کورش شرفشاهی: مطالعه اهمیت بسیاری دارد و نه تنها باعث تعالی روح میشود بلکه به رشد جسم نیز کمک میکند. اما مساله مهم این است که بسیاری از مردم هنوز به اهمیت مطالعه پی نبردهاند به نوعی که آمارها حکایت از آن دارد که کشورمان در بین کشورهای جهان، رتبه خوبی در مطالعه ندارد. اکنون در آخرین روز هفته کتاب قرار داریم و به همین بهانه با دکتر غلامرضا امیرخانی گفتوگو کردیم. امیرخانی در حال حاضر معاون کتابخانه ملی ایران است و آنچه در ادامه آمده، نتیجه گفتوگوی «مردمسالاری» با این مسوول امر کتاب و کتابخوانی در کشور است.
جایگاه کتاب و کتابداری در ایران چگونه است؟
جایگاه کتاب و کتابخانه که میتوانیم مستندا به آن استناد و افتخار کنیم، همان کتابخانههای دوره اسلامی است که با توجه به اهمیت علم و کتابت در قرآن و اسلام و روایات، کتابخانههای باشکوهی در تمدن اسلامی پدید آمد که در ایران هم نمونههای مهمی وجود داشته است. کتابخانههای بزرگی در ری، اصفهان، تبریز، خراسان و دیگر شهرهای ایران بوده که سابقه بیش از هزار سال دارند و مدارک آن موجود است. نسخههای خطی سندهای زندهای است که نشان میدهد ما چه تمدن عظیم و گستردهای داشتیم.
سابقه کتابخانه در ایران بیش از این حرفهاست. مگر در حمله اعراب کتابخانه جندیشاپور را آتش نزدند؟
این مسئله به طور قطع ثابت نشده است. البته این یک نظریه تاریخی قابل بحث است. ولی آن چیزی که به صورت افراطی مطرح میشود، هم نبوده است. اخیرا در شبکههای اجتماعی شخصی نوشته بود که چندی قبل جملهای از خودم نوشتم و در این گروههای اجتماعی منتشر کردم. بعد از مدتی دیدم همان جمله را برای من فرستادند و زیر آن نوشتند که از کوروش کبیر است. این چیزی که به صورت افراطی برای بزرگداشت ایران قبل از اسلام و در مقابل خوار و خفیف کردن ایران بعد از اسلام و حمله اعراب مطرح میکنند، معتقدم اصل قضیه یک شبه توطئه است. واقعا آثار مکتوب علمی ما قبل از اسلام تا چه حد قابل طرح است. این که کتابخانه جندی شاپور دقیقا کجا بوده و چه آثاری داشته، معلوم نیست. اگر بخواهیم فهرست بلند بالایی از دانشمندان یونانی در دوهزار سال پیش را نام ببریم، سقراط، افلاطون، ارسطو، ارشمیدس، جالینوس، بقراط، فیثاغورث و تعدادی دیگر بوده است اما چند نفر در حد و اندازه اینها را در ایران داریم؟ هیچی نداریم. تنها موارد انگشت شماری مطرح است که مثلا مشهور آنها بزرگمهر است که آن هم وزیر و سیاستمدار بوده که میگویند حکیم هم بوده است. واقعا امپراطوری ایران با تمام عظمت، قدرت و مدیریتی که داشت، در حوزه علم متناسب با آن عظمت و اقتدار امپراطوری و ارتش، پیشرفتی نداشته است. ما آثار مکتوب علمی واقعا خیلی کم داریم و به هر حال باید ببینیم اینها چه شدند. در ارتباط با کتابسوزی اعراب هم شهید مطهری پاسخهایی در مورد کتابسوزی ایران و مصر و برخی موارد دیگر گفتند. قطعا به صورت قاطع میگویم که از آن کتابسوزیهای گسترده که میگویند، خبری نبوده و این را بیشتر مغرضانه میدانم.
