فرا رسیدن عید غدیر فرصتی شد تا نگاهی هر چند کوتاه به سیره عملی و نظری حضرت علی (ع) در باب حکومت و عدالت داشته باشیم . هر چند مقاله ای که می خواهم ارائه کنم در سطح عالی نباشد و قصد هم ندارم چنین کاری انجام دهم فقط هدف یادآوری چند نکته در این زمینه است .
شاید دوستانی باشند که به دلایلی فرصت دستیابی به مطالبی در خصوص ” غدیر” نداشته باشند لذا این چند سطر عرضه شده می تواند برای آنان مفید واقع شود . این مطالب از متن نهج البلاغه و سایر کتبی که در خصوص عدالت و حکومت علی (ع) نوشته شده برگرفته شده است .
تعریف : آسیب شناسی دینی یعنی شناخت آسیبها و اشکالاتی که بر دین و معرفت دینی و دینداری و …. وارد شده یا ممکن است وارد بشود .
حضرت علی (ع) می فرمایند : نشانه زوال دولتها چهار چیز است :
الف – ضایع نمودن اصول
ب – روی آوری به فروع
ج – مقدم داشتن فرومایگان
د – به حاشیه راندن متفکران
ضرورت آسیب شناسی حکومت
حکومت ها همچون موجودات زنده متولد می شوند ” زندگی و حیات دارند و سر انجام به دوران پیری و زوال می رسند . همانگونه که موجود زنده به تغذیه و درمان بیماری های خود نیاز دارد ۀ حکومت نیز باید عوامل مقوم تقویت کننده خود را از یک سوء و عوامل تهدید کننده را از سوی دیگر باز شناسد . آسیب های حکومت ۀ مانند بیماریهای بدن انسان ۀ هم قابل درمان و هم قابل پیش گیری هستند .
ابن اثیر در جلد ششم تاریخ ” کامل ” در مورد حکومت امام علی (ع) میگوید : (( چون روز بیعت فرا رسید مردم در مسجد گرد آمدند و علی بر منبر بالا رفت در حالی که مسجد پر از جمعیت و همه سراپا گوش بودند فرمود : ای مردم چشمها و گوشهایتان را باز کنید این حکومت امر شماست و هیچ کس بجز آنکه شما او را امیر خود گردانید حق امامت بر شما را ندارد )). از فرمایشات حضرت چنین بر می آید که ایشان حکومت و ولایت را یک امر مردمی و امانتی از سوی مردم می داند نه از طرف خدا . بنابر این از دید امام علی (ع) حکومت با رضایت مردم محقق می شود و سرپرستی حاکم یا ولی بر امور مالی و خزانه کشور کاملا به وکالت از طرف مردم است .
آسیب شناسی سیاسی حکومت اسلامی
۱ – ظلم و بی عدالتی :
عدالت از مسائلی است که به وسیله اسلام حیات و زندگی را از سر گرفت . این طور نبود که اسلام صرفا تعلیمات جدیدی در این باب آورده باشد یا فقط به عدالت توصیه کند یا به اجرای آن قناعت کند بلکه ارزش آن را بالا برد و اندیشه انسانها در مورد آن را متحول ساخت . دو قرن قبل از این که آثار یونانی در جهان اسلام ترجمه شود و این جمله افلاطون که ” عدالت مادر همه فضایل است ” معروف شود مسلمانان این سخنان را از زبان قران شنیده بودند .
شهید مطهری در کتاب ” مبانی اقتصاد اسلامی ” می نویسد : از نظر اسلام تنها ایمان و عقیده به خدا و معاد کافی نیست تا مردم را یک دل و اعضای یک پیکر کند – این ها مقتضی اتحاد است . اما موانع هم باید از سر راه برداشته شود . با وجود ظلم و تجاوز و اسراف و ارتشاو مانند آن آیین اخلاقی و پند و نصیحت ها کافی نیست باید با مظالم و تبعیض ها و محرومیت ها هم مبارزه شود و تساوی حقوق رعایت گردد . در ادامه ایشان می نویسند : در فضایی که حقوق مردم محفوظ باشد جامعه متعادل باشد – تبعیض و محرومیت و احساس مغبوبیت در مردم نباشد عقاید صحیح و اخلاق پاک و صفای قلب رواج پیدا می کند و زمینه را برای وقوع معاصی – رذایل اخلاقی و عقاید ناپاک کمتر می شود و عدالت اجتماعی هم در فکر و عقیده مردم تاثیر دارد و هم در اخلاق و ملکات نفسانی و هم در مرحله عمل .
