روزنامه های امروز صبح ایران ، دوشنبه ۲۵ آبان، همچنان اخبار و گزارش ها درباره حوادث تروریستی پاریس را در صفحات اول خود قرار داده اند. رسانه های جناح راست بر محکومیت دولت های غربی پافشاری دارند، روزنامه های مستقل یا میانه رو از وحشت آفرینی زیر عنوان اسلام ابراز نگرانی کرده، آن را محکوم دانسته و خواستار پایان دادن به این خشونت ها شده اند.
برگزاری همزمان دادگاه های سعید مرتضوی دادستان سابق و بابک زنجانی متهم اقتصادی از جمله دیگر مطالب این روزنامه هاست که در عین حال به مسایل اقتصادی و پایان وام های ۲۵ میلیونی برای خرید خودرو داخلی هم پرداخته اند.
داعش و فرانسه
شهروند در مقاله ای به یاد آورده: پیش از بهار عربی دولت فرانسه روابط بسیار گرمی با دولت بنعلی در تونس داشت. آنان هیچگاه اعتراض جدی و حتی غیرجدی به رژیم تونس نداشتند. همچنین با حکومت لیبی و معمر قذافی روابط حسنهای داشتند، حالا این رفتار غیرمسئولانه آنان را بگذارید در کنار حمایت نظامی از قیام مردم لیبی و حضور مقامات فرانسوی در لیبی پس از سرنگونی قذافی و نیز بالا بردن پرچم فرانسه در میان مردم لیبی.
به نوشته این مقاله: همان موقع که فرانسویها در کنار سایر کشورهای غربی، مواضع ارتش لیبی و زیرساختهای این کشور را بهطور مداوم زیر آتش و موشک گرفته بودند، خیلیها معترض شدند که این شیوه کار نهتنها به دموکراسی در لیبی منجر نخواهد شد، بلکه نیروهای سلفی و تندرو را در لیبی همهکاره خواهد کرد. ولی فرانسه و سایر دولتهای غربی کمترین توجهی به این واقعیت نداشتند.
شهروند در نهایت نوشته: بنابراین مسأله این نیست که داعش ساخته غرب و آمریکا است. اتفاقا آنان با یکدیگر دشمن هستند، بلکه منظور این است که شکلگیری چنین نیروهایی ناشی از فقدان مسئولیتپذیری و آیندهنگری در رفتارهای غربیها در منطقه است. هرچند دلایل و علل مهمتر شکلگیری افراطیون در منطقه است؛ ولی بدون دخالتهای غربیها، شکلگیری نیروهای تروریستی حداقل در اندازههای کنونی بعید بود؛ از دخالت شوروی در افغانستان گرفته تا غرب در عراق و سوریه و لیبی.
مهدی ملکمحمد در مقاله ای شرق نوشته: بعد از حملات گسترده گروه ائتلاف به رهبری آمریکا و حملات جنگندههای روسیه، داعش تا حدود نسبتاً زیادی قدرتی که بهخصوص در عرصه رسانه از خود ساخته بود از دست داد و به همگان اینگونه القا شد که کار داعش تمام است. خارجشدن شهر سنجار عراق از دست داعش شاهد دیگری برای از دستدادن قدرت این گروه بود. خطر این حملات بیش از آنکه برای داعش فیزیکی باشد، روانی بود و آنها ترس از دستدادن اعضای گروهشان را داشتند.
به نوشته این روان شناس: این گروه افراطی بیش از ابزار به آدمهایش استوار است. همین شد که آنها برای بازیابی قدرتشان به فکر چارهای تروریستی افتادند. چه چارهای بهتر از تحقیر یکی از دولتهای حملهکننده به این گروه به نام دولت فرانسه؟
مقاله شرق به این جا رسیده که: در یک کلام، تروریستها به دلیل نارضایتی عمیقشان از وضعیت خود نمیتوانند ببینند که گروهی از انسانها شبی آرام را در رستوران، سالن کنسرت یا ورزشگاه فوتبال بگذرانند. آنها با کشتن انسانهای بیگناه میخواهند لحظهای خشم خود را تخفیف دهند. انتظاری که برای آنها و رهبرانشان برآورده نخواهد شد.