از بحث خارج شدیم، وضعیت کتاب و کتابخانه را بفرمایید؟
الان وضع کتاب و کتابخانه در ایران خوب نیست. اکنون در مورد سرانه مطالعه در ایران، آمارهای ضد و نقیضی میگویند. ولی به هر حال سرانه مطالعه در ایران خیلی پایین است. البته آمارهایی که دولت قبل منتشر میکرد، واقعا دقیق نبود و عموما نوعی بزرگنمایی و آمارسازی بود که این روال در حوزه کتاب هم سرایت پیدا کرد. مسوولان دولت قبل برای توجیه این آمارهای غلط در مورد سرانه مطالعه، در ۳سال قبل کل چاپ را در نظر گرفتند و بالطبع تمام کتابهای ادعیه و قرآن که مردم در مناسبتهای مختلف میخوانند، جزو سرانه مطالعه آوردند و طبیعی است که اینها جزو سرانه مطالعه ما حساب نمیشود. حتی کتابهای کمک درسی را باید از آمار مطالعه حذف کرد. چیزی که اجباری است و یک نفر برای کنکور میخواند و وقتی کنکور تمام شد، کتابها را بیرون میاندازد. اینها سرانه مطالعه واقعی نیست. به همین دلیل واقعا سرانه مطالعه در کشور ما بسیار پایین است.
اکنون که آمارها واقعی است، سرانه مطالعه چقدر است؟
الان آمار از ۸ دقیقه تا ۱۷دقیقه را میگویند. ولی من معتقدم که این آمارها در مجموع قابل خدشه است. بالاخره خواندن مطلب علمی در فضای مجازی تلگرام نوعی مطالعه است. منتهی شمشیر ۲ لبهای شده که به مقدار زیادی به مطالعه و کتابخوانی لطمه میزند. یعنی فردی که یک ساعت در روز اوقات فراغتش را مطالعه میکرد و مجله یا کتاب میخواند، احتمالا آن وقت یک ساعتش را، تلگرام و شبکههای اجتماعی گرفته است. طبیعی است که در شبکه اجتماعی حوصله خواندن یک کتاب ۵۰۰صفحه ای یا یک متن عمیق فلسفی وجود ندارد. البته نه فقط ما، بلکه کل دنیا با این مشکل مواجه هستند. اما کشور ما که از قبل مشکل داشته، الان این مشکل مضاعف میشود. یعنی میزان کتابخوانی طیف کتابخوان ما هم دارد کاهش پیدا میکند.
دلیل کاهش کتابخوانهای ما به خاطر فضای مجازی است؟
بله. گرانی کتاب هم هست ولی همین که طرف احساس میکند در همین شبکه اجتماعی کلی اطلاعات بدست آورده است، راضی میشود، در حالی که این اطلاعات سطحی و تلگرافی است.
آیا منظور از مطالعه این است که باید یک سیر تاریخی داشته باشد و از جایی شروع شود، هدفمند باشد و به جایی ختم شود؟
این را نمیخواهم بگویم. شاید در گذشته برخی این را میگفتند اما به کسی چه ارتباطی دارد که یک نفر چه چیزی را مطالعه میکند. در برخی کتابخانههای عمومی در آمریکا سوابق امانت کتاب فرد را پاک میکنند تا کسی متوجه نشود چه کتبی خوانده و تجسسی در کار آن فرد صورت نگیرد. البته خوب است که انسان در یک حوزه مطالعه و تحقیق کند، ولی هیچ لزومی ندارد. فردی پزشک یا متخصص علوم سیاسی است، ولی رمان یا کتاب تاریخی میخواند. اتفاقا این مطالعه ارزش دارد. یعنی شما نیاز به مطالعه و خواندن دارید و خواندن را به عنوان یک کار ارزشمند انجام میدهید. از سوی دیگر کار تخصصی برای پایاننامه هم فوقالعاده ارزشمند است زیرا تولید علم دارد. ولی ممکن است پشت آن اجباری باشد. ولی اینکه شما داوطلبانه و روی علایق خود کتاب رمان ۲۰۰۰صفحهای، کتاب مذهبی یا شعر میخوانید، این خیلی ارزشمند است.
