کانال تلگرامی «عبدالکریم سروش» روشنفکر دینی یادداشتی را با عنوان «حقیقت دیانت اخلاق است» منتشر کرد که متن آن در ادامه میآید:
در زمان پیامبر اسلام همه یک عنوان و دین داشتند و شیعه و سنی و این همه فرقه مطرح نبود. ویژگیها و مختصات انسانها بگونهای است که گونهگونی و اختلاف عقیده و فکر ذاتی حیات انسانی است و عرضهی دین به عامل انسانی در گذرتاریخ و زندگی اجتماعی باعث شده تا برداشتهای متفاوت و حتی متضاد از دین عرضه شده بوجود آید و این درمورد همهی ادیان ازجمله اسلام و مسیحیت مصداق دارد.
وقتی دین اسلام تاریخی شد فرقهها تشکیل شدند و اشاعره و معتزله و سنی و شیعه و مالکی و حنبلی و… به وجود آمدند. و همین شد که مسلمانان نه ۷۲ فرقه که ۷۲ هزار فرقه شدند. لذا همواره نگاه به سرچشمهی دین لازم و ضروری است.
ممکن است سوال کنید اگر مساله اینقدر روشن است چرا عقلای عالم آن را تصدیق نمیکنند و اختلاف را برطرف نمیکنند؟
به این خاطر است که آدمی فقط عقل نیست، بلکه ابعاد مختلف اخلاقی و انسانی دارد که این ابعاد موجب میشود تا بقول حافظ جنگ هفتاد و دو ملت به دلیل ندیدن حقیقت به سوی ۷۲ هزار افسانه برود. و آدمها به جای حقیقت به دنبال افسانه پردازی بروند.
عقل خودش عامل اختلاف انگیزی است. عقول، مختلفاند و مختلف میبینند. اختلاف نظر میان افراد طبیعیترین موضوع زندگی است. حتی منافع هم در میان نیاید باز به دلیل گوناگونی عقل آدمیان اختلاف پیش می آید. اکثریت وجود انسان وجوه و امیال غیرعقلانی است و همه اینها موجب اختلاف و نزاع میشود. و همین است که خداوند میگوید انسان تا ابد در اختلاف خواهد بود.
خداوند به پیامبر میگفت:
«انتظار نداشته باش که همه به حرف تو گوش کنند و ایمان بیاورند. ایمان نیاوردن آدمها تو را محزون نکند.»
باید ببینیم با فرض دینداری چگونه میتوانیم با هم همدلی کنیم و در کنار دیگر کسانی که اعتقاد دینی ندارند زندگی کنیم؟
مولانا هم میگوید که آدمیان باید با یکدیگر سازش کنند و بسازند با دیگران، اگر موجودی حاضر نیست با بقیه بسازد باید فرشته شود و به آسمان برود.
علت اختلاف میان ادیان و افکار مختلف، وجود آدمیان است. آدمیان با امیال درونی خود، حقیقت و دین را تغییر می دهند.
باران تا زمانی که در آسمان است پاک است، وقتی روی زمین میآید با خاک و گل و کف و کثافت آلوده میشود. اگر نمیخواهی آب آلوده شود آن را به زمین نفرست، اگر فرستادی آلوده میشود.
انشعاب دین اسلام به سنی و شیعه نیز بخاطر انسانهاست. اختلاف ارتدوکس و کاتولیک و پروتستان هم ربطی به حضرت عیسی ندارد. این دین بخاطر گذر از درون انسان به فرق و گروههای مختلف تبدیل شده است. و این اختلافات در همهی ادیان و مکاتب طبیعی است.
هیچ چیز خالص در این جهان پیدا نمیکنید. حق همیشه آمیخته به باطل است. این تفاوتها، خصلت این جهان است و خداوند از این موضوع ناراحت و عصبانی نیست.
بقول حافظ: وقتی آدم، یعنی پدر همه ما گناه کرده، همه ما اهل گناهیم و گل آدم را وقتی میسرشتند شراب آلوده بوده است. ما باید بدانیم که همهی انواع بشر، خواب آلوده و سجادهشان شرابآلوده است. اما حاصل این اختلافات روئیدن هزاران گل متفاوت در جهان است. و این اختلاف زیبایی است.
آیا بخاطر اینکه هوا آلوده میشود می توان همیشه پنجره ها را بست؟
حالا وقتی پنجره را باز کردی اگر حشرات هم آمدند طبیعی است و کاری نمیشود کرد.
با این مقدمات اختلاف میان آدمیان از سویی و دینداران از سوی دیگر کاری طبیعی است. شیعیان غالی کار بدی کرده اند که ۱۲۰۰ سال، بزرگان اهل سنت را لعنت میکنند. حتی امروز هم وقتی می گویند ناسزا به بزرگان اهل سنت نگوئید این واقعی نیست و بخاطر مصلحت اندیشی است و از همین رو اثر نمی کند و فایده ندارد.
شیعه و سنی اصولا اختلاف زیادی ندارند. وقتی ملامحسن فیض کاشانی به عنوان یک عالم شیعه کتاب غزالی سنی بنام احیاء علوم الدین را در محجه البیضاء شیعیزه کرد، در حقیقت ۷۵ درصد آن کتاب دست نخورده باقی ماند و فقط ۲۵ درصد از کتاب تغییر کرد.
در حقیقت اختلاف میان شیعه و سنی همین ۲۵ درصد است. و به شهادت همین اثر غزالی و فیض کاشانی اختلافات میان شیعه و سنی تنها در مباحث کلامی و فقهی است.
در حالی که حقیقت دیانت اخلاق است.
اگر شما خدا را به هزار زبان اثبات کنید، ولی وجودتان شیطانی باشد فایده ندارد. دین یعنی پاکیزگی اخلاقی.
خلاصه دین این است:
مجاهده با نفس و شفقت بر دیگران.