سعید مصطفوی : سایت رجانیوز، مشروح سخنان آیت الله مصباح یزدی در دیدار تحریریه هفته نامه ۹دی را در تاریخ یکشنبه ۶ دی ۹۴ منتشر ساخته است. ایشان در بخشی از اظهارات خویش با بیان اینکه «از آن وقتی که – بیشتر از پنجاه سال قبل – امام نهضت را شروع کردند تا پیروزی انقلاب و در طول سی و شش سالی که از انقلاب می گذرد، آفت هایی که برای انقلاب واقع شده، اگر نگوییم همه اش، اکثر آن برای این بوده که عده ای در دام دشمن افتادند» می گوید «شاید از همان روز اول پیروزی انقلاب و مسئله انتخابات ریاست جمهوری در دام دشمن افتادیم. مردم کسی را با اکثریت قابل توجهی انتخاب کردند که خود امام فرمود من به او رأی ندادم، اما یکی از بهترین مبلغین آن فرد از بیت خود امام بود. بچه های خود امام، دخترهای خود امام، دامادهای خود امام…».
وی همچنین در ادامه می گوید «اگر یادتان باشد اوایل انقلاب بعضی افراد از بیت امام با رهبر مجاهدین عکس می گرفتند و عکس شان منتشر می شد و چنان وانمود می شد که مثلاً فرزند امام یا بعضی از بستگان امام همراه با طرفداران مجاهدین هستند… هرجا ما ضربه خورده ایم در راستای همین عامل بوده است که بنا به دلایلی توده مردم، دشمن را درست نشناخته اند و علت نشناختن شان هم بعضی خواص بوده اند که کار را مشتبه می کردند … در انقلاب هم اگر ما از روز اول دشمنان را خوب شناخته بودیم خیلی ضربه ها را نمی خوردیم. شهادت آقای مطهری و آقای بهشتی برای جامعه ما مسأله کمی نبود».
اینکه چرا جناب آقای مصباح در شرایط کنونی پای مرحوم حاج احمد آقا واعضای بیت امام و فرزندان امام را با چنین تعابیری پیش کشیده اند مورد بحث این نوشته نیست و همینطور اینکه ایشان که در این سخنرانی در صدد برشمردن موارد غفلت خواص از شناخت دشمن در طول دوران ۵۰ ساله نهضت امام بوده اند چرا به موارد بسیار شفاف دیگر در همین زمینه که می توانستند ذکر کنند نپرداخته اند نظیر اصلی کردن مبارزه با بهائیت و مارکسیستها، در سالهای اختناق ۵۴ تا ۵۷ از طریق انتشار گسترده جزوات موسسه در راه حق (در قم) به جای خط مشی امام خمینی که مبارزه با شاه و رژیم شاهنشاهی را مبنا قرار داده بود و تفکر حجتیه و امثال آنرا انحراف از مبارزه با دشمن اصلی و سرگرم کردن مردم می دانست، و یا ماجرای مخالفت عملی و علنی با فراخوان امام خمینی برای تحریم جشنهای نیمه شعبان سال ۵۷ در اعتراض به جنایات و کشتار رژیم شاه ، و یا دهها نمونه بارز دیگر از تغافل، سکوت، عدم همراهی و حتی مخالفت برخی خواص با امام در مسائل عدیده ای که در دوران ۱۱ ساله رهبری امام بعد از پیروزی انقلاب به وقوع پیوست – که اسناد آن موجود است – این مسائل موضوع نقد این نوشته نمی باشد.
علت اصلی نوشته اشاره به یکی از پیش بینی های امام خمینی و مقایسه دیدگاه امام با اظهارات فوق در باب همین دو نسبتی است که در این اظهارات تلویحا و تصریحا به فرزند امام در قضیه بنی صدر و منافقین داده شده است. شفافیت سخن امام در این باره بی نیاز از هرگونه شرح و تفسیر است.
امام خمینی در گواهی مکتوبی که با دستخط مبارک خویش – که نسخه اصل آن موجود و متن آن نیز در صحیفه امام (جلد ۱۷ صفحه ۹۱) انتشار یافته است – چنین مرقوم فرموده اند :
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم –
۲۳/۸/۱۳۶۱ – الحمد للَّه على آلائه و الصلاه و السلام على أنبیائه و اولیائه سیّما النبی الختمی حبیب اللَّه صلى اللَّه علیه و آله سیّما غائبهم و قائمهم ارواحنا له الفداء.این جانب هیچ گاه میل نداشته و ندارم که درباره نزدیکان خود سخنى بگویم یا دفاعى کنم. لکن علاوه بر آنکه در پیشگاه مقدس حق- جل و علا- مقصر و مجرمم و از درگاه متعالش امید عفو و بخشش دارم و تمام سرمایهام اعتراف به تقصیر و عذر از آن است و در نزد مسلمانان و ملت عزیز نیز اعتراف به قصور و تقصیر و از آنان امید عفو و طلب آمرزش دارم، در پیش گروههایى و اشخاصى گناهانى نابخشودنى دارم و احتمال قوى مىدهم که پس از من براى انتقامجویى از من به بعض نزدیکان و دوستانم تهمتها که من آنها را ناروا مىدانم بزنند و به آتشى که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیاناً به صورت دفاع از من انتقام مرا از آنها بگیرند. و اکنون در حیات من گفتگوها و زمزمههایى به گوش مىخورد که احتمال فوق را قوىتر مىکند. لهذا من احساس وظیفه شرعیه نمودم براى رفع ظلم و تهمت، نظر خود را نزد ملت عزیز اظهار کنم که از قِبَلِ من در این خصوص تقصیرى نباشد. یکى از آنان که بیش از همه احتمال انتقامجویى از من درباره او مىرود احمد خمینى فرزند این جانب است. این جانب در پیشگاه مقدس حق شهادت مىدهم که از اول انقلاب تا کنون و از پیش از انقلاب در زمانى که وارد این نحو مسائل سیاسى شده است از او رفتار یا گفتارى که بر خلاف مسیر انقلاب اسلامى ایران باشد ندیده ام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانى نموده و در مرحله پیروزى شکوهمند انقلاب مُعین و کمک کار من بوده و است و کارى که بر خلاف نظر من است انجام نمىدهد …
در امور سیاسى مدتى تهمتها زده شد که احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب مخالفتهایى از او مىدیدم که دیگران بر آن شدت و قاطعیت نبودند … یا مسأله طرفدارى از بنى صدر، او مادامى که من از بنى صدر به واسطه بعض مصالح جانبدارى مىکردم او هم گاهى طرفدارى مىکرد و آن گاه که من پرده را بالا زده و او را برکنار کردم حتى یک مرتبه از او طرفدارى نکرد و مخالفت شدید مىکرد. یا مسأله خط سوم که مدتى نقل مجالس مخالفان بود و تهمتهاى ناروا مىزدند و من او را امر به سکوت کردم و او هیچ گاه از خط انقلاب و اسلام خارج نبود و بالاخره اگر به واسطه انتقامجویى از من پس از من گروههایى به مخالفت او برخاستند من دیْن خود را به او به عنوان یک مسلمان و یک رَحِم ادا کردم و خداوند تبارک و تعالى حاضر و ناظر است…»