آرش رازانی در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
در روزهای دههی فجر هستیم. دههی پایانی پیروزی انقلاب اسلامی، که برای سرنگونی رژیم مستبد، فاسد و وابستهی پهلوی بر پا شد و با تقدیم خون هزاران نفر از بهترین جوانان این آب و خاک به ثمر نشست.
شعار محوری «استقلال، آزادی ، جمهوری اسلامی» به عنوان خلاصهای از آنچه برای دست یابی بدان انقلاب شد پیش چشمان ماست. اما راه های تحقق این شعار را چگونه میتوان از خلال حرکتهای سیاسی و اجتماعی یافت و محقق کرد. ناگفته پیداست که برای تحقق «جمهوری اسلامی»، میبایست «استقلال» داشت و برای رسیدن به استقلال، «آزادی» از قیود داخلی و خارجی پیش نیاز کلیدی است.
واژهی استقلال برازندهی کشوری است که قدرت ملی خود را بر اساس توان درونزای مردم در همهی وجوه، اعم از سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بنا نهاده باشد. اما چگونه میتوان این توان را افزون کرد؟
نیرومند شدن ایران با لحاظ کردن استقلال به عنوان شرط پایهای آن، از راهی جز همافزایی توان مردمی و قرار گرفتن ارادهی مردم در راستای تقویت جمهوری اسلامی قابل تحقق نیست. کشوری میتواند خود را مستقل و آزاد بداند که در آن مردم به عنوان صاحبان اصلی قدرت ملی، مجال اعمال حق حاکمیت خود را داشته باشند. روشی که پایهی مفهوم جمهوریت است و امام خمینی به عنوان بنیانگذار این نظام، تاکید ویژهای بر اعمال این حق و محترم بودن آن داشت. راه اصلی اعمال این حق هم، برگزاری انتخابات و مشارکت موثر مردم در آن است.
اما این روزها، تعابیر و روایتهای تازهای از انتخابات مطلوب شنیده میشود. گروهی با استخراج تئوریهای شاذ و بدیع بر آن شدهاند که با تشکیک در ذات مفهوم «انتخاب»، رقابتی بودن انتخابات را در چارچوب بندی مطابق میل آمریکا قلمداد کرده و از دوقطبی شدن فضای انتخابات ابراز نگرانی کنند.
به راستی چگونه میتوان انتخابات یک قطبی و بیرقابت _آن گونه که مطلوب نظر این طرز فکر است_ را بر مفهوم «انتخاب» منطبق کرد؟ آیا غیر رقابتی کردن فضای انتخابات، آن هم رقابتی که بین نیروهای درون انقلاب که به اصول سه گانهی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» پایبندی عملی دارند، مطلوب و مورد نیاز کشور است؟ آیا از درون انتخابات غیر رقابتی راهی به گسترش مشارکت مردمی و تقویت قدرت ملی از طریق تفویض هر چه بیشتر قدرت حاکمیت مردم به مجلس وجود دارد؟
طرفه اینکه، صاحبان این طرز تفکر همواره خود را نمایندهی اکثریت مردم ایران میدانند و رای و نظر مردم را با علائق خود یکی میدانند. انتخابات غیر رقابتی و مشارکت پایین مردم در اثر عدم حضور نامزدهایی که سلایق مختلف سیاسی را نمایندگی میکنند، قطعا منجر به کاهش مشروعیت حاکمیت و پایین آمدن قدرت ملی کشور خواهد شد.
آیا آمریکا –به عنوان نمونهی دشمنان اقتدار ملی ایران- از این گونه انتخاباتی منتفع نشده و فشارها را بر مجموعهی حاکمیت بیشتر نخواهد کرد؟ چگونه میتوان به مفهوم کلیدی «آزادی» رسید وقتی که این حق با ترتیباتی در انتخابات از مردم سلب شده یا محدود شود؟
باور کنیم که راه «استقلال» کشور از «آزادی» مردم میگذرد؛ آزادی در چارچوب اسلام و قانون اساسی که به روشنی و تفصیل حقوق مردم را به رسمیت شناخته است. انتخابات در اثبات تحقق مفهوم «آزادی» در کشور نقش اساسی دارد و این آزادی، جز با برگزاری انتخابات رقابتی که مشارکت حداکثری مردم را جلب کند قابل تحقق نیست.