یعنی شما میگویید من به یکباره در کتابخانه دست بیندازم و یک کتاب را بردارم و بدون هیچ پیش زمینه بخوانم ؟
من این را نمیگویم. اینکه شما یک کتاب را بردارید و بخوانید، معلوم نیست آن کتاب چیست. ولی همینکه شما منهای شغلتان یا رشته تحصیلی، علاقمند هستید کتابهای تاریخی، سیاسی یا زندگینامه افراد بزرگ را بخوانید، این خیلی ارزش دارد. طبیعی است شما حتی به عنوان یک مطالعه متفرقه یا به عنوان یک سرگرمی قطعا هر چیزی را نمیخوانید. شما مثلا به کتابهای داستان نویسندگان ایرانی علاقه دارید یا کتابهای علوم به زبان ساده یا در مورد نجوم و قس علیهذا. شاید شما خیلی به سلامتی خود اهمیت میدهید و کتابهایی در ارتباط با پزشکی به زبان ساده و سلامتی مطالعه میکنید. ولی کمتر کسی است که هر کتابی را در قفسه دید، بردارد. ممکن است شخص به یک نویسنده علاقمند باشد و میگوید من فقط کتابهای این نویسنده را میخوانم که اینها همه به نظر من ارزشمند و قابل دفاع است.
آیا در بحث کتاب و کتابخوانی لازم است که فردی نزد مشاوره برود یا یکی به او بگوید که این کتاب را بخوان؟ یا باید براساس باورهای خودمان به سراغ کتاب برویم؟
من معتقدم که علایق را که کسی نمیتواند به آدم دیکته کند. یک فرد علایق را خودش انتخاب میکند. اینکه شما از یک متخصص فن، کتاب شناس یا کتابدار بپرسید که من دوست دارم آثار شکسپیر را مطالعه کنم، شما کدام مترجم را تایید میکنید، قطعا این مشورتها خیلی به او کمک خواهد کرد، ولی اینکه کسی بخواهد تعیین کند که در چه حوزههایی مطالعه کنید، شاید خیلی جالب نباشد.
الان بخاطر هزینههای بالای کتاب، رویکرد مردم به کتابخانهها بیشتر شده است، اما کتابخانهها در دسترس نیستند و تعداد آنها زیاد نیست. راهکار چیست؟
من قبول دارم که کتاب فوقالعاده گران است، ولی در قیاس با بسیاری از کشورها ارزان است. الان کتابی که نسبتا قیمت متوسط به بالایی دارد را میتوانید با پول یک کیلو گوشت گوسفند بخرید، در حالی که دردیگر کشورها احتمالا باید پول ۳کیلو گوشت را بدهید تا همان کتاب را بخرید. نکته دوم اینکه فرض کنیم کتاب گران است، چرا آمار امانت کتابخانههای عمومی کم است؟ شاید دلیل این باشد که کتابهایی که ما میخواهیم، در کتابخانههای عمومینیست. این را تا حدی قبول دارم. بخصوص در مقاطعی اعمال سلیقههایی شد و حتی در دولت گذشته خیلی از کتابها از کتابخانههای عمومیجمع آوری شد. میگفتند که مجوز نویسندههای خاصی باید لغو شود. بنابر این کتاب نویسندههایی که قبلا چاپ شده بود، از کتابخانههای عمومی جمع کردند. حتی سازمان فرهنگی هنری شهرداری چند سال قبل اعلام کرد که کتابخانهها اجازه ندارند کتاب اهدایی قبول کنند و اگر کتاب اهدایی میآمد، باید کتابها عینا به مرکز ارسال شود تا آنها تصمیم گیری کنند که آیا آن کتاب بماند یا نماند. بنا بر این میبینیم که وجینهای سلیقه ای و حتی وجینهای سیاسی بوده است. نمونه دیگر از بدسلیقگیها این بود که اعلام کردند در کتابخانههای آموزشگاهی مدارس نباید شعر نو از شعرایی مانند فروغ فرخزاد یا احمد شاملو باشد. البته الان این سخت گیریها خوشبختانه نیست. در اوایل دهه هفتاد که مدیر یک کتابخانه عمومیبودم، برخی رمانها یا حتی کتابهای عامه پسند تر مانند کف بینی و طالع بینی که خودم هم قبول نداشتم، میخریدم. زیرا به هر حال نیاز بود تا مخاطب به کتابخانه بیاید. گاهی برخی کتابها دیر به کتابخانهها میرسد در حالی که طرف عطش مطالعه آنرا دارد. در کل وضعیت کتابخانههای عمومیما به نسبت کتابخانههای پیشرفته دنیا فاجعه است. یعنی کلمه دیگری به ذهنم نمیرسد.