امام علی (ع) در باره طبقه خاصه در فرمان معروف به مالک اشتر می نویسد : برای والی هیچ کس پر خرج تر در هنگام سستی – کم کمک تر در هنگام سختی – متنفرتر از عدالت و انصاف – پر توقع تر – نا سپاس تر – عذر ناپذیرتر و کم طاقت تر در شداید از طبقه خاصه نیست . همانا استوانه دین و منطقه مرکزی واقعی مسلمانان و مایه پیروزی بر دشمن عامه مردم می باشد . توجه تو همواره به عامه مردم باشد نه خاصه .
شهید مطهری در مورد انحراف مسلمانان از عدل چنین بیان می کند : (( وقتی که این سؤال مطرح می شود آن چیزی که در درجه اول و زود به فکر همه می رسد این است که مسئول این کار عده ای از خلفا بودند و آن ها سبب شدند که این دستور خوب اجرا و تنفیذ نشد …این جواب درست است اما به این معنا که یکی از علت ها این بود که آن ها می بایست اجرا کنند – اجرا نکردند و بر ضد آن عمل کردند . تاریخ خلفای اموی و عباسی گواه صادق این مطلب است اما تمام علت این نیست . یک علت مهم دیگر هم هست که اثرش از علت اول اگر بیشتر نباشد کمتر نیست …آن علت این است که اصل عدل در اسلام از طرف عده ای از پیشوایان و علمای اسلام بد تفسیرو توضیح داده شد و با آن که عده دیگری در مقابل آن ها مقاومت کردند فایده ای نکرد و دسته اول پیش بردند …. شاید همه کسانی که منکر این اصل در اسلام شدند ….سوء نیتی نداشتند فقط روی قشری فکر کردن و متعبد مابانه فکر کردن مسلمانان را به این روز انداختند )) .
حضرت امیر (ع ) عمل به عدل را موجب تحکیم قدرت تلقی می کند ۀ بنابر این حکومت با عدالت اداره می شود نه با جود و بخشش . عدالت سببدوام قدرت می شود و این امر چیزی نیست جز آن که مردم و حاکمان حقوق خود را بشناسند و به آن عمل کنند و اینکه ثبات حکومت در عدالت است .
۲ – استبداد و ترک مشورت :
استبداد از یک طرف به صاحب قدرت و صفات رذیله او و از طرف دیگر به مردمی که زمینه آن را پدید می آورند مربوط می شود . حاکمان با عجب و کبر و خودبینی خود به فساد متمایل می شوند و اطرافیان آن ها و در مجموع توده مردم با ستایش حاکمان و یا حکومت در برابر ایشان زمینه را برای استبداد آماده می سازند .
برخی بر این باورند که مشورت برای رهبران سیاسی در مواردی است که نسبت به آن موضوع علم و اطلاعات کافی نداشته باشد و پس از مشورت هم مختارند که به رای مشاور عمل کرده یا عمل نکنند . اشخاص مورد مشورت هم حق اعتراض ندارند چون فردی که مشورت کرده صلاح نمی داند به رای آنان عمل کند .
حضرت علی (ع) در بسیاری از مسائل مشورت می کرد در حالی که نسبت به آن مسائل از همه مردم عالم تر بوده و درک شعور و بینش سیاسی او از همگان برتر بود . پس از مشورت هم به رای مشاورین و شاید به نوعی به رای اکثریت عمل می کرد حتی اگر نظر خودش بر خلاف آن بود و یا به صحت نظر خودش مطمئن می بود .
امام علی (ع) می فرمایند : من این را نمی پسندم که حتی در ذهن شما این موضوع راه یابد که ستایش را دوست دارم و از شنیدن آن لذت می برم . همچنین ایشان استبدا د و خود رایی را سبب نابودی و خطر و لغزش معرفی می کند ومی فرماید :از این بالاتر آن که اگر کسی به رای خود قانع شود نیز زمینه نابودی خویش را آماده ساخته است .
