داوود حشمتی – احمدینژاد پانزده سال پیش گفته بود: «یک موقع آمد خودمان شاخصیم، یک کسی رسیده به نقطه امامت، او شاخص است؟ بله. او دیگر وصل است به آسمان و به خدا، و از جای دیگر هدایت میشود.»
این روزها، بحث «انسان کامل» یکبار دیگر احمدینژاد، به ویژه جریان موسوم به «انحرافی» را برسر زبانها انداخته است. سندی که «انتخاب» به دست آورده، نشان میدهد احمدینژاد این افکار را از سالها پیش در سر داشته است. او در یک مصاحبه در سال۸۱ (پیش از شهردار شدنش) از انسانی سخن میگوید که «به نقطه امامت رسیده» و «از جای دیگری هدایت میشود».
اینبار مخالفان دولت احمدینژاد نیستند که دولتش را در زمینههای اعتقادی زیر سئوال میبرند. اگر در آغاز دولت نهم اصلاح طلبان به مواردی از انحرافات فکری جریان احمدینژاد اشاره می کردند، اما در ادامه جریان اصولگرا نیز متوجه شد که خطری که آنها بیان میکردند واقعی است. بوی خطر را حتی آیتالله مصباح هم استشمام کرد که گفت: «خطری که من احساس میکنم شدیدترین خطری است که تا به حال اسلام را تهدید کرده است و آن هم از سوی نفوذیهایی است که در بین خودیها در حال رشد هستند.»(۲۴/۱/۹۰)
آن روزها اصولگرایان ناچار بودند برای اینکه تمام قد از احمدینژاد دفاع کرده بودند، گناه همه چیز را برگردن مشایی انداخته و میان آنها تمایز قائل شوند. اما حالا دیگر نیازی نیست تا برای فرار از زیربار انتقاد جناح رقیب دست به این توجیه بزنند. از همین روست که صدای اعتراضات بلند شده و بدون پرده پوشی از خطر «نوفرقانیسم» (احمدینژادیها) حرف می زنند.
هشدار ظهور نوفرقانیسیم
سخنرانی دکتر رضا غلامی در مراسم ارتحال امام در دانشگاه امام صادق جرقه اصلی این تقابل را ایجاد کرد. عنوان سخنرانی این بود: «خطر ظهور نوفرقانیسم در آستانه ورود به دهه چهارم انقلاب اسلامی». گروه فرقان کسانی بود که در ابتدای انقلاب دست به ترور بسیاری از بزرگان انقلاب از جمله آیتالله مطهری زدند.
او در سخنرانی خود که بعدها بسیاری از رسانه های جریان اصولگرا نیز از آن حمایت کرده و مصاحبههایی را در ادامه با وی ترتیب دادند، گفته بود که جریان انحرافی نیز در نهایت راه گروه «ضاله فرقان» را رفته و با مدعی بودن به «اتصال بی واسطه» و «ضعف مفرط در منطق و استدلال» به سرنوشت فرقان دچار شده و دست به اسلحه میبرد.
به اعتقاد غلامی آنها با طرح موضوع قبول داشتن ولایت فقیه تنها «عوام فریبی» می کنند و «ذهن پاک بچههای متدین و حتی حزب اللهی را خراب میکنند خودشان را در شرایط کنونی، که البته شرایط سختی است،تنها ناجی ایران معرفی میکنند.» او بدون نام بردن از کسی که مشخص است منظورش احمدی نژاد است می پرسد: «شماها ناجی ایران هستید؟!»
رابطه فرقانیسم و شیخیه
این سخنرانی نکاتی دارد که مطابق با رفتارهای احمدینژاد است. شیخیه فرقهای بود که سیدکاظم رشتی آغاز کرد و بعدها سیدمحمد علی باب آن را ادامه داد و به ظهور بابیت منجر شد. اظهارات او خشم احمدینژادیها را به دنبال داشت. داوری از اولین کسانی بود که به آن اعتراض کرد. غلامی گفته بود: «اساس فکر شیخیه این بود که اولاً ظهور امام زمان ( ارواحنا فداه ) بسیار نزدیک است.» بازگشت به سابقه نزدیکان احمدی نژاد و ساخت و توزیع مستند ظهور نزدیک است نشان از انطباق این نظرات دارد. او ادامه داده بود: «حتی جلوتر که رفتند، گفتند امام زمان (ع) ظهور کرده و وظیفه ما این است که بگردیم و امام (ع) را پیدا کنیم و به ایشان بپیوندیم!» نظیر همین حرفها را حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی عضوی شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز از زبان احمدینژاد زده بود. این روحانی گفته بود: «احمدینژاد میگفت بروید توی کوچهها بگردید تا امام زمان را پیدا کنید.»(روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۶/۱۱/۹۳)
به دنبال این اظهارات داوری در یک نامه رسمی از نشریاتی که این سخنان را منتشر کرده بودند، در خواست مناظره کرد.
احمدینژاد دعوت به مناظره می شود
غلامی در رسانهها و گروههای احمدینژادی با توهین مواجه شد در مصاحبهای به آن واکنش نشان داد و گفت: «پیش بینی می کردم به من توهین کنند. وقتی منطق و استدلال وجود نداشته باشد، فحاشی می کنند. آسان ترین کار برای خفه کردن منتقد، ترور شخصیت اوست.» هر دو طرف خواهان مناظره هستند. از سوی اعضایی از نزدیکان احمدینژاد از جمله داوری او به مناظره دعوت شده است اما غلامی تنها با نفر اول طرف مقابل و در مقابل دوربینها در مدرسه فیضیه حاضر به این مناظره است.