ما مشکل خارج کردن کتابها را داریم. در ادبیات ما هجویات داریم که آقایان حذف میکنند به یکباره هجویات سعدی، ایرج میرزا و حتی مولانا را از دسترس خارج میکنند یا فردی میخواهد بداند کتاب سلمان رشدی چه نوشته که تا این اندازه منفور شده است در حالی که نمیتواند پیدا کند. آیا حق میدهید که خواننده بداند قرار است مقابل چه چیزی موضع بگیرد؟
یک مقداری در این قضیه تصمیم گیری سخت است. البته این را قبول دارم ولی خوب است چند نکته را لحاظ کنیم. اگر قرار باشد به خاطر برخی از مطالب و جملات، یک سری کتابها چاپ نشود یا سانسور شود. یکی از اولین کتابها، رسالههای توضیحالمسائل است. در این کتاب مطالبی وجود دارد که شاید به درد بچه ۱۵ساله نخورد ولی در خانه همه ما هست و چاپ هم میشود. آیا باید کسی مخالف این باشد؟ در مجموع باید مقداری با مسامحه در این کارها وارد شویم. وضعیت کتاب به اندازه ای خراب است که تیراژ برخی کتابها به زیر ۱۰۰۰ نسخه میرسد و حتی ناشر دولتی برخی از کتابها را ۱۰۰نسخه چاپ میکند.
دلیل چیست؟ آیا مطالبش کیفیت ندارد، گران است، مربوط به گروه خاصی است که مشتری ندارد یا دلیل دیگری دارد؟
فقط خریدار ندارد. در جایی که افتخار ناشر این است که کتاب پرفروش او ۲۰۰۰ نسخه تیراژ دارد، در آمریکا یا کشورهای غربی، کتابهای Best Seller تیراژهای میلیونی دارند. یادم هست چند سال پیش که جلد جدید هری پاتر چاپ شده بود، از پنج صبح صف میکشیدند تا این کتاب را بخرند. حالا تیراژ کتاب۲۰۰۰عدد است و بر فرض نویسندهای هم جملهای گفته باشد که خیلی با اعتقادات ما هماهنگ نباشد. نباید اینقدر حساس شویم که صنعت نحیف و رو به موت نشر را یک لگد دیگر هم بزنیم و تضعیف کنیم.
نباید با کتابهای مورد دار برخورد شود؟
تا منظور از مورد دار چه باشد؟ امروزه خیلی راحت در شبکههای اجتماعی و اینترنت بدون هیچ فیلتری، انواع مطالب رد و بدل میشود. در همین تلگرام خیلی از گروهها چند صد عضو دارد و هنگامیکه در یک ثانیه یک مطلب را در یک گروه میگذارید، هرکدام از آن افراد خودشان در گروههای دیگر به اشتراک میگذارند. الان آنقدر شبکههای اجتماعی در تلفن همراه قابل دسترس شده که فیسبوک هم دارد کمرنگ میشود. طبیعی است که برخورد با کتاب و ناشر به نظر من خندهدار است.