ایشان درمورد شورش علیه خلیفه وقت فرمودند : او خلافت را برای خود اختیار کرد ( آن را غنیمتی برای خودش دانست ) و در آن استبداد به خرج داد و خودکامگی نمود و …..همراه وی بنی امیه نیز به پا خاستند و همدست او شدند و مال خدا ( بیت المال مسلمین ) را همچون شتری که گیاهان بهاری را می خورد خوردند و پایمال کردند .
امام علی (ع) هنگامی که مالک اشتر را والی مصر می گرداند به وی سفارش می کند محبت و رافت و رحمت نسبت به رعیت ( شهروندان ) را در دل خودت جای بده . مبادا نسبت به آنان همچون درنده ای مهاجم باشی که منتظر آنها است . و بدان که مردم بر دو دسته اند – یا در دین برادر تواند یا در آفرینش برابر تو ( هم دین یا هم نوع ) آنها نسبت به تو حقوقی دارند و تو نسبت به آنها تکالیفی .
آنچه از دیدگاههای حضرت علی (ع) برداشت می شود این است که مشورت نوعی مشارکت مردم در تصمیم گیری نخبگان سیاسی و اداره جامعه است و شاید هم تشکیل مجمعی است که در آن افراد با نگرشهای گوناگون در مورد مسئله ای خاص دیدگاهها و نظرات خود را بطور صریح و روشن بیان کرده و پس از نتیجه گیری تصمیم نهایی گرفته می شود . هدف از این عمل تبادل افکار و اندیشه ها برای یافتن راه حل بهتر و پرهیز از خطاست .
۳ – تهدید آزادی ها و نقض حقوق مردم :
آزادی یکی از لوازم حیات و تکامل است یعنی یکی از نیازمندیهای موجود زنده آزادی است و فرق نمی کند که موجود زنده از نوع گیاه – حیوانات و یا انسان باشد . موجودات زنده برای رشد و تکمل به سه چیز احتیاج دارند : اول تربیت – دوم امنیت و سوم آزادی یکی از مقاصد انبیاء بطور کلی و بطور قطع اینست که آزادی اجتماعی را تامین کنند و با انواع بندگی ها و بردگی های اجتماعی و سلب آزادیهایی که در اجتماع هست مبارزه کنند . دنیای امروز هم آزادی اجتماعی را یکی از مقدسات خودش می شمارد . پس آزادی یک امر مقدس است و هیچکس حق سلب آن را از مردم ندارد و در بسیاری از آیات و روایاتی که مجال آوردن آنها در اینجا نیست به حرمت گذاشتن بر آزادی و عدم نقض حقوق مردم از طرف خداوند – انبیاء و امامان معصوم تاکید فراوان شده است .
در نظر اسلام حق رهبری سیاسی جامعه منافاتی با حقوق مردم ندارد و رهبری سیاسی مردم در گرو ادای حقوق آنان از سوی رهبر است و مردم در صورتی موظف به اطاعت و حمایت از رهبر هستند که حقوق آنان در نظام تحت فرمان او رعایت شود .
در روایتی امام علی (ع) فرمودند : ((همانا خداوند سبحان با سرپرستی و ولایت در کارهایتان حقی برای من بر عهده شما گذاشته است و در مقابل برای شما نیز همانند آن –حقی بر گردن من نهاده است )) .
بنابر فرمایش حضرت اصولا حق حکومت در اسلام ارائه نوعی خدمت به جامعه است و رهبر خدمتگزار مردم است نه مالک ایشان.در نظام اسلامی رهبر خدمتگزار است که حقوقش سود مادی برای شخص او در بر ندارد . وی از قدرت و امکاناتی که در اختیار دارد نه تنها برای نفع شخصی خود استفاده نمی کند بلکه کمتر از دیگران از لذایذ مادی برخوردار می گردد . او از توانایی خود تنها به عنوان امین و نگهبان و اجیر مردم استفاده می کند .