چرا انفجار بیروت را نگفتید؟
اعتماد در سرمقاله خود در جواب این شعار تکرار شونده جناح راست و رسانه هایش که مگر خون مردم فرانسه از مردم لبنان رنگین ترست چرا کسی از انفجار هفته قبل بیروت نگفت اما برای فرانسه دنیایی عزادار شده است که امروز هم روزنامه هایی مانند کیهان و سیاست روز تکرار کرده اند، نوشته انفجار بیروت بعید است که تاثیرات چندانی بر سیاستهای منطقهای و حتی لبنانی داشته باشد و شاید یکی از دلایل غیرمنتظره تلقی نشدن آن نیز همین است.
به نوشته این مقاله: ولی اتفاقات پاریس نه تنها در اتحادیه اروپا و سیاست مهاجرپذیری، یا توازن نیروهای داخلی و حتی آینده انتخاباتی و نیز سیاستهای منطقهای آنها تاثیرگذار است، بلکه ابعاد اقتصادی نیز پیدا خواهد کرد؛ و نیز ممکن است تاثیر آن بر مذاکرات مربوط به سوریه نیز ملموس باشد.
در ادامه مقاله آمده: مردم منطقه خاورمیانه نیز میتوانند و باید نسبت به اتفاقات تروریستی در منطقه خود، واکنش احساسی و اخلاقی و عاطفی مناسب بروز دهند. این ارزش، متفاوت با ارزش خبری است. وقتی که مردم منطقه در برابر ناملایمات علیه هموطنان خود واکنش شایستهای نشان نمیدهند، چگونه انتظار داریم که دیگران نسبت به این اتفاق در منطقه ما واکنش اخلاقی و عاطفی نشان دهند؟
به نظر اعتماد در این مقاله: مشکل بزرگ در منطقه ما این است که انسان به ما هو انسان واجد جایگاه و ارج و منزلت نیست. انسانها را با معیارهایی ارزشگذاری میکنیم که در نهایت افراد اندکی واجد ارزشهای انسانیت و شایسته دلسوزی و واکنش اخلاقی و عاطفی میشوند.
فرانسه می دود
مهدی نیاکی در سرمقاله ابتکار با عنوان «وحشت می دود» نوشته: طایفه ای فرومایه از فرودستانی که عقده و عقیده را درآمیخته اند از بی کجای منطقه، ناگهان سربرآوردند و نشان روشن و مشخص ورودشان به صحنه یک چیز بود: وحشت! شاید در عده و عده از اسلافشان کمتر بودند، اما کوشیدند هیمنه ای هیولایی از خود به تصویر بکشند. بریدند و دریدند و شکستند و سر بریدند و در سطح رسانه ها و شبکه های جهانی انتشار دادند تا «آیکون وحشت» از آن پس یادآور این گروه خشن و قرون وسطایی باشد.
به نوشته این مقاله: روزگاری در عراق و سوریه و اینک در قلب اروپا. همه نشانههای حمله تروریستی اخیر، حاکی از آن است که بیش از تعداد تلفات و انتخاب اماکن نمادین اجرای عملیات، تشخص یافتن «وحشت» در راس اهداف برنامه ریزی شده این گروه بوده است. اینک پاریس وحشت زده است. وحشت اما می دود. زود سرایت میکند. به دیگر کشورهای اروپایی. به آمریکا. به نقاطی از خاورمیانه و به ایران. چندان که وزیر اطلاعات میگوید: «انفجارهای اخیر هشدار جدی به ما هم میباشد، که باید مورد توجه کارشناسی قرار گیرد.»