نمونه دیگر نشریات و منابع خارجی است، که بر روی عکسهای نامناسب ماژیک کشیده میشد. اما الان انواع تصاویر در اینترنت و ماهواره هست. یک بار دیدم که نشریه تخصصی نشنال جئوگرافی آمده و روی عکس یک زن آفریقایی کاملا سیاهپوست در فلان قبیله ماژیک سیاه کشیدیم!یا بارها دیده بودم که نشریه تخصصی حوزه هنر که گران قیمت است و شاید چند کتابخانه در ایران میتوانند از این نشریه تهیه کنند، با چه دقتی روی تصاویرشان ماژیک کشیده میشد. واقعا اینها چه لزومیدارد؟ الان که در پانزده بیست سال اخیر دسترسیها آسانتر شده، چرا باید این گونه رفتار شود؟ متاسفانه در بعضی زمینهها یا چشمان خود را بستهایم، یا نتوانستهایم برای آن راهکاری پیدا کنیم.
آیا در کشورهای دیگر سانسور وجود ندارد و ایران نمیتواند این نوع را تعریف کند؟
بله در همه دنیا سانسور هست. در داستان هولوکاست، غربیها آنچنان نژادپرستی انجام میدهند که کسی جرات ندارد حرفی بزند و اگر هم حرف بزند، با او برخورد میکنند. در بیشتر کشورهای غربی حتی در مسائل اخلاقی، بویژه در قلمروی کودکان، واقعا سانسور و کنترل وجود دارد که طبیعتا کار درستی است. ولی خوب است که مقداری شرایط را درک کنیم و ببینیم در چه عصری زندگی میکنیم.
جایگاه کتابخانه در فضایی که برای کتاب و کتابخوانی مشکل داریم، چطور میبینید و چرا کتابخانهها واقعا در دسترس نیستند؟ همین کتابخانه ملی جایی تعریف شده است که امکان دسترسی برای عموم نیست.
قبول دارم که وضع کتابخانه در کشور ما اصلا خوب نیست. شاید بگویید نگاه صنفی میکنم، ولی با قاطعیت میگویم هر کشوری که میخواهید میزان پیشرفتش را ببینید، با کتابخانه آن ببینید. پاکستان انرژی هستهای و بمب اتم دارد، آیا کشور پیشرفتهای است؟ نیست. هر کشور پیشرفته، یعنی تمام کشورهای درجه یک اروپایی و آمریکایی بهترین کتابخانهها را دارند و ۱۰۰سال است که بهترین سرویسها را به مردمشان میدهند. اینکه میگویم وضع کتابخانههای ما فاجعه است، برای این است که واقعا با کتابخانههای ۵۰سال قبل کشورهای اروپایی قابل قیاس نیستیم. یعنی ۵۰ سال قبل که اینترنت و کامپیوتری نبود، کتابخانههای عمومیکشورهای پیشرفته انواع امکانات را در اختیار مردم میگذاشتند. حتی فیلم و نوار کاست در اختیار مردم میگذاشتند. منبع اطلاعاتی فقط کتاب نیست. در حالی که ما اصلا این مراحل را طی نکردیم. در کدام کتابخانه ما در طول سالهای گذشته دیدید که تحقیقی مثلا در مورد پرندهها داشته باشید، آن وقت آن کتابخانه برای شما علاوه بر کتاب، مجله، اسلاید و فیلم ارایه بدهند و حتی امانت بدهند که ببرید. چنین مسائلی برای ما نوعی رویاپردازی بوده است. ما هنوز در همان فاز اول کتاب ماندهایم. حالا هم در فضای مجازی وارد شدیم. هنوز تکامل عرصه کتاب را نتوانستیم داشته باشیم، وارد فضایی شدیم که تقریبا خودمان بلاتکلیف هستیم. به همین دلیل است که وضع کتابخانهها در کشور ما خوب نیست. مشکل دیگر توقف ساخت کتابخانه است. شهرداری در دوره آقای کرباسچی کتابخانههای خوبی در فرهنگسرها یا به صورت مستقل ساخت. ولی تقریبا ساخت آنها به تدریج متوقف شد. امروزه عمده کتابخانههای شهرداری تهران، برای دهه ۷۰ است. الان شهرداری میگوید ۲۰۰ کتابخانه دارم. ولی بسیاری از آنها شامل یک اتاق در خانه فرهنگ میشود. من مطلق نمیگویم ولی عموم آنها به این ترتیب است. بنابراین کتابخانهای که ساختمان استانداردی با تجهیزات مطلوب داشته باشد، متاسفانه در پایتخت ما نیست. مناطق محروم که مورد غفلت واقع شده است. از آن طرف نهاد کتابخانههای عمومیمتولی کتابخانههاست که در این ۲۰سال اخیر کتابخانه مهمیدر تهران نساخته است. اگر چه تهران کتابخانههای خوبی مانند پارک شهر دارد که مربوط به قبل انقلاب است. ولی کتابخانه جدید نداریم. البته کتابخانههای مساجد، کانونهای فرهنگی و جاهای دیگری هست، اما در تهران با جمعیت چند میلیونی، به جرات میگویم: ده کتابخانه عمومی استاندارد از نظر ساختمان و تجهیزات و پرسنل و منابع نداریم.
