تندروهای داخلی که شیفته اقتدار موشکی کره شمالی هستند ، کافی ست نظر اجمالی به آمارهای جهانی در خصوص اقتصاد ، معیشت و سطح رفاه مردم جهان بیندازند و آنرا با داشته ها و امکانات مردم تحقیر شده کره شمالی مقایسه کنند و آنگاه قضاوت کنند که ، ارمغان مسابقه تسلیحاتی و ساختن موشک و تجهیزات نظامی برای ملت کره شمالی ، غیر از فقر ، بدبختی و زندگی فلاکت بار ، چه بوده است ؟ امثال حسین شریعتمداری که همواره بر طبل جنگ می کوبند و قبله آمال و آرزوی خود را توان موشکی کره شمالی عنوان می کنند و هیچگونه آرامش در سایه سار مذاکره را برنمی تابند ، اکنون از خود سوال کنند که ، آیا داشتن سلاح های مدرن و پیشرفته و تسلیحات هسته ای ، بدون در نظر گرفتن آسایش و رفاه اجتماعی ، سبب قوام و دوام حکومت خواهد بود ؟ یا ارتقاء رضایتمندی و سطح رفاه مردم ، بازدارنده اصلی در خطرات احتمالی است ؟ که انسجام داخلی و اتحاد بین ملت و سیستم حکومتی را بدنبال دارد ؟
توسعه نظامی لازمه هر حکومت و کشور هست ، اما توسعه اقتصادی ، معیشت مردم تصریح کننده توان و توسعه نظامی خواهد بود . اگر توسعه نظامی و رفاه اجتماعی متوازن نباشد ، موجب نارضایتی مردم می شود و در چنین حالتی ، هیچ قدرت نظامی توان مقابله با اعتراضات ملت را نخواهد داشت و در گذشته و در خیلی از کشورها که زمامداران نظامی با خوی استبدادگری و با تکیه بر قدرت نظامی ، با مردم مقابله کردند ، سرنوشت اسف باری برای شان رقم خورده است و این درسی است که باید از تاریخ آموخت .
مختصری از گذشته شبه جزیره کره
در پایان جنگ جهانی دوم و شکست نظامی امپراتوری ژاپن، که از سال ۱۹۱۰ شبه جزیره کره را در اشغال خود داشت ، این منطقه در طول مدار سی و هشت درجه به دو بخش جنوبی و شمالی تقسیم شد .
در سپتامبر ۱۹۴۸، شمال مدار سی و هشت درجه زیر حمایت اتحاد شوروی سابق به «جمهوری دمکراتیک خلق کره» (کره شمالی) بدل شد و در جنوب همان مدار، که در اشغال آمریکا بود، «جمهوری کره» (کره جنوبی) به وجود آمد.
در فاصله سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳، رژیم پیونگ یانگ با پشتیانی صدها هزار «داوطلب» چینی به منظور یکپارچه کردن دو کره زیر لوای کمونیسم به جنوب هجوم آورد، اما با مقاومت شدید آمریکا و متحدانش روبرو شد و سر انجام، در پی جنگ هایی مخوف و امضای آتش بس، دو بخش شبه جزیره کره در سال ۱۹۵۳ بدون کمترین تغییر ارضی بار دیگر در دو سوی مدار سی و هشت درجه تثبیت شدند . آتش بس میان دو بخش کره هرگز به یک قرار داد دایمی صلح بدل نشد و شمالیها و جنوبیها همچنان با انبوه اسلحه رو در روی هم صف کشیده اند.
