یاسمین طالقانی : محمود احمدینژاد دیروز آفتابی شد. او به مراسم تشییع پیکر مرحوم غضنفر رکنآبادی آمده بود و همانطور که انتظار داشت مورد توجه حاضرین خاص در محل قرار گرفت. میگویند قرار نیست فعالیت انتخاباتی داشته باشد اما بیراه نیست اگر گفته شود همفکران و همراهان سالهای ریاست جمهور و قبل و بعد آن در این انتخابات حضور خواهند داشت البته اگر تاییدصلاحیت شوند. شاید بتوان مدعی شد که او تنها رئیسجمهوری است که خودش برای دیده شدن خودش تلاش میکند و از راههای مختلفی برای رسیدن به هدفش بهره میبرد. موضوع جالب اینکه ظاهرا برنامهای هم برای هر بار حضورش در انظار عمومی دارد که ثابتترین آن پاسخ ندادن به سوالات مخاطبان و آرزوی موفقیت برای آنهاست اما دیروز در حالی که سوالاتی درباره وضعیت اقتصادی در زمان دولت او و چند موضوع دیگر پرسیده شد، احمدینژاد تنها به یک سوال جواب کوتاهی داد؛ پاسخی که در خودش هزار حرف و معنا دارد. برخی از مردم درباره رحیممشایی و رحیمی از احمدینژاد سوال کردند که احمدینژاد گفت: «آنها انسانهای خوبی هستند که بسیار مظلوم واقع شدهاند.» شاید این اظهارات احمدینژاد درباره مشایی قابل هضم باشد اما درباره رحیمی سبب میشود که اذهان به قبل بازگردد یعنی زمانی که آقای معاون اول احمدینژاد بازداشت شد. یک بیانیه لازم بود که مواضع احمدینژاد درباره رحیمی نمایان شود؛ همگان در خاطر دارند که در آن بیانیه که به اسم «برائت احمدینژاد از رحیمی» منتشر شد، آمده بود: «تمام ماجرای آقای رحیمی حتی با فرض صحت اتهامات و قبول رسیدگی قانونی و صحیح، مربوط به سال۸۶ و قبل از آن و دوره ریاست ایشان بر دیوان محاسبات کشور وابسته به مجلس شورای اسلامی و پیش از شروع همکاری و حضور ایشان در دولت نهم بوده است و در آن زمان چنین مسائلی مطرح نبوده است. اصولا این موضوع، هیچ ارتباطی با دولت و حتی دوره خدمت ایشان در دولتهای نهم و دهم ندارد و دلیل اصرار بر ارتباط دادن آن به دولت قبل بر همگان آشکار است.» اینگونه بود که احمدینژاد با وجود اطلاع از اتهامات رحیمی که ناقض آنچه بود که در این بیانیه درج شد امروز او را مظلوم مینامد. شاید البته او درست میگوید یعنی در زمانی که رحیمی انتظار حمایت رئیس دولتی را داشت که به خاطرش به دادگاه رفته و حکم گرفته، بیانیه اعلام برائت دریافت میکند و در اینجاست که صفت مظلوم در حق او مصداق دارد. البته رحیمی در نامهای افشاگرانه پاسخ احمدینژاد را داد و در بخشی از آن نوشت: «زمان گذشت و رفتهرفته احمدینژاد و رفتارهایش متفاوت از سالهای گذشته شده بود. هربار که به مشورت مینشستیم به سروش آسمانی بیشتر توجه میکردید تا مشورتهای ناشی از تجربههای مختلف من. در سال آخر دولت اصرارتان بر کاندیداتوری فرد موردنظر چنان بود که گویی از جایی به شما الهام میشده است و حاضر نبودید حرفی غیر از آن بشنوید و نظر بنده و جمعی از همکارانم در دولت را نپذیرفتید و وقعی ننهادید تا جایی که اینجانب با همفکری برخی از اعضای کابینه چارهای نداشتم جز اینکه در شرایط سخت عمل جراحی همسرم برای ثبت در آینده تاریخ و برای دلگرمی همکارانم در دولت خطر کنم و به عنوان کاندیدای ریاستجمهوری ثبتنام نمایم تا بهطور نمادین اختلاف نظرم را با رویکرد شما بیان کنم و البته در نهایت باز هم به اصرار شما، بازی را بار دیگر در صحنه رفاقت باختم و باز هم حرفتان را گوش کردم و با وجود میلم انصراف دادم.» منظور رحیمی کسی جز مشایی نبود که احمدینژاد دیروز او را هم مظلوم نامید.
چرا مشایی مظلوم است؟
درباره اینکه چرا مشایی مظلوم است چند گمانه میتوان نگاشت. نخست اینکه شاید او از آن جهت از نگاه احمدینژاد مظلوم واقع شده که صلاحیتش در انتخابات رد شد! به هر حال شاید برنامههای احمدینژاد تحت لوای دولت بهار برنامهریزی شده از سوی مشایی بوده است که رد او برنامههایش را به هم ریخت و مشایی مظلوم شد! او رد صلاحیت شد تا برخی بتوانند اینگونه او را مظلوم بخوانند و برخی دیگر او را در کنار آیتا… هاشمی قرار داده و بگویند صلاحیت این دو، احراز نشد اما نمیدانند افکار عمومی به هر دو استدلال تنها میخندند. مشایی مظلوم است چون مجبور بود دور از احمدینژاد باشد تا دوستانشان بگویند آنها ارتباطی با هم ندارند! شاید مظلومیت مشایی در آنجا برای احمدینژاد قابل درک شد که در کنار او به جای مشایی شخصی دیگر به نام غلامحسین الهام قدم میزد!
آیا مردم مظلوم نیستند؟
به هر حال او دیروز نام دو چهره جنجالی را آورد تا شاید بیشتر توجهات را به سمت خود جلب کند یا اینکه خود را اهل گذشت نشان دهد اما کاش به این سوال پاسخ میداد که چرا در این همه سال نامی از رحیمی نبرده است و دیروز یاد او افتاده؟ اصلا چرا به سوالات اقتصادی که درباره عملکرد دولت او بود پاسخی نداد و آیا مردمی که به سبب عملکردهای او با تحریم مواجه شدند مظلوم نبوده و نیستند؟ کاش پاسخ میداد چرا نفت را به امثال بابک زنجانی برای فروش سپرده است و میگفت ماجرای اختلاسهایی که در زمان استقرار دولت او رخ داده ناشی از چیست؟ آیا برای او فقط رحیمی و مشایی اهمیت داشتند و دغدغه امروز جامعه این دو شخص هستند؟ شاید به این سوال هم باید پاسخ میداد که برائتها چگونه تبدیل به مظلومیتها شده است؟ به هر حال احمدینژاد دیروز آنچه که لازم بود را بیان نکرد و مانند برخی مواقع دیگر، تنها آنچه را گفت که خود میخواست با پاسخش پیامی را منتقل کند. ناگفته نماند دیروز شیشه اتومبیل احمدینژاد هم شکست که ایسنا نوشت بر اثر فشار مردم بوده است، فشاری که دستاوردی برای آنها نداشت و احمدینژاد همانند همیشه با یک خداحافظی محل را ترک کرد.
One Comment
حمید رضوان پناه
سلام ، خسته نباشید واقعا دولت مظلومی داشت بنده خدا نتونستن کل کشور رو بخورن یه چیزهای مونده وقت نشد ونداشتن دست خالی رفتن از حکمرانی