نتیجه نبود کتابخانه عمومیاستاندارد چیست؟
این سوال شما مستقیما کتابخانه ملی را درگیر میکند. توضیح آن که همه دوستانی که دنبال فضای کتابخانه هستند، از ما توقع دارند و الان بخش عمدهای از بار کتابخانههای عمومی را ما به دوش میکشیم. به همین دلیل برخلاف تمام کشورهای کره زمین، کتابخانه ملی ما بیشترین ساعت فعالیت را دارد. حتی بخشهایی از کتابخانه ملی شبانهروزی است و تعطیلی ندارد. در کتابخانه ملی ۲۴ ساعته سرویسدهی میکنیم و سالن مطالعه ما فعال است. آیا این برای ما افتخار است؟ به نظر من افتخار نیست زیرا این وظیفه ما نیست، بلکه وظیفه کتابخانههای عمومی و قرائتخانههاست. کسی که نصف شب برای مطالعه به اینجا میآید که از منابع ما استفاده نمیکند، اینجا برای دانشگاه درس میخواند. البته ما فقط فوق لیسانس به بالا را قبول میکنیم. ولی اینها نیز به عنوان قرائتخانه از کتابخانه ملی استفاده میکنند و این وظیفه ما نیست. من به صراحت میگویم که الان سالنهای مطالعه ما پر از جمعیت است، ولی آیا این جمعیت واقعی است؟ آیا جامعه هدف ما اینها هستند؟ خیر. بخش زیاد اینها درس میخوانند و از منابع کم نظیر کتابخانه ملی بهره نمیبرند. اگر کتابخانههای عمومی استانداردی در محلات مختلف شهر باشد، آیا دانشجوی ما از شهرری، شهرک غرب، تهرانپارس و دیگر مناطق شهر به کتابخانه ملی که دسترسی آن سخت است و وسط تپههای عباسآباد قرار دارد، میآید؟
قرائتخانه و کتابخانه چه تفاوتی دارد و آیا صلاح میدانید که دانشجو به کتابخانه مراجعه کند یا بهتر است برای دانشجو قرائتخانه تعریف کنیم؟
دقیقا داستان همین است. قرائتخانه یعنی سالن مطالعه. من الان التماس میکنم مسئولین شهرداری در سطح تهران قرائتخانه تاسیس کنند زیرا نیاز جامعه الان این است. خانهها کوچک است یا اگر هم بزرگ است، در منزل مهمان میآید و آن فرد نمیتواند درس بخواند و مشکلاتی از این دست. در نتیجه دانشجو یک فضا برای مطالعه میخواهد که گرما، سرما، تهویه، نور مناسب، میز و صندلی داشته باشد. خیلی هم به منابع نیاز ندارد. تاسیس قرائتخانه تجربهای است که شهرداری اصفهان در اواخر دهه۷۰ انجام داد و موفق هم بود. در آن زمان جمع فرهیخته ای در شورای شهر اصفهان بودند و کارهای خوبی کرده بودند که یکی از آنها همین کار بود. در اصفهان قرائتخانههای جداگانه ای برای خانمها و آقایان درست کرده بودند. الان این نیاز جامعه ماست. اگر میگویند این نیاز کاذب است، به هر حال این نیاز وجود دارد و باید قرائتخانه درست کنند. واقعا وظیفه کتابخانه ملی قرائتخانه نیست. ما حتی از شهرداری تهران هم تقاضا داریم که در همین اراضی عباسآباد قرائتخانه تاسیس کند. البته قدم همه دوستان و دانشجویان روی چشم ماست، ولی واقعا کتابخانه ملی وظیفه قرائتخانه ای ندارد.