سلسله سلطنتی کمونیستی «کیم»، که از حدود هفت دهه پیش تا به امروز زمام قدرت حکومتی را در بخش شمالی شبه جزیره کره در دست دارد، به جنگ افزارهایی دست یافته است ، هر چند که در مورد تواناییاش به استفاده تمام عیار کاربردی از این جنگ افزارها هنوز تردید هایی وجود دارد. با این حال مسلم به نظر میرسد که پیونگ یانگ به مرز یک قدرت برخوردار از نیروی موثر بازدارندگی بسیار نزدیک شده و، در این مرحله، بسیار بعید به نظر میرسد که مجازاتهای اقتصادی مصوب شورای امنیت سازمان ملل متحد و یا مجازاتهای اضافی از سوی آمریکا و متحدانش بتوانند این کشور را از رسیدن به هدف نهایی منصرف کنند.
مقایسه شرایط اقتصادی دو کره
بهترین راه شناخت واقعیت اقتصادی کره شمالی ، مقایسه آن با کره جنوبی است و این مقایسهای است بسیار پر معنا که در واقع نقش آزمایشگاه را برای علم اقتصاد بازی میکند . اگر کشوری را با مردمانی متعلق به یک تاریخ و یک نژاد و یک فرهنگ به دو بخش تقسیم کنیم و در هر بخش یک نظام اقتصادی را، که با بخش دیگر تفاوت بنیادی دارد، پیاده کنیم . بعد از سه چهار دهه، دو بخش کشور مورد نظر و دستآوردهایشان را با هم مقایسه کنیم و نتیجه آن میشود واقعیت زندگی مردم شبه جزیره کره .
شبه جزیره کره در تاریخ معاصر خود همین تجربه را از سر گذرانده است. بخش شمالی آن امروز در زمره فقیرترین کشورهای جهان است، حال آنکه بخش جنوبی در صف قدرتهای اوجگیرنده جهان با صادرات و تکنولوژی خود دنیا را شگفت زده کرده است.
تولید ناخالص سرانه کره جنوبی امروز حدود ۲۷۰۰۰ دلار در سال است، حالی آنکه همین شاخص برای کره شمالی، بر حسب ارزیابیهای گوناگون، بین ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ دلار در سال نوسان میکند. حتی اگر رقم بالا را در نظر بگیریم، هر شهروند جنوب به صورت متوسط بیست و هفت برابر ثروتمند تر از هر شهروند شمالی است . می توان گفت که کره شمالی در حال حاضر، از لحاظ سطح زندگی مردمانش، در سطح سالهای ۱۹۷۰ کره جنوبی قرار دارد.
درحالی که کره شمالی یک اقتصاد جهان سومی محسوب میشود ، کشور ۴۹ میلیونی کره جنوبی یکی از اقتصادهای شکوفای جهان را دارد و هم اکنون یک کشور پیشرفته صنعتی و به عنوان دوازدهمین قدرت اقتصادی جهان شناخته میشود .
اقتصاد دو کره مبتنی بر نمونههای توسعه کاملاً متفاوت است. نمونه توسعه کره جنوبی، نمونه توسعه اقتصادی کاپیتالیستی و نمونه کره شمالی مبتنی بر نمونه اقتصادی کمونیستی است که هم اکنون در بسیاری از کشورهای سابق کمونیستی جهان جای خود را به نمونه توسعه کاپیتالیستی دادهاند. مانند روسیه کشورهای اروپای شرقی و حتی چین
از اواخر دهه ۱۹۵۰، رهبران نظامی کره جنوبی به این نتیجه رسیدند که چتر امنیت آمریکا برای تامین بقای آنها و کشورشان کافی نیست. تنها راه گریز از فرو افتادن در اردوگاه کمونیسم، از دیدگاه آنها، بر انگیختن یک اراده ملی در خدمت تامین توسعه اقتصادی بود. کره جنوبی به این راه گام گذاشت و یکی از معجزههای بزرگ اقتصادی را در تاریخ معاصر جهان رقم زد.
کره شمالی اما به راه دیگری افتاد و نظام سیاسی آن، برای تامین بقایش، «الگو»ی دیگری را برگزید. کیم ایل سونگ، که با کمک شوروی استالینی و در پی تصفیه هایی خونین در درون جنبش کمونیستی کره به قدرت رسید، کشورش را به یکی از بستهترین کشورهای جهان بدل کرد. او واضع دکترینی است به نام «جوچه» که می توان آنرا تسلط بر خویش، استقلال و حتی خود کفایی ترجمه کرد.