در ادامه مقاله آمده: عده ای از ما صدای انفجارهای پاریس را که شنیدند و به تماشای چهره های شوک زده که نشستند، به یاد انتقاد از سیاست های مسئولان کشورهای اروپایی افتادند و سخن را تاب دادند تا سرانجام به این نقطه رسیدند که این تاوانی برای خودکردههاست. برخی دهان به دهان خبر را به همدیگر رساندند و صد نفری شدند و تسلایی دادند و شمعی روشن کردند و اشکی افشاندند. کسانی دیگر اشک های آنان را برای گرفتن ویزا و اقامت از فرانسه تعبیر کردند.
در حالی که به نظر سرمقاله ابتکار: فاجعه، فاجعه است و خشونت در هر شکل و در هر کجا محکوم و مذموم است. میتوان تحلیل را کمی با تاخیر ارائه داد و در بدو فاجعه، سخن از خباثت خشونتآفرینان و تسلیت به مصیبت رسیدگان گفت.
روایت خشن داعش از اسلام
مجید روئین تن در مقاله ای در شهروند نوشته: با ظهور داعش در عراق و سوریه، نه کشور عراق تمامیت ارضی خود را دارد و نه سوریه، گروههای تروریستی یا به اصطلاح خودشان، اسلامی و بنیادگرا چنان به جان یکدیگر افتادهاند که گویا روزی دشمن مشترکی به نام امپریالیسم، کمونیسم و صهیونیسم نداشته بودند. مساجد و حسینیهها، تجمعات مذهبی، اللهاکبرگویان به خاک و خون کشیده میشوند و صدها هزار کودک، نوجوان، مرد و زن قطعهقطعه شده و خون و اعضای بدنشان به دیوارها و سقف مساجد تا مدتی باقی میماند، رهبران این گروههای تروریستی، رسما دشمن مشترک خودشان را ایران اسلامی و شیعه معرفی میکنند.
به نوشته این روزنامه: این جنایتکاران با گفتن اللهاکبر سر دهها انسان غیرمسلمان که برخی از آنها آزارشان به مورچه هم نرسیده است را در مقابل دوربینهای صدها خبرگزاری بینالمللی، با قساوت تمام میبرند، با حمله به مناطق مختلف زمان را به اسارت گرفته و به اصطلاح تحت عنوان جهاد نکاح به آنها به حریم این خانوادهها تجاوز میکنند، ولی جنایتکاران و گروههای ساخته و پرداخته شده کاسبان و سوداگران جنگ و خونریزی و میلیتاریسم و پنتاگونیسم خود را نماینده اسلام معرفی میکنند.
و خلاصه مقاله شهروند این که: داعش مختصر آبرویی را که اسلام به همت و تلاش گسترده علمای راستین و روشنفکران مذهبی و طی قرون و اعصار کسب کرده بود به راحتی در پای قرائت خشونتبار و خیانتکارانه خود از اسلام قربانی کرده و میکنند.
علی میرفتاح در ستون کرگدن با اشاره به خاطرات دوران زندگی ایرانیان از اسلامی که می شناسند و جلوه های رحمانی آن نوشته: ما کجا بیچاره این مردم از همهجا بیخبر اروپا کجا؟ اینها به خود آمدهاند، دیدهاند یکی به اسم دین به خاک و خونشان درغلتانده. نه اذان موذنزاده اردبیلی را شنیدهاند و نه ربنای شجریان را و نه دعای کمیل شهید دستغیب را. اینها نه فرج بعد از شدت خواندهاند، نه سیرت رسولالله شنیدهاند، نه شرفالنبی دیدهاند و نه با آموزههای صوفیانه آشنا شدهاند.
به نظر نویسنده ستون کرگدن: برای همین وظیفه ماست که در این شلوغی و ازدحام، صدای مهربانی و شفقت اسلام را به گوششان برسانیم و یادآوریشان کنیم که اسلام و داعش برهم منطبق نیستند و گوهر دین ربطی به سلفیها و افراطیون و انتحاریها ندارد. گوهر دین کجا؟ عربستان و بوکوحرام کجا؟ به رسانههای غربی حرجی نیست. اصلا آنها ماموریتشان همین است که بر آتش کینه و نقار دینی و قومی بدمند. اما ما که نباید فریب رسانهها را بخوریم. ما که نباید داخل در بازیها غربی شویم.