اگر کتابخانه ملی برای این موارد نیست، برای چیست؟
ارزش کتابخانه ملی بر این است که پژوهشگران از منابع آن استفاده کنند. از نسخههای خطی استفاده کنند که در دنیا بینظیر است. از نشریاتی استفاده کنند که از اولین شماره منتشره در عصر قاجار و پهلوی در آرشیو ما وجود دارد. از کتابهایی که در کل دنیا راجع به ما چاپ میشود، همان آیات شیطانی که در خارج چاپ شده، اینجا هست تا نشریه ملعون و خبیث شارلی ابدو که به پیامبر اسلام توهین کرد. شارلی ابدو بلافاصله به دست ما رسید. اصلا وظیفه ما این است که رصد میکنیم و نشریات و کتابهایی که در حوزه ایران و اسلام بخصوص در مورد انقلاب و حضرت امام (ره) انجام میشود را گردآوری کنیم و در اختیار محققان مربوط بگذاریم.
شما گفتید که فقط فوق لیسانس به بالا را میپذیرید، آیا شرط مدرک برای عضویت دارید؟
شرط مدرک درست نیست. هر ایرانی باید بتواند از کتابخانه ملی استفاده کند. ولی به شرط اینکه واقعا بخواهد از منابع اینجا استفاده کند. به دلیل اینکه دانشجویان بیشتر برای درس خواندن اینجا مراجعه میکنند، مجبور شدیم محدودیت مدرک بگذاریم و حتما باید اعضای ما دانشجوی کارشناسی ارشد به بالا باشند.
با شرایطی که در فضای مجازی حرکت میکنیم، به نظر میرسد اقبال به کتاب خیلی کم شده است. آیا برای این مساله برنامهای دارید که کتابخانه مجازی تاسیس کنید؟
ما الان کتابخانه مجازی داریم و بیشتر نسخههای خطی قدیمی ما روی سایت کتابخانه است. اینکه دسترسی ایجاد کنیم و تسهیل اطلاعات بشود، یک بحث است، ولی اینکه کمک کنیم تا کتاب و کتابخوانی کمرنگ نشود، واقعا برنامه میخواهد و وظیفه کتابخانه ملی این نیست. بحث افزایش سطح، میزان مطالعه و سرانه مطالعه وظیفه کتابخانه ملی نیست. اینها بیشتر وظیفه ارگانهایی مانند نهاد کتابخانههای عمومی، شهرداریها و از همه مهمتر وزارت آموزش و پرورش و مدارس است که سرمایه گذاری کنند. تقویت کتابخوانی عزم ملی میخواهد که صداوسیما و مطبوعات خیلی نقش دارند. اخیرا در مالزی برنامه ای اجرا کردند که در طول روز ۱۰دقیقه زمان خاص مطالعه اعلام میکنند و در این زمان همه مطالعه میکنند. یعنی اگر شما پشت فرمان هستید، ماشین را پارک میکنید و ۱۰دقیقه کتابی را که در ماشین دارید، مطالعه میکنید. در کشوری مانند مالزی که چند سالی است به جرگه کشورهای نسبتا پیشرفته راه پیدا کرده، اینجور برنامهریزی میکنند.