رشد اقتصادی شتابان همراه با توسعه و پیشرفت علمی و صنعتی در کره جنوبی، زمینههای توسعه اجتماعی و سیاسی را در این کشور به وجود آورد. مستبدی نظامیان جای خود را به دولتی غیرنظامی داد . به تدریج در ابتدای سالهای ۱۹۹۰ فرآیند توسعه سیاسی در کره جنوبی به پیدایش و ایجاد یک دولت دمکراتیک در این کشور انجامید.
اما، در همین حال فروپاشی دیوار برلن نتوانست تغییری در ماهیت حکومت نظامی-عقیدتی کره شمالی پدید آورد. تداوم یک حکومت متمرکز و ایدئولوژیک در کره شمالی و تنش دائمی این حکومت با جهان غرب و جامعه بینالمللی، راههای توسعه اقتصادی در این کشور را مسدود کرد .
هم اکنون، کشور کره شمالی در شرایط عمومی بسیار بد اقتصادی قرار دارد. اوضاع بد اقتصادی کره شمالی با تحریمهای جهانی علیه این کشور باز هم بدتر شده است. تلاش برای آزادسازی اقتصادی در کره شمالی در سال ۲۰۰۹ میلادی به لحاظ تقابل رهبران کره شمالی با غرب و جامعه جهانی و اصرار بر توسعه برنامههای هستهای با شکست روبرو شد. اقتصاد کره شمالی از سه سال پیش تا کنون در رکود عمیق به سر میبرد. تخریب اقتصادی عمومی در کره شمالی کاملاً مشهود است .
کره شمالی به کمکهای بینالمللی نیازمند است و بدون این کمکها نمیتواند بر روی پای خود بایستد .
توافق سال ۲۰۰۵ میلادی بین آمریکا، چین، ژاپن، روسیه و دو کره ، کره شمالی را ملزم میکرد تا برای اعطای کمکهای اقتصادی جهانی برنامه هستهای خود را رها سازد. اما کره شمالی این توافق مشترک را زیر پا گذاشت و اقدام به آزمایشهای هستهای در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ کرده است. اقدام کره شمالی تحریمهای تازه غرب و جامعه جهانی را برای اقتصاد کره شمالی به ارمغان آورده است .
انزوای سیاسی کره شمالی مانع از گسترش برنامههای اقتصادی و مبادلات اقتصادی این کشور میگردد. از سال ۲۰۰۵ میلادی اقتصاد کره شمالی عموماً در حال رکود بوده است (به استثنای سال ۲۰۰۸).
تخریب اقتصادی کره شمالی تا آنجا پیش رفته است که این کشور از چندی پیش نیازمند کمکهای غذایی جهانی است . برنامه خوار و بار جهانی سازمان ملل متحد به این نتیجه رسیده است که بیش از ۶ میلیون نفر از مردم کره شمالی در حالت سوءتغذیه به سر میبرند و باید به آنها در زمینه غذایی کمک اضطراری کرد. در باره خوار و بارو تولیدات کشاورزی، باید گفت که تولید محصولات کشاورزی در این کشور به نسبت نرمهای جهانی بسیار پایین است. به عنوان مثال راندمان تولید برنج در کره شمالی فقط ۶۰ در صد راندمان تولید در کره جنوبی است
بیدادگری در بخش شمالی شبه جزیره
کیم ایل سونگ، که با کمک شوروی استالینی و در پی تصفیه هایی خونین در درون جنبش کمونیستی کره به قدرت رسید، کشورش را به یکی از بستهترین کشورهای جهان بدل کرد. او واضع دکترینی است به نام «جوچه» که می توان آنرا تسلط بر خویش، استقلال و حتی خود کفایی ترجمه کرد. پسرش کیم جونگ ایل و نوهاش کیم جونگ اون، که بعد از او بر تخت کمونیسم موروثی تکیه زدند، به همان دکترین وفادار ماندند. این سه سلطان کمونیست در نظام حاکمه کره شمالی به خدایگانی بدل شده اند که «درخشانترین خورشیدهای آسیا و حتی جهان» لقب گرفته اند و کیش پرستش آنها بر مردمان تحمیل شده است.