امام علی (ع) افزون بر حق و عدالت – ملاک دیگری با عنوان (( رضایت عامه )) ( رضایت توده مردم ) برای عمل کرد مالک اشتر مشخص می کند . به اعتفاد او ناخشنودی اقلیت در مقابل رضایت اکثریت قابل گذشت است .
۴ – ضعف مدیریت :
سوءتدبیر و ضعف مدیریت یکی از آفات اساسی حکومت ها است یعنی عاملی شتاب زا در زوال حکومت ها تلقی می شود . این آفت یکی از عوامل چهارگانه زوال دولت ها است و سبب تشتت آرا بین مردم بی اعتمادی ایشان به حکومت می شود و در نهایت به زوال حکومت سرعت می بخشد . حضرت کارگزاران خود را از گرفتن هدیه و رشوه در قبال برآوردن نیازهای مردم منع می کرد چرا که مقدمات ظلم در حق مردم را فراهم می آورد .
۵ – برتری جویی :
امام علی (ع) مالک اشتر را از فزون خواهی و برتری طلبی در مسائلی که مردم در آن اشتراک دارند بر حذر می دارد و بپرهیز از آن که چیزی را به خود مخصوص داری که بهره همه مردم در آن یکسان است و از غفلت در آن چه بدان توجه باید و در دیده ها نمایان است . چه آن را که به ناروا ستانده ای از چنگ تو درآرند و به زودی پرده کارها از پیش دیده ات بردارند .
این همه سفارش امام علی (ع) به خود سازی نخبگان به خاطر ماهیت استحاله کننده و فساد انگیز قدرت است . حضرت به رهبران هشدار داده که مبادا قدرت و حاکمیت آنها را مغرور کرده و به دور از عقل در منجلاب کبر و نخوت غرق گردند .
در این حالت امام عظمت خداوند را به یاد آنها آورده و می فرماید : (( اگر قدرتی که از آن برخورداری – نخوت در تو پدید آرد و خود را بزرگ بشماری – بزرگی حکومت پروردگار را که برتر از توست بنگر که چیست و قدرتی را که بر تو دارد و تو را بر خود – آن قدرت نیست که چنین نگریستن سرکشی تو را می خواباند و تیزی تو را فرو می نشاند و خرد رفته ات را به جای باز می گرداند )) .
به همان میزان که صفات عالی اخلاقی و خود سازی نخبگان در زندگی اجتماعی و تصمیم گیریهای سیاسی تاثیر داشته و نمود پیدا می کنند به همان نسبت صفات مذموم آنان جامعه و نظام سیاسی را به انحطاط و سقوط می کشاند . به عقیده حضرت علی (ع) چون والی را هواها گونه گون شود او را از بسیاری عدالت باز دارد .
۶ – روی گردانی از اصول اساسی و روی آوردن به سیاست های ابزارگرایانه :
حاکم اسلامی از دیدگاه امام علی (ع) باید اصول گرا باشد و با تضییع اصول به فروع روی نیاورد . البته اصول گرای واقعی و نه اسمی که برای قبضه قدرت چند صباحی خود را با نام اصول گرایی آراسته کند و با همین نام حقوق دیگران را تضییع کرده و از عدالت مد نظر امام علی (ع) خارج شده و در دام استبداد بیفتد .
ایشان حتی مالک اشتر را از شکستن عهد با مشرکان باز می دارد . اگر ملاک فقط حفظ و توسعه قدرت باشد از هر وسیله ای برای رسیدن به آن هدف می توان استفاده کرد اما اگر ارزش ها و اهدافی بالاتر از قدرت مطرح باشد مصلحت اندیشی و پیمان شکنی ممنوع می شود .
۷ – مقدم داشتن اراضل بر افاضل :
پیشتر اشاره شد علل زوال دولت ها چهار امر است : تباه کردن اصول ۀ تمسک به فروع ۀ مقدم داشتن افراد پست و موخر انداختن فاضلان . یکی از مصادیق عدل که در آغاز از آن سخن گفتیم قرار دادن هر کس دز جای خویش و بر حسب شایستگی های او است . گماردن افراد بی صلاحیت و دنیا پرست به امر حکومت مصداقی از ستم به شمار می رود .
