محمدجواد ظریف با حضور در برنامه «دید در شب» در سایت «آپارات» به ناگفته هایی در مورد مذاکرات هسته ای پرداخت.
به گزارش «انتخاب»، گزیده این گفتگو در زیر می آید:
*یکی از دیدگاه های معروف کسینجر این است که ایران کی انتخاب می کند بین اینکه یک دولت باشد یا یک ایده؟ _من گفتم: هر وقت امریکا این انتخاب و انجام بده._گفت: امریکا یک کشور استثناییه!_ منم گفتم: خوش امدید چون ایران هم یک کشور استثنایی است.
*اقای حسین فریدون را مدت ها است که می شناسم. در ارامش دادن به محیط بسیار تواناست و سنگ صبور رئیس جمهور است. امیدوارم بداخلاقی ها نسبت به ایشان تمام شود.
*بعضی حرف ها را دوستان می زنند، اصلا انگار نه انگار که اخرتی هست.
*من از نحوه ی انعکاس اخبار در صداوسیما انتقاد دارم. چرا دنبال اخبار منفی هسیتد، چرا خلافش را می خواهید ثابت کنید، اوباما می گوید اگر می توانستم یک پیچ از برنامه هسته ای ایران باقی نمی گذاشتم ولی نمی توانم. خب چرا این را بزرگ نمی کنید؟ چرا عزت مردم را بزرگ نمی کنید، که اوباما میگوید نمی تواند. نمی دانم واقعا چرا صداوسیما اینگونه عمل می کند؟ باید سئوال کرد که چرا ان قسمت هایی بزرگ می شود که منفی است.
* ماجرای پرت کردن خودکار آقای کری به سمت آقای عراقچی، آنطور نبود که وزیر خارجه آمریکا بخواهد خودکارش را به طرف آقای عراقچی پرت کند. ایشان با حرارت دستشان را تکان می دادند و خودکار به یکباره از دستشان رها شد و به طرف آقای عراقچی پرتاب شد و آقای عراقچی هم متقابلا خودکار را به طرف خود آقای کری پرت کردند.
* من دوستان و مشاوران رسانه ای چه در داخل کشور و چه در خارج داشتم و با مشورت با آنها تصمیم گرفتم برخی مواقع به بالکن بیایم و پیام خود را منتقل کنیم. با توجه به اینکه طرف مقابل مقابل کوبورگ تریبون نصب می کردند و صحبت می کردند، طبیعتا خوب نبود که ما هم بخواهیم تقلید کنیم. در نتیجه تصمیم گرفتیم از ابتکار بالکن استفاده کنیم و از آنجا موج رسانه ای که می خواهیم را در روند مذاکرات ایجاد نماییم.
* احمدی نژاد علاقه ای به بنده نداشتند و من هم ارادتی به سیاستهای ایشون نداشتم. در دولت احمدی نژاد شش سال خانه نشین شدم. مرا در دوره ی قبل خائن نامیدند.
* دیدارم با اوباما کاملا اتفاقی بود و رو در روی هم قرار گرفتیم. آقای کری معرفی کرد و دست دادیم و احوالپرسی کردیم. آقای اوباما حرف تلخی به من زد و گفت امیدوارم این برخورد برای شما در داخل ایران سنگین تمام نشود. من از آن جمله واقعا رنج بردم. پاسخ دادم به هیچ وجه چون من احساس می کنم یک دیپلمات نباید نقطه ضعفی در مقابل طرف مقابل داشته باشد. هرچند به مرور زمان مشخص شد شرایط آنطور که من احساس می کردم نبوده است.