مقاله اعتماد به این جا رسیده که: وقتی تیتر میزنیم «بفرمایید شام» زیرش هم یک جنازه اروپایی را میخوابانیم یعنی که دانسته، ندانسته داریم بر طبل خشونت میکوبیم. در اینکه سردمداران غربی خطا کردهاند تردیدی نیست اما ما که از کشته شدن مردم بیگناه اروپا ذوق نمیکنیم. ما که از بدنام شدن آیینمان هیجانزده نمیشویم. تیتری بزنیم، چیزی بنویسیم، موضعی بگیریم که اگر فردای قیامت رودرروی رسولالله شدیم از خجالت آب نشویم و در خاک محشر فرو نرویم.
دکمه و لغو کنسرت
کیهان در ستون طنز خود پرسیده مگر آمریکا و متحدان اروپایی آن و اسرائیل و عربستان و قطر و ترکیه رسما از تروریستها در سوریه حمایت نمیکردند؟ و در جواب نوشته نوول ابزرواتور را شاهد آورده که فاجعه پاریس که احتمالا در آمریکا و سایر کشورهای اروپایی هم ادامه خواهد یافت، نتیجه ائتلاف غرب با تروریستهاست و راه نجات هم دست کشیدن از این ائتلاف است.
طنزنویس کیهان بر این روایت افزوده: گفتم: یارو به دکتر گفت؛ آقای دکتر! از صبح تا حالا کمرم راست نمیشود، دکتر نگاهی به سر تا پای یارو انداخت و گفت؛ مرد ناحسابی، چرا دکمه یقه پیراهنت را به جادکمهای شلوارت بستهای؟!
آیدین سیار سریع در صفحه طنز بی قانون به نقل ستون خوانندگان یک نشریه تندرو پرداخته که از زبان خوانندگانش نوشته: خوشبختانه غرب رفته رفته به حکمت کارهای ما پی میبرد و هر روز بیشتر به استانداردهای ما نزدیک میشود. امروز میبینیم فرانسه هم به این نتیجه رسیده است که برای حفظ جان و امنیت شهروندان خود باید کنسرتهای موسیقی را لغو کند و شنیده میشود حتی وزیر ارشاد فرانسه کمر به تفکیک جنسیتی در کنسرتهای پاریس بسته است. معلوم نیست دولت به ظاهر تدبیر و امید تا کی میخواهد جان این همه انسان را آن هم به طور مختلط دستمایه بازیهای سیاسی قرار دهد. (دلسوز متعهدزاده از مشهد)
دستگیری ها وظیفه سپاه است
عبدالله جوانی در سرمقاله جوان در اعتراض به علی مطهری نماینده تهران که سخنان رییس جمهور را در مورد بازی نکردن با کلمه نفوذ تکرار کرده است نوشته: مطهری بهگونهای اظهار نظر کرد که گویا از اساس ورود سپاه به عرصه با وجود وزارت اطلاعات و قوه قضائیه، کار درستی نبوده است و این موضوع به سپاه ارتباطی ندارد. آیا اینچنین است؟ آیا سپاه در قبال خطر و تهدید نفوذ دشمن هیچ مسئولیتی ندارد؟
به نظر مدیر روزنامه سپاه پاسداران: یکی از کارهای اساسی سپاه، رصد مسائل بینالمللی فقط برای شناخت تهدیدها است. رصد کردن مسائل بینالمللی و حوادث بینالمللی و خبرهای بینالمللی باعث میشود که ما بدانیم تهدیدها چیست؛ و همچنین رصد حوادث داخلی کشور؛ بنابراین سپاه یک موجود سر به زیر کنار نشسته سرگرم کارهای اداری خود نیست، یک موجود آگاه، ناظر، بینا، متوجه اطراف ـ هم متوجه اطراف در کشور، هم متوجه اطراف در سطح بینالمللی و در سطح منطقه ـ است، دارد نگاه میکند، مثل یک موجود زنده بیدار، برای اینکه ببیند از کجا تهدید وجود دارد؟