چرا احمدینژاد را به نوفرقانیسم متهم می کنند؟
پاسخ این سئوال روشن برای کسانی که رفتارهای احمدینژاد و جریان نزدیک به او را بررسی کردهاند روشن است. آنها معتقدند که اندیشههای فرقان و شیخیه در یک نقطه مشترک بود. اینکه هر دو به اسلام منهای روحانیت معتقد بودند. رضا غلامی البته پا را فراتر گذاشته و معتقد که اعلام قبولی ولایت فقیه از سوی آنها «رفتاری منافقانه است» او گفته بود: «نه تنها دیدگاههای آنها با ولایت فقیه سازگاری ندارد، بلکه از دهنکجی به دستورات ایشان و اعتراض به ولایت فقیه که نمادهای بارز آن در بعضی رفتارهای خاصشان کاملاً مشهود است، نیز نمیتوان باورمندی آنان به ولایت فقیه را پذیرفت و دیر نخواهد بود که رویکرد منافقانه به ولایت فقیه هم تمام میشود و ستیز با ولی فقیه عیان خواهد شد.»
کلید واژه انسان کامل
کلید واژه انسان کامل درجای جای اندیشههای مشایی و احمدینژاد تکرار می شود. انسان کامل کلید واژهای بود که احمدینژاد مرتب آن را تکرار میکرد و بسیاری مصداق آن را مشایی معرفی کردند. در اواخر دولت قبل نیز احمدینژاد در یک حکم برای مشایی دقیقا از همین کلید واژه استفاده کرد که منجر به جنجالی در رسانهها شد. کریمی قدوسی از نزدیکان پایداری در این باره گفته بود: «تعبیر انسان کامل که احمدی نژاد در سخنرانی هایش به آن اشاره می کند مشایی است.»(۲۱/۹/۹۱) گشتی در سایت www.ahmadinejad.ir نیز نشان میدهد که مطالب فراوانی با «کلید واژه انسان کامل» میتوان یافت.
ارتباط بی واسطه با آسمان
اما احمدی نژاد اعتقاد به انسان کامل و ارتباط «بیواسطه با آسمان» را سالهاست که با خود دارد. در بحبوحه دوران اصلاحات هیچ کس هنوز احمدینژاد را نمیشناخت. او از جمله دانشجویانی بود که اتفاقا با حمله به سفارت آمریکا مخالف بود و در واقع با آن طیف مخالفت داشت. نشریه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران در سال ۸۱ به سراغ احمدینژاد رفته و با او مصاحبهای درباره «آناتومی جنبش دانشجویی» انجام میدهد. نگاهی به آن مصاحبه نشان میدهد که حرفهای احمدینژاد چندان تغییری در همه این سالها نداشته است. اما نکته مهمی در آخر مصاحبه از سوی او بیان می شود که دقیقا مطابق با همین نظر است.
احمدینژاد گفته بود: «خداوند میگوید من برایت، هم یک پیامبر درونی گذاشتم هم یک حجت بیرونی می گذارم. شاخصی می گذارم نگاه کن برو. اگر شاخص بیرونی نباشد چه مسئولیتی از من میخواهد؟ مهم تشخیص این شاخص است. یک موقع فلان حزب و گروه و ارگان و نهاد و دسته و آدم ها را هم شاخص می گیریم، ناچاریم از شاخص داشتن. یک موقع آمد خودمان شاخصیم، یک کسی رسیده به نقطه امامت، او شاخص است؟ بله. او دیگر وصل است به آسمان و به خدا، و از جای دیگر هدایت میشود.» او اگرچه در ادامه این فرد را رهبری معرفی میکند اما به اعتقاد غلامی این حرفها از سر «نفاق» و برای جلب بدنه حزباللهی است. با این حال در خوشبینانه ترین حالت می توان گفت احمدینژاد نفاق نداشت. بلکه بعدها مشایی در نگاه او همان فردی بود که «به نقطه امامت رسید».
رضا غلامی نیز همین نکته را اشاره کرده و می گوید: «گفتند باید بین مردم و امام زمان (ع) رابطه برقرار باشد تا در عصر غیبت، مستقیماً تکالیف مسلمین از امام زمان (ع) دریافت گردد. بعد آمدند نام این رابطه و افراد رابط را رکن چهارم به مثابه یکی از اصول دین گذاشتند. رکن چهارم یعنی انسان کاملی که به دلیل سعت وجودیای که دارد، رابط بین امام زمان و مردم است. توجه داشته باشید که اینها روی انسان کامل و مقام او خیلی حرف میزنند. ثالثاً، تا توانستند به مرجعیت و علماء شیعه فحش و ناسزا گفتند و اینگونه القاء کردند که مرجعیت و علما، مانع ظهور امام زمان (ع) و همچنین ارتباط مستقیم و خالص شیعیان و امام زمان (ع) هستند.»
نگاهی به اظهارات حجت الاسلام شجونی که در آن نقل قولی از احمدی نژاد را از زبان حجتالاسلام ثمری بیان کرده بود، میتواند نشانه دیگری باشد از ماجرای «ناسزا گویی به علما».
هر چه هست، ماجرای «نوفرقانسیم» میتواند سرآغاز تحول تازهای در سیاست ایران باشد. خاصه اگر این موضوع را در پیوند با انتخابات آینده ریاست جمهوری در ایران ارزیابی کنیم.