشته که یکی از مسوولین مهم نظامی کشور، سخنی در مورد مخالفان به زبان آورد که در فضای مجازی به سرعت به چرخش در آمد و شگفتی همگان را در پی داشت، تا جایی که حتی برخی از رسانههای اصولگرا را به اعتراض وا داشت، گرچه ممکن است بخشی از نیروهای رادیکال در هر دو سوی را، خرسند ساخته باشد.
نقطهی شگفتی، گذشته از اینکه چقدر این ادبیات در بدنهی بسیج عزیز و توانمند، میتواند مؤثر و مقبول افتد، از اینجاست که چگونه یکی از سرداران سپاه اسلام سخنی را به زبان رانده که وقتی کمتر از آن را، یکی از سربازان (نه فرماندهان) در صفین، به سپاه معاویه نسبت داد، موجب آزردگی امام علی (ع) شد و خطبهای طبق گزارش نهج البلاغه (خ ۲۰۶) در عتاب به آن شخص فرمودند.
تعبیر «نجس سیاسی» که مورد استفاده قرار گرفته از دو واژه «نجس» و «سیاسی» تشکیل شده و هر کدام دارای بار دینی و سیاسی خاص است، که استفاده از هر کدام دارای ملاحظات جدی است:
۱ . نجس واژهی «فحش آمیز» و دارای بار بسیار زشتی است که در لغت به چیزی گفته میشود که دارای دو خصوصیت منفی و بسیار بد باشد؛ یکی «فاقد نظافت» و دیگری «فاقد طهارت» بودن، است. و این تعبیر به جهت بار منفی آن در قرآن که کتاب حکمت و ادب و اخلاق است یک بار آنهم در مورد مشرکین در جهت ویژهای آمده (توبه/۲۸). حال، شگفتی در اینجاست که چگونه یک مسلمان این نسبت را میتواند به یک یا چند مسلمان بدهد؟!
۲ . نجس، فحش است و طبق صریح آیه ۱۹ سورهی نور کسانی که باعث ترویج فحش و فحشاء شوند گرفتار عذاب خواهند بود، پس وارد کنندگان واژههایی که بار فحشاء داشته باشد در ادبیات سیاسی، قطعاً برای ایمانشان، مخاطره آفرین خواهد بود.
۳ . «نجس سیاسی» دو واژهای است که واژهی دوم، واژهی اول را مقید کرده است که مصداق دو واژه کسانی هستند که در بخش سیاست دچار «قذارت و آلودگی» شده باشند از سنخ شرک و… آیا صرف مخالف بودن «قذارت آور» است؟ اینجاست که فهم دقیق این مطالب، نیاز به سالها استفاده از مبانی دقیق «فقه و اصول» در بخش «فقه سیاسی» اسلام را، نیاز دارد.
باری؛
آیا قرآن و سنت، استفاده از این نسبتها و استعمال چنین واژههایی را به ما مسلمانان، آنهم در برابر مخالفان سیاسی خود، داده است؟!
چگونه است که هرگز گزارهای بر تأیید استعمال این دو واژه برای مخالفان سیاسی در نظام سیاسی حضرت پیامبر (ص) و امام علی (ع) دیده نمیشود و حتی بر عکس، بر رّد و تخطئه آن هم دیده میشود که برخی از آن در خطوط بالا ملاحظه نمودید.
۴ . آیا استفاده از این تعبیرات در سیرهی امام خمینی (ره) دیده شده؟ آیا او هم در برابر مخالفان صف کشیدهی خود، اینچنین تعبیر میکرد؟
برعکس، او بود که میفرمود:
«چماق زبان بالاترین چماقهاست که فسادش صد برابر چماقهای دیگر است، آنهایی که میخواهند صحبت کنند اول با خودشان فکر کنند که این زبان چماق است و میخواهند برسر یک دسته کوبیده شود یا زبان نصیحت. (صحیفه ۱۴/ ۱۴۴)
بگذریم از اینکه در همهی سیرهی امام (ره) ورود نظامیان به جناحهای سیاسی و بحثهای سیاسی مورد نهی غیر قابل انکار است.
آیا استفاده از این تعبیرات با ارشادات حکیمانهی مقام فرماندهی کل قوا که فرمودند:
«فضای اهانت و هتک حرمت در جامعه، که اسلام مانع از آن است؛ نباید اتفاق بیفتد. فضای هتک حرمت، هم خلاف شرع است، هم خلاف اخلاق است، هم خلاف عقل سیاسی است…
بهطور کامل و قاطع نفی میکنیم؛ نباید این کار انجام بگیرد. متأسفانه بعضی این کار را میکنند» (۸۹/۱۲/۱۹)، سازگار است؟!
۵ . یکی از نقاط مهم و استراژیک و اصلی، در این موضوع این است که، استفاده از الفاظ و واژهها و اصطلاحاتی که خواستگاه دینی دارد، اگر به صورت نابجا، در امور عادی و به ویژه بحثهای سیاسی وارد شود، فجیعترین عکس العمل را به دنبال خواهد داشت و آن «دین گریزی» است.
پس بجاست که اجازه دهیم واژههای دینی مانند «نجاست» در جایگاه خود استفاده شود همانطوری که واژه مهم دیگری که ایشان استفاده نمود یعنی «آب زمز»، در جایگاه مربوطه استفاده شود، در غیر این صورت آسیب دین گریزی مترتب بر آن قابل انکار و توجیه نخواهد بود. همانطوریکه تعبیر «دیاثت سیاسی» که چندی پیش در رسانهها آمد، تأثیر مثبتی در جامعهی ما به دنبال نداشت.
۶ . در پایان خود و به ویژه آنان که با اتصال به حاکمیت دارای تریبون شدهاند را به چند حدیث نورانی دعوت میکنم:
الف) به نقل کلینی در کافی؛
وقتی شخصی از رسوال الله (ص) تقاضای سفارش و وصیت جاودانهای کرد حضرت سه بار متوالی به ایشان سفارش به «حفظ زبان» فرمود: «احفظ لسانک».
ب) نقل صدوق در امالی؛
امام صادق (ع) به جمع اصحاب و شیعیان خویش سفارش به «حفظ زبان و عدم استفاده نسبت به واژههای قبیح» فرمود: «احفظو السنتکم وکفوها عن قبیح القول».
ج) به نقل حر عاملی در وسائل؛
امام باقر (ع) به فضیل فرمود: به شیعیان، سلام مرا برسان و از جانب من به آنان بگو؛ «مواظب زبان خودباشند».