آنچه این سه رهبر موروثی بر سر هموطنان خود آوردند، مخوف و شاید هم برای بخش بزرگی از افکار عمومی جهان باور نکردنی است. شعارهای رسمی این کشور از مردم می خواهند همانند کیم ایل سونگ، کیم جونگ و کیم جونگ اون «بیاندیشند، سخن بگویند و عمل کنند». در هیچ کجای جهان چشمان «برادر بزرگ» به اندازه کره شمالی مردمان را نمی پاید. زیر نظارت این چشمان همیشه بیدار، بسیاری از مردم کره شمالی از جهان بیخبرند و از ابزارهای اطلاع رسانی مدرن محرومند.
با این همه حتی زیر فشار بدترین نوع توتالیتاریسم، سر انجام هستند وجدان هایی که نافرمانی میکنند و صدا هایی که از صدای رسمی دور میشوند. اینان به سرنوشتی شوم گرفتار میآیند، و نه تنها خود، بلکه افراد خانواده آنها (گاه تا سه نسل) در چنگ «عدالت توده ها» به مجازات میرسند. آنچه در زندانها و اردوگاههای «جمهوری دموکراتیک خلق کره» گذشته و هنوز هم میگذرد، در زمره سیاهترین تبهکاریهای سیاسی تاریخ معاصر جهان است.
شگفت آنکه در روزگار نخستین سلطان سلسله «کیم» (کیم ایل سونگ)، کم نبودند روشنفکران غربی که در ستایش او و نظامش کاغذ سیاه کردند و بخش بزرگی از افکارعمومی جهان را به پشتیبانی از جنایت سوق دادند.
ولی در ورای زندانها و اردوگاه مخوف، این کل اقتصاد کره شمالی است که زندگی را برای بیست و پنج میلیون نفر از جمعیت این کشور به کابوس بدل کرده است. فیلمهای تبلیغاتی نظام کمونیستی پیونگ یانگ، خیابانهای تمیز و زیبای پایتخت و ساختمانهای سر به فلک کشیده و متروهای مافوق مدرن را به افکار عمومی جهان نشان میدهند. ولی معدود ناظران خارجی که به درون این کشور راه یافته اند، دنیایی عقب مانده و بریده از جهان را توصیف میکنند.
کلام آخر
قشرهای صاحب امتیاز مافیای حاکم بر کره شمالی طبعا از این همه مصیبت برکنار مانده و از سفره جنگ افروزی متنعم می شوند . آنها امکانات خاص خود را دارند و هم اینان هستند که برای تداوم سلطه خود به بمب و موشک روی میآورند.
این جنگ افزارها مسلما سلطه مافیای سرخ را طولانی تر میکند، ولی در این که یک «بیمه عمر» ابدی برای آنها باشند، جای تردید فراوان وجود دارد . این بخش سخن می تواند زنگ خطری برای تندروهای داخلی نیز باشد . یقینا رفتار جنگ طلبانه آنان چنین تصوری در مردم بوجود خواهد آورد که ، منافع برخی در برخوردهای نظامی تامین میشود و آن عده هرگز به صلح و آرامش نمی اندیشند .
به یاد داشته باشیم که نظام شوروی ، با آنهمه بمب و موشک و پیشرفته ترین تسلیحات نظامی که همواره غرب را به وحشت می انداخت ، سر انجام در زیر بار دروغ و ناکار آمدی فرو ریخت .