با این مقدمه سرمقاله جوان دستگیری تازه عده ای از روزنامه نگاران را به سپاه نسبت داده و از وظایف این نهاد دانسته و از مسوولان دولتی پرسیده: چرا به جای تقدیر و تشکر از این هوشمندی، درایت و اقدام به هنگام سپاه در مقابله با خطر نفوذ دشمن، اینگونه فضاسازی علیه سپاه میکنند؟
وای از اردوی مختلط
صادق فغفوری در یادداشت روز کیهان ضمن ارجاع به گفته های رهبر جمهوری اسلامی نوشته: اوضاع علمی و سیاسی دانشگاهها، تنها ضعف مجموعههای علمی کشور نیست، بلکه مهمتر از آن، «وضعیت فرهنگی» مراکز علمی هم چندان به سامان نیست. حضرت آقا تصریح کردند که کار فرهنگی، برگزاری اردوی مختلط و کنسرت در دانشگاهها نیست و برخی از مسئولین برداشت درستی از کار فرهنگی در دانشگاهها ندارند. اینکه «کارفرهنگی» مناسب دانشگاه کدام است و کدام نیست، بررسیهای جداگانهای را میطلبد، اما آنچه عجالتاً باید به آن پرداخت، نمایاندن بخشی از کجفهمیهای گسترده از مقوله «کار فرهنگی» است.
به نظر این روزنامه تندرو علیرغم اینکه معاون فرهنگی وزارت علوم گفته برگزاری اردوهای مختلط در دانشگاهها جرم است و دانشجویان در چنین اردوهایی شرکت نکنند، اما بر هیچ دانشگاهیای پوشیده نیست که بخش عمده این قبیل اردوها توسط خود دانشگاهها و اساتید در حال برگزاری است. یک بررسی میدانی مختصر مشخص میکند که برخی دانشکدهها و اساتید در قالب «اردوی علمی» و مثلاً به منظور «جمعآوری نمونههای گیاهی»، «بازدید از مکانهای باستانی»، «شرکت در همایشهای علمی» و … دانشجویان را عملاً با اجباری روحی به اردوهای شبانهروزی مختلط هدایت میکنند.
کیهان معتقد است: مفسده این اردوها بسیار بیشتر از اردوهایی است که ممکن است خارج از دانشگاه و توسط خود دانشجویان برگزار شود، چرا که به صورت رسمی توسط استاد و دانشگاه انجام میشود، ظاهر مشروع به خود گرفته و ممکن است موجب خاطرجمعی دانشجوها و خانوادههایشان هم بشود و بسیاری از کسانی که به لحاظ عقیدتی و فرهنگی سنخیتی با اینگونه اردوها ندارند هم در آن شرکت کنند.
طنزنویسی یا کار در معدن؟!
احمدرضا کاظمی در ستون طنز شهروند نوشته: این که جماعتی در نمایشگاه امسال به نشانه اعتراض به محدودیت آزادی بیان شرکت نکرده بودند، نوعی طنز مجسم و درعینحال تراژدی بود! البته همهجای دنیا خط قرمزهایی تعریف شده است. اما مشکل خطوط قرمز ما، تنوع رنگ و شکلی آنهاست. تنوعی که حتی در دستفروشیهای دم متروی صادقیه هم دیده نمیشود! ما در ایران یک سری خطوط داریم که امروز «قرمز» نیستند و در بدترین حالت «صورتی کمرنگ» یا «قهوهای نوکمدادی» محسوب میشوند اما ظرف چند ساعت با یک سخنرانی یا یک خبر خاص، آفتابپرستوار تغییر رنگ داده و قرمز میشوند.
به نظر این طنزنویس: یکسری خطوط قرمز هم هستند که بر سر رنگشان اختلاف نظر وجود دارد و یکیسری آن را قرمز میبینند، یک عده خیر! خب با این شرایط و تفاسیر به نظر شما طنزنویسی در ایران بعد از کار در معدن اگر سختترین شغل دنیا نباشد، یکی از خطرناکترین آنها نیست؟! نیست؟!ای بابا!