به عقیده حضرت علی (ع) مسئله توان –لیاقت و شایستگی افراد در نظام سیاسی –که جزئی از بحث عدالت است – مهمترین اصل برای اداره جوامع بشری است . حضرت برای پیاده کردن این اصل در جامعه و نظام سیاسی خویش ابتدا از خودش شروع می کند و به این نکته می پردازد که آیا خودش لیاقت رهبری جامعه اسلامی را داراست ؟ یا اینکه لایق تر از او برای این امر وجود دارد .
حضرت علی (ع) بر این اعتقاد است که در درجه اول رهبری جامعه و بعد به ترتیب تمام پست های مدیریت جامعه و نظام سیاسی کارهای تخصصی هستند که هر کدام افراد خاص خود را می طلبد و هر پستی به تناسب –نیاز به توان – خلاقیت-شایستگی و تخصص خاصی دارد و جایز نیست افراد هر کدام به جای دیگری نشیند . در غیر این صورت جامعه مسیر اصلی رشد –توسعه و کمال را نخواهد پیمود . به همان اندازه که حضرت علی (ع) تاکید بر سپردن امور به دست افراد لایق و با کفایت دارد به همان میزان نسبت به حاکمیت اشخاص نالایق – سست رای – بی شخصیت و کم ظرفیت هشدار داده و ابعاد گوناگون این فاجعه خطرناک را روشن می نماید .
امام علی (ع) می فرمایند : (( هرگاه افراد پست حاکم شوند فضلای زمان هلاک می گردند )) .
۸ – در خطر قرار گرفتن امنیت :
در خطر قرار گرفتن آرمان های حکومت نوعی آسیب به شمار می رود . امام علی (ع) یکی از اهداف در دست گرفتن قدرت را امنیت ستم دیدگان ذکر می کند و می فرماید : خدایا ! تو می دانی آن چه از ما رفت نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیای ناچیز خواستن زیاد بلکه می خواستیم نشانه های دین را به جایی که بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم تا بندگان ستم دیده ات را ایمنی فراهم آید و حدود ضایع مانده ات اجرا گردد .
۹ – جدایی مسئولان از مردم :
در حکومت اسلامی ارتباط مستمر و شفاف مسئولین با ملت و پاسخ گویی به جامعه ضرورت دارد . مطالعه شیوه حکومتی حضرت علی (ع) نشان می دهد که آن حضرت بر لزوم ارتباط دولتمردان با مردم و پاسخگویی به آنان تاکید و اصرار دارد . آنجا که در نامه خود به مالک اشتر –هنگامی که او را به فرماندهی مصر برگزید می نویسد : (( هر گاه رعیت بر تو بدگمان گردد عذر خویش را آشکارا با آنان در میان بگذار و با این کار از بدگمانی نجاتش ده ….این پوزش خواهی تو آنان را به حق وا می دارد )) .
امام علی (ع) به مالک اشتر شفارش می کند که با مردم نشست و برخاست و در حج و جلسات آنها شرکت کن و مگذار چیزی بین تو و ایشان حایل شود چرا که راه شناخت بر ایشان بسته می گردد و مسائل کوچک را بزرگ و مسائل بزرگ را کوچک خواهند دید و حق و باطل به هم آمیخته می شود .
ای مالک از وقت و نیروی خود سهمی برای رسیدگی به شکایات دادخواهان قرار بده و برای آنان یک روز عمومی در نظر بگیر که شخصا بتوانند در کنارت بنشینند و با تو درد دل کنند . در چنین نشست عمومی در برابر خدایی که تو را خلق کرده فروتن باش – دست سربازان – ماموران و نگهبانان و گارد مخصوص خود را در چنین روزی از سر مردم کوتاه کن تا سخنگوی مردم بدون وحشت بتواند حرف خود را بزند .
ای مالک باید پنهان بودنت از مردم طولانی نگردد. با مردم فاصله گرفتن سبب می شود زمامداران از آنچه در پنهانی از آنان میگذرد اطلاع پیدا نکنند در نتیجه بزرگ در نظر آنان کوچک جلوه کند و کوچک بزرگ . خوب بد معرفی شود و بد خوب مجسم گردد و حق و باطل مخلوط شود .