این کشورها که امکانات فضای مجازی بهتری دارند، چرا باز هم به سراغ کتاب میروند؟
مساله همین است. اگر به فضاهای عمومیکشورهای اروپایی و پیشرفته بروید، بسیاری از مردم در مترو و تراموا و قطار، کتاب به دست دارند، در حالی که در بحث فناوری موبایل، از ما جلوتر هستند. ولی میبینیم که کتاب کماکان بسیار موثر است. به هر حال من احساس میکنم که همان میزان کم مطالعه را هم که داشتیم، متاسفانه داریم از دست میدهیم.
آیا لمس کاغذ، ورق زدن کتاب و حمل کتاب تاثیر روانی دارد یا میتوان در فضای مجازی پشت فرمان و یا هر شرایط دیگری مطالعه را انجام داد؟
بحث روانی کتابخوانی بسیار جدی است. برای کودک که محال است چیزی جایگزین کتاب شود. کودک دوست دارد کتاب را ورق بزند و حتی پاره کند. چیزی جایگزین کتاب نمیشود. منتهی واقعیت این است که آیا حوصله میکنید یک متن فلسفی یا جامعهشناسی ۴۰۰ صفحهای را پشت مانیتور یا در موبایل مطالعه کنید؟ بعید میدانم. ولی کتاب را ورق میزنید. حتی وقتی ۲۰ صفحه خواندید و خسته شدید، علامت میزنید و کتاب را میبندید. کتاب تاثیر روانی خودش را داشته است. اینکه شما در خانه خود کتابخانهای دارید که کلیات سعدی یا هشت بهشت سهراب سپهری و کلیدر دولتآبادی وجود دارد، نگاه کردن به اینها اثر خودش را میگذارد. شاید بتوانید همه این کتابها را به یکهارد دیسک منتقل کنید اما بحث عاطفی و روانی آن را نمیتوانید پیدا کنید.
برای هفته کتاب باید چه کار کرد که تلنگری به مسئولین و مردم زده شود؟ به هر حال فرصتی است که مردم به کتاب و کتابخوانی توجهی کنند.
از هفته کتاب ۲۲سال میگذرد و در جمهوری اسلامیاز سال ۷۲ راهاندازی شد. واقعا فرصت خوبی است که اسم کتاب همه جا بیاید. البته همیشه هم حرف است که این منحصر به یک هفته نشود و در طول سال باشد. ولی به هر حال از همین فرصت باید استفاده کرد و این را به فال نیک گرفت. به هر حال در خیلی از مدارس نمایشگاه برگزار میشود، بعضی جاها کتاب هدیه میدهند یا از کتابدارها تقدیر میشود. به هر حال یک فرصت است. درست است که هفته کتاب یک شوک است و بعد از آن میخوابد، ولی به هر حال فرصتی است که میتوان از آن استفاده کرد. خود ما در هفته کتاب معمولا مراسمها و بزرگداشتهایی داریم که در قالب آن تقدیر میکنیم. البته ایکاش کل سال را هفته کتاب میکردیم اما نه با شعار و فستیوال. بلکه با در نظر گرفتن اینکه ما بتوانیم جایگاه کتاب را در ذهن مسوولان واقعا ارتقا بدهیم به خصوص در زمانی که میخواهند برای کتاب بودجه تخصیص بدهند. مثالی بزنم. یکی دیگر از اقدامات سوالبرانگیز دولت قبل این بود که در گذشته قانونی داشتیم که اگر از یک سقفی دانشآموز بیشتر در مدرسه باشد، آن مدرسه موظف بود پست کتابدار داشته باشد. اما دولت قبل لطف کرد و این پست را حذف کرد. یعنی الان در مدارس عملا پستی به نام پست کتابدار وجود ندارد. ممکن است به کسی بگویند این کار را انجام بدهد یا اصلا کسی هم انجام ندهد. به هر حال با این تغییر، کتابخانه مدارس هم وضع بد و نامناسبی دارند. به ندرت در مدارس کتابخانههای خوب وجود دارد و این لطف دولت قبل بود که پست کتابدار را به کل از آموزشوپرورش حذف کرد. به همین دلیل است که این سیاستهایی که در سطح کلان صورت میگیرد، جای انتقاد دارد.